رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

دسته بندی داستان کوتاه

  • ماجرای یک خواستگاری جالب توسط admin | ۱ نظر | ارسال در ۱۳۹۱/۰۱/۰۹ دختری در اوهایوی آمریکا، به پیشنهاد ازدواجی که با اتوبوس رسیده بود، پاسخ مثبت داد. به گزارش تفریحی به نقل از اسوشیتد پرس، لورا در حالیکه در روز ولنتاین به همراه خواستگار «مارک»، مشغول خوردن ناهار در رستوران بود، از پشت پنجره، یک اتوبوس عمومی را در خیابان دید... ادامه مطلب
  • داستان کوتاه سورپرایز توسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۰/۱۲/۱۹ یه روز یه دختر جوون سوار اتوبوس شد و کنار یک راهب با خدا و زیبا نشست ….. و خیلی بی ادبانه و با تکبری خاص و بی مقدمه ازآن مرد با دین خواست که باهاش سکس داشته باشه……. !!!! مرد راهب با خجالت و شرم سریع جواب رد... ادامه مطلب
  • طنزی از ایتالو کالوینو توسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۰/۱۲/۰۷ شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند…! شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمی‌داشت و از خانه بیرون می‌زد؛ برای دستبرد زدن به خانه یک همسایه! حوالی سحر با دست پر به خانه برمی‌گشت، به خانه خودش که آن را هم دزد... ادامه مطلب
  • داستان کوتاه «پدر صلواتی» توسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۰/۱۱/۳۰ اصلا”  از صبح که رفته بود حجره حال و حوصله خوشی نداشت؛ هر جور که می‌خواست یک لقمه نان در بیاره؛ گیــر می‌افتاد. جلوی در خانه ایستاد و کلون در را سه بار به عادت همیشگیش کوبید. از ته حیاط صدایی گفت: جــز جیگر بزنی؛ خون من را که... ادامه مطلب
  • داستان کوتاه «حاج حسین آقا» توسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۰/۱۰/۱۲ حاج حسین آقا؛ حاج حسین آقا خوابی؟؟ حاج آقا؟؟؟؟؟ الله اکبر؛ حاج آقا خوابین شما؟؟؟: انا لله و انا الیه راجعون!!؛ و صدای پای مردی میانه سال که به سرعت به سمت در دوید و کسبه محل را صدا زد: آقایون؛ حاج آقا کریم؛ نصرت آقا؛آقایون ؛ یکی به... ادامه مطلب
  • ماجرای مردی که در طواف کعبه دستش به یک زن چسبید و دیگر جدا نشد توسط admin | ۲ نظر | ارسال در ۱۳۹۰/۰۹/۱۹ علما را حاضر نمود و مردم هم جمع شده بودند که چه حکم و عملى نسبت به این خیانت و واقعه کنند، متحیر شدند! امیر مکه گفت: آیا از خانواده پیامبر(ص) کسى هست؟امام صادق(ع) فرمود: زنى در کعبه طواف مى‌کرد و مردى هم پشت سر آن زن مى‌رفت آن... ادامه مطلب
  • کهن‌ترین سوگواری مذهبی توسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۰/۰۹/۱۴ نمایش «تعزیه» هنر ناب ایرانی است که قدمت دیرینه‌ای داردتعزیه به معنى سوگوارى، برپا داشتن یادبود عزیزان از دست رفته، تسلیت، امر کردن به صبر و پرسیدن از خویشان درگذشته است. اما آنچه به عنوان تعزیه مشهور است، گونه‌اى از نمایش مذهبى منظوم است که در آن عده‌اى اهل... ادامه مطلب
  • داستان کوتاه ویژه ماه محرم توسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۰/۰۹/۱۴ سبز؛ طلائی؛ سیـاهاز شروع هفته تمام وقت در حال بدو بدو بود. کمرش را گرفت و نشست. مادر پیرش همیشه می‌گفت : هر وقت که زیاد کار داری و باید دولا و راست بشی؛  یک چادر نماز دور کمرت بپیچ. هم کمرت قرص میمونه ؛ هم عرق چا نمیشی. بلند... ادامه مطلب
  • لالایی عاشورا توسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۰/۰۹/۱۴ نزدیک غروب بود. دیگر صدای فریاد تیر و شمشیر نمی آمد. تنها صدای ناله های کودکی سه ساله بود از پشت سنگریزه ها، صدای دوان دوان قدم زدن سجاد به سوی قتله گاه و گریه های جانگداز زینب که فضا را پر کرده بود و دیوار شیشه ای سکوت... ادامه مطلب
  • داستان کوتاه: ای کاش برف ببارد! توسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۰/۰۹/۰۶ بر لحاف فلک افتـــاده شکافپنبه میبارد از این کهنه لحافسرش را دزدکی از زیر لحاف آورد بیرون. درواقع به زور و ذلت.  یک چشمی‌از زیر لحاف نگاه کرد به پنجره. بعلــه!!برف می‌آمد؛ آن هم چه جور!! اصلا انگار لحاف آسمان پاره شده بود و تمام پنبه ها داشت میریخت... ادامه مطلب