درباره «جرم» ببرهای کاغذی
میگویند مسعود کیمیایی با «جرم» ـ که هماکنون در حال اکران است ـ بار دیگر به سینمای اصیل خود بازگشته است. این را هواداران او میگویند؛ همانها که در برابر آشفتگی و ضعفهای بیشمار فیلمهایی مثل «سربازهای جمعه»، «حکم» و «رئیس»، به جای تماشای واقعبینانه وضعیت فیلمساز محبوبشان، زبان به تحسین این آثار گشودند و از مضامینی مانند رفاقت و مردانگی گفتند. همچنان که در زمان نمایش «محاکمه در خیابان» نیز آنقدر در ستایش برجستگی و اهمیت این فیلم مبالغه کردند که هر کس نظر مخالفی داشت، متهم به عناد با استاد پیشکسوت سینمای ایران شد.
اکنون اوضاع با چند سال پیش کمی تفاوت کرده است. علاوه برستایشگران پیر و جوان، حمایت جشنواره فیلم فجر نیز پشت فیلم جرم است و وقتی داوران جشنواره سال گذشته در کمال حیرت همگان،جایزه بهترین فیلم جشنواره را به جرم اعطا کردند، مشخص شد که ظاهرا معیارهای داوران برای ارزیابی فیلم ها نیز تغییرکرده است.
به هر حال جرم، آخرین ساخته کیمیایی فیلمی است که کمی بهتر از رئیس و کمی ضعیف تر از محاکمه در خیابان است و همچنان در آن میتوان علایق خاص کارگردان را به موضوعاتی مثل رفاقت، انتقام، از خود گذشتگی، مرگ ناجوانمردانه و قهرمان پردازی دید. با این تفاوت که اگر روزی روزگاری این مفاهیم و مضامین در فیلم هایی مثل قیصر، گوزن ها، سرب، دندان مار و سلطان، تماشگر را درگیر می کرد در فیلم های اخیر کیمیایی اینها به سوژه هایی برای حسرت و افسوس بر دوران اوج این سینماگر تبدیل شده است.
میگویند مسعود کیمیایی با «جرم» ـ که هماکنون در حال اکران است ـ بار دیگر به سینمای اصیل خود بازگشته است. این را هواداران او میگویند؛ همانها که در برابر آشفتگی و ضعفهای بیشمار فیلمهایی مثل «سربازهای جمعه»، «حکم» و «رئیس»، به جای تماشای واقعبینانه وضعیت فیلمساز محبوبشان، زبان به تحسین این آثار گشودند و از مضامینی مانند رفاقت و مردانگی گفتند. همچنان که در زمان نمایش «محاکمه در خیابان» نیز آنقدر در ستایش برجستگی و اهمیت این فیلم مبالغه کردند که هر کس نظر مخالفی داشت، متهم به عناد با استاد پیشکسوت سینمای ایران شد.
اکنون اوضاع با چند سال پیش کمی تفاوت کرده است. علاوه برستایشگران پیر و جوان، حمایت جشنواره فیلم فجر نیز پشت فیلم جرم است و وقتی داوران جشنواره سال گذشته در کمال حیرت همگان،جایزه بهترین فیلم جشنواره را به جرم اعطا کردند، مشخص شد که ظاهرا معیارهای داوران برای ارزیابی فیلم ها نیز تغییرکرده است.
