در گفتگو با هایده حائری کارگردان نمایش «بپا از اتوبوس جا نمونی»
به دنبال ریز خند
هایده هائری را از بازیگری در نقشهای طنز و به اصطلاح «تی تیش مامانی»در سریالها و حتی تئاتر به یاد داریم.
هنرمندی که در کنار بازی به تدریس در دانشگاه و ترجمه متون نمایشنامهای و گردآوری کتاب نیز مشغول بوده است. همانطور که از نقشهایش پیداست همیشه سعی داشته سایهای از طنز را در پیش زمینه کاری خودش قرار دهد و همانطور که خودشاشاره دارد تلاشش تنها برای خنداندن مردم است و بس. نمایش«بپا از اتوبوس جا نمونی»که بهانه گفتگوی ما با حائری است خالی از چنین اشارهای نیست.
نمایش از کجا؟
نمایش بپا از اتوبوس جا نمونی دو سال پیش توسط هایده حائری ترجمه شده است. پیشینه این نمایش به یونان باستان برمیگردد. در میان نمایشنامههای تراژیک- بلند و سه قسمتی نمایشنامههای کوتاهی به نام ساتیر اجرا میشد که این نوع نمایشها بیشتر مخصوص گروههای دوره گرد بوده و از نوع نمایشهای پرتابل هستند. این نمایشنامه توسط «تور الکساندر والنزا-کریستوفر دورنگ» نوشته شده نمایشنامه نویسانی که میان تماشگران ایرانی ناشناخته هستند اما آنها در بیش از ۱۰۰ نمایشنامه و شوهای تلویزیونی شرکت داشتند. اشاره خود کارگردان به گردآوری آیتمهایی است که در دل یک مجموعه ارائه می شود. (مثل کارهای مهران مدیری)
به دنبال ریز خند
هایده هائری را از بازیگری در نقشهای طنز و به اصطلاح «تی تیش مامانی»در سریالها و حتی تئاتر به یاد داریم.
هنرمندی که در کنار بازی به تدریس در دانشگاه و ترجمه متون نمایشنامهای و گردآوری کتاب نیز مشغول بوده است. همانطور که از نقشهایش پیداست همیشه سعی داشته سایهای از طنز را در پیش زمینه کاری خودش قرار دهد و همانطور که خودشاشاره دارد تلاشش تنها برای خنداندن مردم است و بس. نمایش«بپا از اتوبوس جا نمونی»که بهانه گفتگوی ما با حائری است خالی از چنین اشارهای نیست.
نمایش از کجا؟
نمایش بپا از اتوبوس جا نمونی دو سال پیش توسط هایده حائری ترجمه شده است. پیشینه این نمایش به یونان باستان برمیگردد. در میان نمایشنامههای تراژیک- بلند و سه قسمتی نمایشنامههای کوتاهی به نام ساتیر اجرا میشد که این نوع نمایشها بیشتر مخصوص گروههای دوره گرد بوده و از نوع نمایشهای پرتابل هستند. این نمایشنامه توسط «تور الکساندر والنزا-کریستوفر دورنگ» نوشته شده نمایشنامه نویسانی که میان تماشگران ایرانی ناشناخته هستند اما آنها در بیش از ۱۰۰ نمایشنامه و شوهای تلویزیونی شرکت داشتند. اشاره خود کارگردان به گردآوری آیتمهایی است که در دل یک مجموعه ارائه می شود. (مثل کارهای مهران مدیری)
موانع هنری
هر تماشاگری انتظار دیدن نمایشی بالاتر از حدواندازههای نمایش بپا از اتوبوس جا نمونی را از هایده حائری دارد..اما این تمام ماجرا نیست. حکایت نمایشهای کوتاه نیز خود میتواند راهکار جدیدی در عرصه تئاتر بیمار و رو به رکود ما باشد.
