درباره «سنپطرزبورگ»
شوخی باران!
کمتر فیلمی طی سالهای اخیر دیدهایم که به اندازه سنپطرزبورگ بتواند تماشاگرش را بخنداند. البته تفاوت سنپطرزبورگ با دیگر نمونههای کمدی در این است که خنده تماشاگران این فیلم، به جهت استفاده درست سازندگانش از عناصر نمایشی است و نه این گونه که به سیاق سالهای اخیر، با دستانداختن و ارائه چند تا شوخی و جوک اساماسی بخواهند تماشاگر را به زور وادار به خنده کنند. بنابراین سنپطرزبورگ، میتواند یک نمونه آموزنده و کمیاب از سینمای کمدی سالم و استاندارد باشد. به همان اندازه که برای تماشاگر عام مفرح است، میتواند موجبات رضایت منتقدان و تماشاگران جدیتر سینما را هم فراهم کند. در زیر به بخشهایی از این فیلم میپردازیم تا ببینیم کدام معیارها میتوانند باعث تفکیک کمدیهای سادهانگارانه و مبتذل با کمدیهای شاخص و موفق باشند….
نقش کلیدی دیالوگ
پیمان قاسمخانی را سالهاست که بهواسطه کارهای سینمایی و تلویزیونیاش میشناسیم. از نگارش فیلمنامههایی مثل «نان، عشق و موتور هزار» و «مارمولک» تا همکاری درخشانش با مهران مدیری در «پاورچین».
شوخی باران!
کمتر فیلمی طی سالهای اخیر دیدهایم که به اندازه سنپطرزبورگ بتواند تماشاگرش را بخنداند. البته تفاوت سنپطرزبورگ با دیگر نمونههای کمدی در این است که خنده تماشاگران این فیلم، به جهت استفاده درست سازندگانش از عناصر نمایشی است و نه این گونه که به سیاق سالهای اخیر، با دستانداختن و ارائه چند تا شوخی و جوک اساماسی بخواهند تماشاگر را به زور وادار به خنده کنند. بنابراین سنپطرزبورگ، میتواند یک نمونه آموزنده و کمیاب از سینمای کمدی سالم و استاندارد باشد. به همان اندازه که برای تماشاگر عام مفرح است، میتواند موجبات رضایت منتقدان و تماشاگران جدیتر سینما را هم فراهم کند. در زیر به بخشهایی از این فیلم میپردازیم تا ببینیم کدام معیارها میتوانند باعث تفکیک کمدیهای سادهانگارانه و مبتذل با کمدیهای شاخص و موفق باشند….
نقش کلیدی دیالوگ
پیمان قاسمخانی را سالهاست که بهواسطه کارهای سینمایی و تلویزیونیاش میشناسیم. از نگارش فیلمنامههایی مثل «نان، عشق و موتور هزار» و «مارمولک» تا همکاری درخشانش با مهران مدیری در «پاورچین». قاسمخانی به دلایلی که یکبار در گفتگو با یکی از نشریات معتبر دربارهشان توضیح داد، سالها از جریان اصلی سینمای ایران دور بود. یکی از آخرین فیلمنامههای او «نقاب» بود که در جریان ساخت تغییر کرد و با اعتراض این نویسنده مواجه شد. به این ترتیب قاسمخانی کارش را در تلویزیون ادامه داد و با مدیری و رامبد جوان همکاری کرد و اکنون هم پس از نوشتن «سنپطرزبورگ»، فیلم «ورود آقایان ممنوع» را آماده نمایش دارد. هنر وی در نوشتن فیلمنامههای کمدی است. تا حالا کار جدیای از او مشاهده نشده که به اندازه کمدیهایش قابلتوجه و بحثانگیز باشد اما همین خصیصه، نه تنها جایگاه او را محدود میکند بلکه این نویسنده را در موقعیتی منحصربهفرد قرار میدهد. در میان فیلمنامهنویسان ما کمتر کسی است که به اندازه قاسمخانی در اسکلتبندی فیلمنامه، پیشبرد داستان و قصهگویی و البته نگارش دیالوگهای هوشمندانه متبحر باشد. در سنپطرزبورگ آنچه بیش از همه تماشاگر را سر ذوق میآورد، رویکرد متفاوت و مبتکرانه پیمان قاسمخانی در شوخینویسی است. او در کارش موقعیتآفرینی میکند؛ به این ترتیب که با کاشت یک شوخی در صحنههای بعدی آن را درو میکند و این مهم را به حافظه و قابلیتهای درک تماشاگر باهوشش میسپارد و مثلاً اینطور نیست که مستقیم برود سر اصل موضوع و بخواهد تماشاگرش را در لحظه بخنداند.
مثلاً در همان اوایل فیلم، بنیان شوخی میان ۲ خلافکار خردهپا را میافکند (اشاره به واژههایی که یکی از خلافکاران در زندان از آن سابقه خوبی ندارد!) و سپس در صحنههای بعدی از این شوخی به عنوان یک ترجیعبند استفاده میکند و تماشاگری که تجربه آن مقدمهچینی اولیه را دارد، به سرعت متوجه منظور فیلمنامهنویس میشود و از این شوخیها که شکلهای جدیدی از شوخی اولیه هستند لذت میبرد. همچنین باید از اشراف قاسمخانی بر کشمکشهای موجود در جامعه و میان افراد گفت که آن نیز نقشی پیشبرنده و مؤثر در سنپطرزبورگ دارد. مثلاً اساس تقابل میان یک خلافکار به اصطلاح سوسول بالاشهری گوشبر با یک خلافکار پایینشهری و سنتی، منجر به موقعیتهای بامزهای میشود که ریشه در خاستگاه طبقاتی و تفاوت نگرششان دارد. کل صحنههای مثلثی میان این دو و خواهر کریم که نقش آن را شیلا خداداد بازی میکند، نمایشگر این موقعیت است.