به هر حال جرم، آخرین ساخته کیمیایی فیلمی است که کمی بهتر از رئیس و کمی ضعیف تر از محاکمه در خیابان است و همچنان در آن میتوان علایق خاص کارگردان را به موضوعاتی مثل رفاقت، انتقام، از خود گذشتگی، مرگ ناجوانمردانه و قهرمان پردازی دید. با این تفاوت که اگر روزی روزگاری این مفاهیم و مضامین در فیلم هایی مثل قیصر، گوزن ها، سرب، دندان مار و سلطان، تماشگر را درگیر می کرد در فیلم های اخیر کیمیایی اینها به سوژه هایی برای حسرت و افسوس بر دوران اوج این سینماگر تبدیل شده است. با دیدن رابطه عجیب و گاهی خسته کننده ۲ قهرمان این فیلم، یاد همه زوج های فیلم های خوب این کارگردان میافتیم که شخصیت پردازی آنها و شیوه دیالوگنویسی و مهمتر از همه بازیگران، واکنشی جز عشق و احترام در تماشاگر برانگیخته نمیکرد. به گفته یکی از منتقدان قدیمی سینمای ایران، کیمیایی در فیلمهای اخیرش بظاهر دارد از روی دست خودش کپی میکند و ادای خودش را درمیآورد. این را میتوان از نوع شبیهسازی فیلمهای اخیرش با فیلمهای خوب و قدیمیاش احساس کرد. مثلا اعتیاد حامد بهداد در جرم، شبیه اعتیاد شخصیت اصلی گوزنهاست و رفاقت بازیافته این دو، دقیقا براساس الگوی همان فیلم موفق قدیمی بنا شده است. زندانبان این فیلم (با بازی اغراقآمیز داریوش ارجمند) و نصایح پدرانهاش، کپی برابر اصل شخصیت مرحوم مهدی فتحی در فیلم «اعتراض» است و گفتن ندارد که تعیینکنندگی ابزار و وسایلی مثل چاقو برای انتقامجویی هم، موتیف تکرارشونده در فیلمهای این کارگردان است.
بسیاری از منتقدان و کارشناسان تاکنون در مخالفت با سینمای این سالهای کیمیایی نوشتهاند. این مخالفتها عموما شامل این نکته میشود که کیمیایی شرایط و مناسبت روزگار امروز ایران را نمیشناسد. کیمیایی که به این انتقادها نظر داشته، فیلم جدیدش را درباره سالهای جوانیاش ساخته است؛ روزگاری که ایران آبستن تحولی شگرف بود و تهران در متن این بحران، آماده انقلابی عظیم. کیمیایی فرصت یافته تا در جرم قهرمانانش را به آن سالها ببرد و بگوید آنها در آن زمان چه میکردند. یک بار البته او تجربه ناموفقی در بازسازی گذشته، در فیلمی به نام «ضیافت» داشت که با نقدهای تند و اعتراضهایی همراه بود. نقدها مثل همیشه، بر کیفیت نازل فیلم دلالت داشتند، اما اعتراضها فراتر از اینها و شامل این نکته میشد که چرا کیمیایی در نمایش قهرمان دوران قدیمش، آدمی را خلق کرده که کاملا با شخصیتهای آرمانیاش در فیلمهای گذشتهاش در تضادند. مشخص نیست که حرف کیمیایی در جرم چیست. آیا قصد داشته به بهانه قصهای درباره ۲ رفیق، شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران را مرور کند؟ بعید است، چون اگر اینطور بود حداقل کمی وسواس به خرج میداد و علائم و نشانههای تهران امروز را از فیلمش درمیآورد و در یک کلام کمی مراعات میکرد. این که خودروهای امروزی در پلانهای دهه پنجاهی جرم جولان میدهند و مظاهر زندگی امروز را در شیوه سخن گفتن و معیشت آدمهای فیلم میبینیم، اشتباه نابخشودنی فیلمساز است، چراکه اگر برای او این کار کمی اهمیت داشت، آن وقت انرژی بیشتری صرف رعایت جزئیات میکرد. این اشکال دقیقا شبیه این است که فرضا با دیدن فیلم خوب دیگر کیمیایی، یعنی «داشآکل» ببینیم که کاکارستم با کت و شلوار از مرسدس بنز پیاده شود و به جنگ داشآکل برود.