گفتههای خود کارگردان در این زمینه قابل توجه است: «از آنجا که در طی این ۲۲ سال گذشته به دلایل سلیقه ای برخورد شدن در زمینه تصویب نمایشنامهها با عدم اجرا روبرو می شدم، تصمیم گرفتم این نمایشنامه را که اصولا به دلیل طنز بودنش مورد علاقه شخصی خودم است روی صحنه ببرم. او اضافه میکند که هنوز بعد از ۳۲ سال از انقلاب ما همچنان در زمینه انتخاب تئاتر بلا تکلیف هستیم. آدمها رابطهها و ضابطهها همه مانع کار هنر است.»
وفاداری به سبک مینی مالیستی
اما حکایت شروع این نمایشنامه از زبانهایده حائری چگونه است: ماجرا این است که وقتی زمان همینطور میگذرد و ما به عنوان یک ادم در سایه هنر قدم میزنیم و در متن حرفهایی برای گفتن داریم به نوعی ساده گویی میرسیم که حاصل نگاهی ساده و به دور از تکلف است.
اتفاقی که در نمایشنامه من به شکل مینی مالیستی مورد توجه است و من از نمایشنامه «بلیت تئاتر» که با مرحوم خسرو شکیبایی کار کردیم همچنان به این نوع سبک کار وفادار ماندم. بیشتر تلاش داشتم یک تئاتر جمع و جور وقابل پرتابل (قابل اجرا در هر زمان و مکان) را به اجرا در آورم. تئاتری که برای درک مخاطب به سختی و دشواری نمایشنامه «سوء تفاهم» آلبر کامو نباشد. از نظر من این بیشتر یک کار دانشگاهی است و با هزینه شخصی به اجرا در میآید. بیشتر شبیه بالماسکه است.
نمایشکها مثل واریته
اگر نمایشک حائری را ببینید شاید نتوانید ربطی میان اسم کار و محتوا پیدا کنید او در این رابطه میگوید: در نمایشهای کوتاه شما به دنبال مقدمه و موخره و گرهگشایی یا شناساندن شخصیتها به شکلی که در نمایشنامههای بلند میبینید نیست. نمایشهای نو شیوه واریته دارند مردم نمیدانند باید دست بزنند و متوجه نمیشوند که دارند یک نمایش را میبینند از نظر حرکت و امکانات صوتی نیز به همین شکل است. دقیقا مثل اتوبوسی که به سرعت از مقابل شما در حال حرکت است و باید تلاش کنید جا نمانید.
نمایشکها تیپ سازند
حائری درباره سبک مینی مالیستی این کار میگوید: در استفاده از این سبک همه چیز در خدمت موقعیتی است که بین شخصیتها بهوجود آمده است.شخصیتهای نمایشهای کوتاه بیشتر تیپ هستند و نمیتوانند مثل نمایشهای بلند دارای شناسنامه باشند.
حائری در پاسخ به این سوال که اتفاقا ما از شخصیت هاپر یا جیمز اگنس هم نمیتوانیم قضاوتی داشته باشیم گفت: اگر چه که شخصیتها در اندازههای خودشان شناسنامه دارند اما سعی کردم تلفیقی از سیاه و سفید باشد نه خاکستری و حتی خاکستری که گاهی به قرمز میزند و گاهی هم به سبز.
همه اینها در کنار تلخی از دست دادن همسر اگنس یا دخترهایی که در موقعیتهای مختلف دچار مشکل میشوند. در واقع خواستم به جهانی شدن مفاهیم و انواع زندگی بپردازم.
موسیقی اجراگر در خدمت تم اثر
اما حائری ارتباط میان گلدانهای موجود در طراحی دکور صحنه و موسیقی زنده برای هر قطعه از نمایش را این گونه توضیح میدهد: طراح صحنه موقعیت من را به خوبی درک کرد و توانست نگاه مینی مالیستی من را در صحنه نیزاجرا کند.اما در مورد موسیقی باید بگویم که متاسفانه اغلب این امر مورد توجه قرار نمیگیرد. این که از موسیقی میتوان به عنوان یک ابزار در تئاتر استفاده کرد. من آن را در کار تلفیق کردم و همانطور که میبینید از نوازندگان به شکل اجرا گر استفاده کردم و بافت میان موسیقی و تئاتر و زمینهها تصویری را به عنوان مجموعه ارائه کردم. کارگردان بپا از اتوبوس جا نمونی ادامه میدهد: منتقدی در جایی گفته بود اگر در تئاتر دکور و صحنه و موسیقی درست سر جای خودشان قرار گرفته باشند آن وقت است که هیج جور خودش را تحمیل نکرده است. به شکلی که آن را جدا از مجموعه تئاتر به حساب نیاورید. در واقع آنچه در کنار رواج نمایشکهای کوچک در تئاتر مورد توجه حائری بوده استفاده از موسیقی زنده است. نکتهای که خود حائری به عنوان اتفاق میمون از آن یاد میکند. و میگوید که تلاش گروه موسیقی نیز به کارگیری تم ثابت برای نمایش بوده است به شکلی که با ساختاری همگون در کنار متن اثر پیش برود.
تلفیق مسخره و خنده
این که تا چه حد حائری به متن اصلی وفادار مانده و تا چه حد به دیالوهای سر صحنه به جای متن اکتفا کرده است خودش اینگونه توضیح میدهد: با توجه به اسم نمایش خواستیم تماشاگر نیز با ما همراه شود او نمیتواند بنشیند و منتظر بماند تا اول مقدمه را ببیند و بعد به تدریج گره افکنی صورت بگیرد.این نمایش یک راست به سراغ اصل مطلب میرود. اصل ماجرای من این بود که تماشاگر تو نیز نقش داری پس جا نمونی. شاید یکی از دلایل استفاده از طنز در این کار نیز همین باشد. کارگردان میگوید: راستش دوست نداشتم تماشاگر قهقهه بزند میخواستم او «ریز خند»، بزند اسمی که ابتدا نیز برای این نمایش انتخاب کرده بودم. همین اسم بود یا اینکه «مس خند» باشد یعنی اسم کار تلفیقی از مسخره و خنده باشد که مورد تائید قرار نگرفت. راستش این اسم هم به یاد همه میماند. حکایت از یک روانی و سیالی دارد و از ابتدا القای حرکت و مشارکت از جانب تماشاگر را میطلبد.
ادعای شاهکار ندارم
با چشم باز و از ابتدا با این قصد این نمایشنامه را انتخاب کردم که به دو ویژگی بارز (رواج نمایشکها-موسیقیهای اجراگر) که عدم حضورشان در تئاتر ما به شکل بارزی قابل لمس است، توجه کنم. اصلا کاری به محتوای نمایش وعدم نتیجه گیری و ناشناس ماندن شخصیتها و… نداریم. مسئله مهم این است که به خواسته اولیه خودم در نمایش رسیدم. حالا این نمایش ممکن است اکثر سلایق را به خودش جلب نکند یا اینکه توقع من را ازاو برآورده نکند. ادعایی ندارم که شاهکار ساختم.اگر این نمایش را در تئاتر شهر روی صحنه میبردم انتقاد به جا بود اما میدانستم که یک کار دانشگاهی را باید در مکان دانشجویی مثل تالار مولوی به اجرا درآورد. امیدوارم دانشجویان با اجرای این نمایش نگران تیر و تخته و صحنه و غیره نباشند و بیشتر تلاش کنند این نوع نمایش را بدون دغدغه روی صحنه ببرند. هر چند بدون تبلیغ وبه شیوه سنتی دهان به دهان اجرای این نمایش را به اطلاعاشنایان و غریبهها و شیرینی فروش و بقال و… رساندم اما با تماشاگرم ارتباط برقرار کردم نه این که برای تماشاگرم اجرا کنم.