یادداشتی درباره «سن پطرزبورگ» به کارگردانی بهروز افخمی
چه کسی این فیلم را کشت؟
«سن پطرزبورگ» را باید به چه جرمی محاکمه کنیم؟ اینکه کمدی است و اکرانش دقیقا همزمان است با اکران انبوهی از شاهکارهای کمدی سینمای ایران؟ ضعف مدیریت در مراحل پیش تولید و تولید؟ سادهانگاری افخمی و اساسا افت نسل فیلمسازان خوب دهه هفتاد؟
به چه دلایلی باید از «سن پطرزبورگ» تمجید کنیم؟ اینکه در کمدیاش خبری از احمد پورمخبر و جواد رضویان و الناز شاکردوست نیست؟
بهتر است موقتا کاری به کارنامه افخمی نداشته باشیم و فرض کنیم «سن پطرزبورگ» را کارگردان «شوکران» و «جهان پهلوان تختی» نساخته است. در این حالت فیلم تا نیمه اولش فیلم موفقی است. میخنداند، جذاب است و قابل تحمل. این هدف فیلم است و موفقیت هر فیلم نسبت به هدفش سنجیده میشود. اما اگر نگاهی تمام قد به فیلم داشته باشیم راضیمان نمیکند. افخمی از ابزارهای مهران مدیری استفاده کرده اما به اندازه مدیری طنز را نمیشناسد. فاصلهگذاریهایش برخلاف آثار مدیری به شدت آزار دهنده است و نهایتا میتوان گفت «سنپطرزبورگ» مدیری از «سنپطرزبورگ» افخمی سینما بلد، سینماییتر است.
نیمه ابتدایی فیلم آنقدر جذاب و پر کشش هست که هرکسی را که بگوید نخندیده و جذب نشده را باید جزو استثناها قرار دهیم. ماجرا به خوبی شروع میشود.
چه کسی این فیلم را کشت؟
«سن پطرزبورگ» را باید به چه جرمی محاکمه کنیم؟ اینکه کمدی است و اکرانش دقیقا همزمان است با اکران انبوهی از شاهکارهای کمدی سینمای ایران؟ ضعف مدیریت در مراحل پیش تولید و تولید؟ سادهانگاری افخمی و اساسا افت نسل فیلمسازان خوب دهه هفتاد؟
به چه دلایلی باید از «سن پطرزبورگ» تمجید کنیم؟ اینکه در کمدیاش خبری از احمد پورمخبر و جواد رضویان و الناز شاکردوست نیست؟
بهتر است موقتا کاری به کارنامه افخمی نداشته باشیم و فرض کنیم «سن پطرزبورگ» را کارگردان «شوکران» و «جهان پهلوان تختی» نساخته است. در این حالت فیلم تا نیمه اولش فیلم موفقی است. میخنداند، جذاب است و قابل تحمل. این هدف فیلم است و موفقیت هر فیلم نسبت به هدفش سنجیده میشود. اما اگر نگاهی تمام قد به فیلم داشته باشیم راضیمان نمیکند. افخمی از ابزارهای مهران مدیری استفاده کرده اما به اندازه مدیری طنز را نمیشناسد. فاصلهگذاریهایش برخلاف آثار مدیری به شدت آزار دهنده است و نهایتا میتوان گفت «سنپطرزبورگ» مدیری از «سنپطرزبورگ» افخمی سینما بلد، سینماییتر است.
نیمه ابتدایی فیلم آنقدر جذاب و پر کشش هست که هرکسی را که بگوید نخندیده و جذب نشده را باید جزو استثناها قرار دهیم. ماجرا به خوبی شروع میشود. قلاب در دقایق ابتدایی تماشاگر را میگیرد، یک پیمان قاسمخانی بینظیر دارد که نمیتوان به راحتی ازش گذشت، چه به لحاظ بازی و چه به لحاظ کاراکتری که طراحی شده است. اما مشکل اینجاست که «سن پطرزبورگ» فیلم افخمی نیست.
«سن پطرزبورگ» به نوعی همان دعوت حاتمیکیاست. نباید انتظار داشت که خوب باشد. فیلمی که در یک ساعت ابتداییاش آنقدر خوب و قابل قبول بود
به یکباره چنان افتی میکند که حتی قابل تحمل هم نیست. فیلم آنچنان تغییر فاز میدهد و خستهکننده میشود که بیننده باید دعا کند سریعتر تمام شود. پیمان قاسمخانی که انتظار نمیرفت او خوب باشد و تنابنده بد، شدیدا افت میکند، دیالوگها دیگر لوده میشوند، کاراکترهایی وارد فیلم میشوند که سرتاپا اضافه و زاید هستند، تمامی روابط علی و معلولی کمرنگ میشوند و پایان داستان نیز کاملا سرهم بندی شده است.
از همه مهمتر همین کمرنگ شدن روابط علی و معلولی است که فیلم را در حد یک فیلمفارسی بیکیفیت نمایان میکند. مهمترین خصوصیت فیلمفارسیهای بیکیفیت ما همین عدم وجود روابط علی و معلولی است. که هرچیزی اتفاقی رخ میدهد، اتفاقی اشخاص همدیگر را پیدا میکنند، اتفاقی سر راه کسی قرار میگیرند، اتفاقی کسی میمیرد و الا ماشالله. این اتفاقها در نیمه دوم «سن پطرزبورگ» به طرز قارچ گونهای سرتاسر فیلم را پر میکنند و این به شدت آزاردهنده است. اساسا جنس طنز در نیمه دوم فیلم تغییر میکند و به طرز عجیبی سقوط میکند. طنز تا حدودی درخشان نیمه اول فیلم به چیزی در حد فیلم «اخراجیها – ۲» شباهت پیدا میکند و در همان حد نیز پایان مییابد. به یاد بیاورید صحنهای را که امین حیایی هر سه نفر را در کلیسا با طناب به صندلی میبندد و قرار است کسی را انتخاب کند و بکشد، لودگیها و دیالوگهای غیر قابل تحملش را با صحنهای از فیلم «اخراجیها – ۲» مقایسه کنید که آن نظامی عراقی مشغول صدا کردن اسامی در حیاط پادگان است و عمو زنجیرباف را میخواند. هر دو از یک جنساند و هردو غیر قابل باور و پر از لودگی. اما در اخراجیها چون از ابتدا بنا به همین است و قرار نیست خیلی کنشها و واکنشها قابل باور باشند (مگر میشود جواد رضویان و اداهایش را در هواپیما باور کرد؟) این خیلی جای تعجب ندارد اما در «سن پطرزبورگ» که سعی شده تا شخصیتها و تیپها با وجود طنزی که دارند قابل باور باشند، عجیب است که در اواخر خود امین حیایی سر در میآورد.
کاراکترهای فیلم از عمو ژرژی به امین حیایی میرسد که بازیاش در حد هنرجوهای مشتاق و بیاستعداد بازیگری میماند. امین حیایی آنقدر بد بازی میکند که به هیچ وجه نمیتوان آن را هضم کرد و البته خیلی هم دست خودش نیست. نیمه دوم فیلم گویی صاحب ندارد و فقط قرار است که هرچه زودتر تمام شود.
گویا قرار بوده نقش اصلی فیلم را امین حیایی به جای پیمان قاسمخانی بازی کند و به دلیل بازی حیایی در سریال «کلاه پهلوی» این امر محقق نشده است. واقعا جای خوشحالی دارد که این اتفاق رخ نداده که اگر میداد بیشک نیمه خوب و جذاب ابتدایی فیلم نیز از بین میرفت و تمام فیلم خستهکننده و غیرقابل تحمل میشد و ما از تماشای بازی خوب قاسمخانی نیز محروم میشدیم.
حمید اعتباریان نیز در مصاحبهای میگوید: «فکر نمیکردم این فیلم تمام شود و حالا که بعد از سه، چهار سال این کار آماده شده است، راحت سر به بالین میگذارم.»
همین مصاحبه نشان میدهد که هیچ کس به فکر یک فیلم نیست و فرآیند تولید فیلم در ایران فقط در روزهای ابتدایی جدی است و در ادامه همه به دنبال تمام کردن ماجرا هستند و اصلا تماشاگر هیچ جای این فرآیند قرار ندارد.
فیلم ضعفهای خودش را دارد و آن را از جهات مختلفی میتوان بررسی کرد. مثلا چرا افخمی از «شوکران» به این فیلم رسیده است. اما مهمتر از آن، این است که ضعف مدیریتی، اخلاقی و میزان مسئولیتپذیری سینماگران ما از تهیهکننده بگیرید تا کارگردان و بازیگر و مسئول تدارکات، چقدر به محصول نهایی ضرر میزند. فیلمها با مسئولیتپذیری و رعایت اخلاق چقدر میتوانند بهتر شوند و چقدر میتوانند بدتر شوند. چرا در این سالها مدام در حال شنیدن اخبار جنگ و جدل در طول ساخت و پس از ساخت یک فیلم هستیم؟ «هفت دقیقه تا پاییز» و ماجرای بازیگران، فیلمنامه نویس و کارگردان و جدال آنها چه نتیجهای را در بر داشت؟ ایناریتو پس از قطع همکاری با زوج فیلمنامهنویساش یعنی گیرمو آریاگا چه فیلمی ساخت و آریاگا چه فیلمی؟
و اینجاست که باید به این نتیجه برسیم که سینمای ما فقط به بودجه و دوربین جدید و نگاتیوهای تاریخ مصرف نگذشته احتیاج ندارد که به اخلاق حرفهای بیش از اینها احتیاج دارد. محصولات امروز سینمای ما بیش از آنکه از جانب نبود بودجه و تجهیزات سینمایی مناسب لطمه ببینند از عدم وجود مسئولیت پذیری و اخلاق حرفهای لطمه میبینند و این جای تاسف و البته تامل دارد.
بهرام همتی
ارسال در ۲۲ آبان ۱۳۸۹
1
من موز خیلی دوست دارم.برای درد کمر هم خوبه
پاسخ به کامنت