شعرهایی ویژه محرم
یا به دریا خـــبر از حالِ خــرابم بـدهید
چون اباالفضلِ پر از عشق بیایید همه
بین گهوارهء پــرپــر شــده تابـم بـدهید
تشنه ام، با لب گلگونِ عطش واعطش ام
در دلِ بسترِ خون، رخـصتِ خـوابم بـدهیــد
حــربهء حـــرمله ها با دل و جانم چه نکـرد
خــبر از تــشنگی و حـال خرابــم بـــدهــید
با نشان دادنِ گلهایِ بخون خفتهء باغ
کـــمتر از دیدنِ این صحنه عذابم بدهید
ســاقـیـانِ لــبِ کــــوثر، بشتابید کـــنون
که از این تشنه لبی جام شرابم بدهید
کی می آیید به بالینِ منِ غرقــه به خـون
تا به پاس عطش ام، جرعه ای آبم بدهید
تـا نبینم غضب و چهرهء ظلمانی شب
با گل و لهجهء خورشید جوابم بــدهید
===============
زمزمه ی سیاهپوشی محرم
ای ناله غربتت به گوشم
ای بـار مصیبتت به دوشم
آغــاز محــرّمت رسیده
بــاید ز غمت سیه بپوشم
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
ایـن رخـت سیه به پیکر مـن
ارث پـدر است و مـادر مـن
این سینهی سرخ و رخت نیلی
این اشـک دو دیـده تـر مـن
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
داغ تـو نمیشود فرامـوش
دل با غم تو بوَد هم آغوش
در بـاغ جنـان ز مـاتم تو
زهرا و علی بود سیه پوش
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
ای اهـل عزا محرّم آمد
دیــدار هـلال ماتم آمد
بـاید همگی سیه بپوشید
هنگامه گریه و غم آمد
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
این مـاه عزاست ایهاالناس
نیلی شده صورت گل یاس
خون موج زند ز فرق اکبر
افتد ز بدن دو دست عباس
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
دلها ز شرار غم کباب است
بر چرخ صدای «آب آب» است
در دست سکینه جـام خـالی
خجلت زده از علی رباب است
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
پیـراهن آسمـان سیــاه است
گردون همه غرق دود آه است
زهــرا بــه کنار نعش عباس
زینب بــه کنــار قتلگاه است
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
==========
حرّ ریاحی به درت آمده
یوسف زهرا! زشما پُر شدم
تا که اسیر تو شدم حُر شدم
از دل دشمن به سویت پر زدم
آمدم و حلقه براین در زدم
آمده ام تا که قبولم کنی
خاک ره آل رسولم کنی
حرّ پشیمان تو ام یا حسین
دست به دامان تو ام یا حسین
یک نگه افکن همه هستم بگیر
ای پسر فاطمه دستم بگیر
روز نخستین به تو دل باختم
در دل من بودی و نشناختم
دست نیاز من و دامان تو
کوه گناه من و غفران تو
ناله ی العفو بُوَد بر لبم
تا صف محشر خجل از زینبم
روی علی اکبر تو دیدنی است
دست علمدار تو بوسیدنی است
مهر تو کُلّ آبروی من است
هستی من خون گلوی من است
چه می شود کشته ی راهت شوم؟
خاک قدم های سپاهت شوم؟
حرّ ریاحی به درت آمده
فطرس بی بال و پرت آمده
با نگه خویش کمالم بده
وز کرم خود پر و بالم بده
بال من از تیغه ی شمشیرهاست
سینه ی تنگم سپر تیرهاست
مقتل خون، اوج کمال من است
تیر محبت پر و بال من است
بال بده، فطرس دیگر شوم
طوطی گهواره ی اصغر شوم
edward
ارسال در ۱۸ آذر ۱۳۹۱
1
چراسایت حراج لود نمیشه…….؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ به کامنت