کیمیایی را فیلمسازی میدانند که در ستایش مردانگی و رفاقت فیلم میسازد. این حرف نادرستی نیست، به شرطی که این جمله را هم ضمیمه بکنیم که به شیوه خودش و با تعریف شخصیاش از رفاقت و مردانگی، آنها را تقدیس میکند. این رویکرد در بعضی فیلمهای خوب کیمیایی جواب میدهد و در بسیاری از فیلمها او دقیقا عامل اصلی ضعف و کاستی میشود و البته نباید از تعمیم این نوع نگاه و تاثیرات منفیای که بر شئون دیگر فیلم دارد بسادگی گذشت. مثلا خصلت مردانگی کیمیاییوار، آنگاه که شخصیتی را در ساحت اسطورهای معرفی میکند میتواند جذاب و جالب باشد، اما وقتی با همین الگو، زنان شخصیتپردازی میشوند، نتیجه کاملا مضحک از کار درمیآید. نگاه کنید به شخصیت زن این فیلم با بازی ضعیف یک بازیگر نوپا. او در حرف زدن هم دارد ادای لاتی حرف زدن مردان فیلم را درمیآورد. این صحنهها باعث میشود حس صحنههای مربوط به مردان هم از میان برود. منتقدان سینمایی دلیل این کار را عدم شناخت کیمیایی از قواعد سینمای ملودرام و شخصیتهای زن میدانند، اما در تکمیل این ضعف باید یادآور شد که این زنان در حقیقت هیچ نقشی در شکلگیری درامهای مردانه فیلمهای این کارگردان ندارند و حضورشان صرفا به منظور درشتنمایی مردهاست.
اما بازیگری در فیلمهای کیمیایی همواره موضوع جذابی برای مطبوعات و رسانهها بوده است. بارها درباره شیوههای شخصیت پردازی کیمیایی صحبت شده است. در مواردی که این کارگردان قصد دارد از شخصیتهای مکمل در قالب قصههای فرعی بهره بگیرد، همواره به تیپسازی متوسل میشود و به این ترتیب است که از زمان قیصر تاکنون، حتی خیلی از بازیگران مشهور دوست دارند در فیلمهای کیمیایی نقشهای کوتاه را به عهده بگیرند. در میان بازیگرانی که تاکنون توانستهاند در قالب تیپهای جذاب و نقشهای کوتاه بدرخشند باید از رضا کیانیان در فیلم سلطان و مریلا زارعی در سربازهای جمعه نام برد. حامد بهداد در محاکمه در خیابان قصد داشت چنین موفقیتی را تکرار کند که به نظر بسیاری از منتقدان ناکام ماند. در جرم، نیکی کریمی تنها در یک سکانس حضور دارد و بازیاش تفاوت چشمگیری با حضور اخیرش در فیلمهای تجاری ندارد. درباره مشکل بازیگری در جرم بیش از آنکه بخواهیم از بازیگران صحبت کنیم باید از فیلمنامه پر از اشکال فیلم ایراد بگیریم که در آن شخصیتها طراحی درستی نداشتهاند. در این شرایط طبیعی است حتی بازیگران بزرگ نیز قادر به نقشآفرینی مناسب نیستند. مثلا شخصیتی که حامد بهداد ایفاگر آن است تا میانههای فیلم به دلیل بیتفاوتی در برابر رفیقش، به عنوان یک چهره منفی معرفی میشود، در حالی که اندکی بعد و با سکانس عجیب کیسه مار است که از شخصیت بهداد رفع اتهام میشود؛ بنابراین دلیلی برای نام بردن از تکتک بازیگران جرم و بررسی شیوه بازیهایشان نیست.
نمایش جرم در بهترین فصل اکران و پس از موفقیت تجاری فیلمهای فرهنگی مانند «جدایی نادر از سیمین» و «مرهم» نشان خواهد داد که تا چه اندازه تماشاگران از آن استقبال خواهند کرد. به تجربه دیده شده که در سالهای اخیر، فیلمهای کیمیایی فروش خوبی داشتهاند، مشروط بر این که در جشنواره نمایش داده نشده باشند؛ مثلا میزان فروش حکم و محاکمه در خیابان بسیار بیشتر از سربازهای جمعه بوده است. باید دید آیا جرم با وجود موفقیتش در جشنواره فیلم فجر و جوایزی که دریافت کرد، میتواند بار دیگر هواداران کیمیایی را به سینماها بکشاند؟