شعر بسیار زیبای فریدون مشیری در مورد “مادرتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۸۸/۰۳/۱۵هر وقت تلفن می زند پیش از اینکه مجال پیدا کند و بپرسدکه :قرصت را خورده ای یا رفتی برای آزمایش خون و این حرفها ،پیش دستی می کنم و از او می پرسم . – داروهای تیروئیدت روخوردی ؟ -داروی خواب خوب اثر گذاشته شبها راحت میخوابی ؟...ادامه مطلب
داستانی بسیار زیبا و واقعیتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۸۸/۰۳/۱۵در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین...ادامه مطلب
انتخاب درست (داستان ادبی)توسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۸۸/۰۳/۱۴زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با ریش های بلند جلوی در دید.به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»زن گفت: « نه، او به...ادامه مطلب
خودخواهیتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۸۸/۰۳/۱۴سلام دوستان خوبم. داستان خیلی کوتاهه ولی شاید به زندگیهامون نزدیک باشه! برای خواندن داستان برروی ادامه مطلب کلیک کنیدادامه مطلب
کمک به دیگران کمک به خود ماستتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۸۸/۰۳/۱۴در سال ۱۹۷۴ مجله گاید پست، گزارش مردی را نوشت که برای کوهپیمایی به کوهستان رفته بود. نگهان برف و کولاک او را غافلگیر کرد و در نتیجه راهش را گم کرد. از آنجا که برای چنین شرایطی پوشاک مناسبی همراه نداشت، میدانست که هر چه سریعتر باید پناهگاهی...ادامه مطلب
شاد باشیدتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۸۸/۰۳/۱۴روزی دختر جوانی در چمنزاری قدم میزد و پروانهای را لابهلای بوته خاری گرفتار دید. او با دقت زیاد پروانه را رها کرد و پروانه پرواز کرد و سپس بازگشت و تبدیل به یک پری زیبا شد و به دختر گفت: به خاطر مهربانیت هر آرزویی که داشته باشی...ادامه مطلب
مواظب باشید دست خالی نیاییدتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۸۸/۰۳/۱۴یه سرزمین دو برادر پهلوان زندگی میکردند. برادر بزرگتر به نام فیلیپ برادر کوچک هم رابین بود. در یکی از روزها پادشاه دو برادر را به قصر خود دعوت کرد. پادشاه پس از خوش آمدگویی به آنها گفت که دشمن به مرز شمالی این کشور حمله کرده و شما...ادامه مطلب
همه چیز به ما بستگی داردتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۸۸/۰۳/۱۴در زندگی هر کدام از ما ممکنه فراز و نشیبهای بسیار زیادی وجود داشته باشه. ممکنه بعضی وقتها ما دچار مشکلاتی بشیم که اکثراً خودمون اونها رو رقم زدیم و زمانیکه با اونها دست و پنجه نرم میکنیم ممکنه شکست بخوریم و این شکست رو دست تقدیر و سرنوشت...ادامه مطلب
مرا فراموش نکنیدتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۸۸/۰۳/۱۴روزی پدری در اتاق خود به شدت سرگرم کار بود و مشغول بررسی نامه ها و تنظیم قرار ملاقات و … بود. به طوری که وقتی دخترش به او نزدیک شد متوجه نشد. دختر پس از کمی سکوت گفت: – بابا چیکار می کنید؟ – دخترم دارم قرار ملاقات...ادامه مطلب
قناریتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۸۸/۰۳/۱۴پدر بزرگش همیشه میگفت نگهداشتن پرنده در قفس گناه دارد.به خاطر شادی روح پدر بزرگش، قناری را از قفس آزاد کرد. قناری نمیدانست که باید چکار کند، روی شاخه درخت نشست و شروع کرد به خواندن ولی آوازش همان آواز داخل قفس بود، خواست به داخل قفس برگردد و...ادامه مطلب