دیگر قابلیت قاسمخانی، نوشتن شوخیهای موقعیتساز و پرتعلیق است. در صحنهای که کریم (محسن طنابنده) مشغول مکالمه تلفنی با دوستش است، پیرمردی دائما در گوشه کادر حرکت میکند و گاهی با گفتن متلکی وانمود میکند که طرف پشت خط، فرزند اوست. در نهایت کریم راضی میشود و گوشی را به پیرمرد میدهد که مثلاً با پسرش صحبت کند اما پیرمرد در واکنشی عجیب و بامزه میگوید که حاضر به صحبت با او نیست! چنین موقعیتهایی حاصل درک درست نویسنده از مقوله موقعیتسازی در سینماست و قاسمخانی به عنوان نویسنده سهمی بزرگ در موفقیت این فیلم دارد.
انتخاب درست بازیگران و عوامل
نکته شاخص دیگر در سنپطرزبورگ، انتخاب درست بازیگران و عوامل این فیلم است. بهروز افخمی کارگردان کارکشته و قدیمی سینمای ایران، پس از چند تجربه ناموفق و ناکام، با ساختن این فیلم گام تازهای را در عرصه کارگردانی برداشته است. با توجه به این که افخمی را به عنوان یک کمدیساز نمیشناسیم، نتیجه کارش در سنپطرزبورگ امیدوارکننده است. همچنین باید از دو بازیگر اصلی این فیلم یاد کرد که نقشی مؤثر و تعیینکننده در باورپذیری قصه این فیلم دارند. محسن طنابنده که بار اصلی فیلم بر دوش اوست، الحق بازیگر توانایی است. او پیش از سنپطرزبورگ در «هفت دقیقه تا پاییز» و «استشهادی برای خدا» ثابت میکند که بیدلیل بازیگر موفقی شناخته نشده و جوایزی هم که گرفته به دلیل تواناییهایش است.
البته نباید فراموش کرد که نویسنده بودن طنابنده نیز در کارش تأثیری مهم دارد. یک نویسنده خیلی خوب میداند که دیالوگها را باید چگونه گفت و خیلی بیشتر از شخصیتپردازی سر در میآورد. طنابنده بازیگری است که بدون کمترین نمایشگری و حرکتهای بیهوده و ادا و اصول، کار خودش را به بهترین شکل انجام میدهد و در سه فیلمی که از او نام بردیم، ایفاگر سه نقش کاملاً متفاوت و حتی متضاد است. دیگر بازیگر فیلم، پیمان قاسمخانی است. قاسمخانی قبلاً یک بار با مرحوم خسرو شکیبایی در «عاشقانه» اثر علیرضا داوودنژاد همبازی شده بود و سنپطرزبورگ، دومین تجربه بازیگری اوست که باید گفت از عهده این وظیفهاش نیز بخوبی برآمده است. دیگر بازیگران فیلم نیز به تناسب انتخاب شدهاند؛ بهاره رهنما، اندیشه فولادوند، شیلا خداداد، امید روحانی، سروش صحت و… آنها به دلیل این که در جای درستی قرار گرفتهاند، بازدهی مناسبی در کار دارند.
درباره نحوه چینش بازیگران سنپطرزبورگ، این نکته نیز حائز اهمیت است که دیگر نباید چندان دلخوش به بازیگرانی بود که فقط به خاطر یک تجربه موفق تلویزیونی، سالهاست که در فیلمهای کمدی ایفاگر نقشهای مشابه و تکراری هستند. در کنار این بازیگران، باید از ناصر طهماسب دوبلور و گوینده نامآشنا یاد کرد که به عنوان راوی در فیلم حضور دارد و با صدایش مایههای مستند فیلم را تقویت میکند.
در مجموع…
بهراستی در شرایط کنونی چگونه میتوان یک کمدی پرفروش ساخت بدون آنکه به دام ابتذال افتاد؟ این پرسشی است که سازندگان سنپطرزبورگ بخوبی به آن جواب میدهند. این فیلم فقط برای خنداندن مردم ساخته نشده است؛ لابهلای شوخیهای آن میتوان نگاه جامعهشناختی نویسنده و کارگردانش را مشاهده کرد که در به تصویر کشیدن آدمهایی از جنس امروز چه تحقیقات جالبی داشتهاند. جایی که یکی از خلافکاران برای خام کردن خانمی نوکیسه، خودش را فوقتخصص جراحی زیبایی معرفی میکند و خیلی زود اعتمادش را جلب میکند یا نحوه رابطه همین شخصیت با نامزدش، سراسر بار نمادین و چندوجهی دارد. به اینها باید تلاشی را که سازندگان این فیلم در صحنهپردازیها به خرج دادهاند، نیز افزود. در کدام کمدی روی پرده در سالهای اخیر دیدهایم که آن سکانس شلوغ تالار وحدت با همه مشکلات و دستوپاگیر بودنش هنگام فیلمبرداری به عنوان یک لوکیشن محوری مورد استفاده قرار بگیرد با آن همه سیاهی لشکر. اینهاست که باعث میشود فیلمی مانند سنپطرزبورگ، یک اتفاق در سینمای کمدی ایران باشد.