رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

نگاهی کوتاه به «سن پطرزبورگ» و «لطفا مزاحم نشوید»

میرم سینما یه فیلم ببینم…
در یکی از سکانس‌های «سن پطرزبورگ» (که قبل از اکران، توقعات را حسابی بالا برده برد) دیالوگی وجود دارد که به اعتقادم می‌تواند بهترین تیتر برای نوشتن یادداشتی درباره این فیلم باشد، آنجا که کریم وارد خانه فرشاد می‌شود و فرشاد از او دعوت می‌کند تا وارد خانه آشفته او شود و در همین حین پیتزای دو روز پیش را به او تعارف می‌کند: «یه پیتزا دارم واسه پریروزه… سس بزنی خوب میشه».
به نظرتان چه اتفاقی می‌افتد که فیلمسازی که ۲۰ سال پیش فیلم جریان ساز و ماندگاری چون «عروس» را می‌سازد و ۱۰ سال بعد با «شوکران» گام مهمی در سینمای ایران برمی‌دارد و به عنوان یک هنرمند جلوتر از مردم جامعه‌اش حرکت می‌کند، به فیلمی چون «سن پطرزبورگ» می‌رسد؟ برمی گردیم به همان جمله کلیدی: «سن پطرزبورگ» و شوخی هایش مانند همان پیتزای دو روز مانده‌ای است که بازی‌های «تنابنده» و «قاسمخانی» نقش همان سس را بازی می‌کنند و به تنهایی بار همه نقایص وکمبودهای فیلم را به دوش می‌کشند. اگر نبود بازی‌های این دو «نویسنده – بازیگر» معلوم نبود چه بلایی سر فیلم می‌آمد؟ استفاده از کلیشه‌ای‌ترین ابزار برای خنداندن تماشاگر از اشتباه گفتن کلمات گرفته تا صحبت‌های مثلا خارجی و صدا درآوردن با دهان و صدا دادن کفش نقطه ضعف اصلی فیلم است که سازندگان «سن پطرزبورگ» با توسل به آنها در تلاشند مخاطبان خود را قلقلک دهند. فیلمنامه «سن پطرزبورگ» در کل بی‌رمق و خسته کننده است و حتی شوخی‌هایش (که همان جوک‌هایی هستند که قبلا شنیده ایم و اینجا در قالب فیلم می‌بینیم) هم به کمک آن نمی‌آید: پیرمردی که مدام سراغ پسرش را می‌گیرد و وقتی قرار است با او صحبت کند، می‌گوید که حرفی با او ندارد، یادآور همان خرگوش معروفی است که مدام داروخانه می‌رفت! یا موش شدن‌های بهاره رهنما (که در وصف بازی‌های اخیرش بعد از دایره زنگی، یک یادداشت مفصل باید نوشت) همه و همه بیشتر از اینکه متکی بر موقعیت باشند، برپایه کلام با چاشنی لودگی هستند و اگر در دقایقی فیلم موفق می‌شود بیننده را بخنداند نه برای فیلمنامه و کارگردانی خاص که تنها به‌دلیل بازی روان زوج اصلی فیلم است. کریم در «سن پطرزبورگ» سه بار تصمیم می‌گیرد به سینما برود، یکبار در ابتدای فیلم، یکبار در اوسط فیلم و بار آخر در انتهای فیلم، می‌تواند موضوع یک نظر‌سنجی باشد! شما به چه دلیلی به سینما می‌روید؟

میرم سینما یه فیلم ببینم…
در یکی از سکانس‌های «سن پطرزبورگ» (که قبل از اکران، توقعات را حسابی بالا برده برد) دیالوگی وجود دارد که به اعتقادم می‌تواند بهترین تیتر برای نوشتن یادداشتی درباره این فیلم باشد، آنجا که کریم وارد خانه فرشاد می‌شود و فرشاد از او دعوت می‌کند تا وارد خانه آشفته او شود و در همین حین پیتزای دو روز پیش را به او تعارف می‌کند: «یه پیتزا دارم واسه پریروزه… سس بزنی خوب میشه».
به نظرتان چه اتفاقی می‌افتد که فیلمسازی که ۲۰ سال پیش فیلم جریان ساز و ماندگاری چون «عروس» را می‌سازد و ۱۰ سال بعد با «شوکران» گام مهمی در سینمای ایران برمی‌دارد و به عنوان یک هنرمند جلوتر از مردم جامعه‌اش حرکت می‌کند، به فیلمی چون «سن پطرزبورگ» می‌رسد؟ برمی گردیم به همان جمله کلیدی: «سن پطرزبورگ» و شوخی هایش مانند همان پیتزای دو روز مانده‌ای است که بازی‌های «تنابنده» و «قاسمخانی» نقش همان سس را بازی می‌کنند و به تنهایی بار همه نقایص وکمبودهای فیلم را به دوش می‌کشند. اگر نبود بازی‌های این دو «نویسنده – بازیگر» معلوم نبود چه بلایی سر فیلم می‌آمد؟ استفاده از کلیشه‌ای‌ترین ابزار برای خنداندن تماشاگر از اشتباه گفتن کلمات گرفته تا صحبت‌های مثلا خارجی و صدا درآوردن با دهان و صدا دادن کفش نقطه ضعف اصلی فیلم است که سازندگان «سن پطرزبورگ» با توسل به آنها در تلاشند مخاطبان خود را قلقلک دهند. فیلمنامه «سن پطرزبورگ» در کل بی‌رمق و خسته کننده است و حتی شوخی‌هایش (که همان جوک‌هایی هستند که قبلا شنیده ایم و اینجا در قالب فیلم می‌بینیم) هم به کمک آن نمی‌آید: پیرمردی که مدام سراغ پسرش را می‌گیرد و وقتی قرار است با او صحبت کند، می‌گوید که حرفی با او ندارد، یادآور همان خرگوش معروفی است که مدام داروخانه می‌رفت! یا موش شدن‌های بهاره رهنما (که در وصف بازی‌های اخیرش بعد از دایره زنگی، یک یادداشت مفصل باید نوشت) همه و همه بیشتر از اینکه متکی بر موقعیت باشند، برپایه کلام با چاشنی لودگی هستند و اگر در دقایقی فیلم موفق می‌شود بیننده را بخنداند نه برای فیلمنامه و کارگردانی خاص که تنها به‌دلیل بازی روان زوج اصلی فیلم است. کریم در «سن پطرزبورگ» سه بار تصمیم می‌گیرد به سینما برود، یکبار در ابتدای فیلم، یکبار در اوسط فیلم و بار آخر در انتهای فیلم، می‌تواند موضوع یک نظر‌سنجی باشد! شما به چه دلیلی به سینما می‌روید؟
الف – می‌رم سینما یه فیلم ببینم، حالم بیاد سر جاش از فکر این یارو بیام بیرون
ب – می‌رم سینما یه فیلم ببینم تا سوزش ام رفع بشه
ج – می‌رم سینما یه فیلم ببینم از حال و هوای گنج بیام بیرون
د – جای رفتن به سینما، ۴ تا DVD9 می‌خرم و حالشو می‌برم
 لطفا مزاحم نشوید
محسن عبدالوهاب بعد از دو همکاری با رخشان بنی‌اعتماد در اولین فیلم مستقلش «لطفا مزاحم نشوید» برش کوتاهی از یک روز زندگی در تهران را به تصویر می‌کشد، فیلم با دورنمایی از شهر و آرامش صبحگاهی آن آغاز می‌شود و در شلوغی و ترافیک پایان همان روز به اتمام می‌رسد.
فیلم سه داستان در امتداد هم دارد که در پایان هر داستان، شخصیت اصلی داستان بعدی معرفی شده و فیلم با او ادامه پیدا می‌کند، در داستان اول با مشکلات زوج جوانی مواجهیم که مرد در پی شهرت و محبوبیت است ولی زن یک زندگی معمولی، آرام و مطمئن می‌خواهد، مرد به‌خاطر محدودیت‌های حرفه‌اش مجبور است «خود درونش» را سرکوب کند و جوری زندگی کند که به آن اعتقاد ندارد و این زن را آزار می‌دهد، او ازهمسرش می‌خواهد کاری را کند که خودش باشد، مرد جمله‌های کلیشه‌ای برنامه تلویزیونی‌اش را به زبان می‌آورد: «آرام باش! توکل کن! آن وقت می‌بینی خدا قبل از تو دست به کار شده است» و… اینها را می‌گوید اما وضعیتش درست عکس این گفته‌هاست چون ایمانی به آنچه می‌گوید، ندارد. فیلم یک سیکل زندگی از جوانی تا مرگ را به نمایش در می‌آورد و نشان می‌دهد چگونه گذشته و حال روی آینده تاثیر می‌گذارند و این مسئله در همان داستان پایانی به وضوح مشخص است، وقتی در جامعه‌ای آدم‌ها خود را آنگونه که نیستند معرفی می‌کنند، به حرف‌هایی که می‌زنند، اعتقاد ندارند، بی‌هیچ سعه صدری سر کوچک‌ترین مسائل با هم درگیر شده و به هم توهین می‌کنند و باید هم در دوران پیری چنان به یکدیگر بی‌اعتماد شوند که از ترس محیط، مجبور باشند خود را در آپارتمان‌های زندان‌گونه شهر، محبوس کنند. لطفا مزاحم نشوید یکی از آثار خوب سینمای اجتماعی است که گریزی کوتاه به بسیاری از مسائل اجتماعی می‌زند، استفاده از دوربین روی دست به خوبی فضای نا آرام و پرالتهاب شهری را به تصویر کشیده است، فیلمساز با ساختار مستندگونه فیلمش زندگی پر از تناقض جامعه شهری را نشان‌مان می‌دهد، از دزدی که به‌خاطر مصیبت خواندن روحانی برای مادرش، قید ۳۰۰ هزار تومان را می‌زند، گرفته تا زن میانسالی که به‌دلیل سال‌ها زندگی با شوهری که بیش از ۲۰ سال از او بزرگ‌تر بوده و حالا دنبال زندگی با یک جوان کوچک‌تر از خود است و در نهایت برخورد پیرزن با تعمیرکار تلویزیون که با او مانند یک دزد برخورد می‌کند، اما در همان شرایط به شوهرش می‌گوید: برو واسه مهمون، میوه و شیرینی بیار!

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد