جانی دپ شخصیتهای فانتزی خود را دوست دارم
جانی دپ را اکثر مخاطبان سینما میشناسند. نقشهای بهیادماندنی او در فیلمهایی چون «ادوارد دست قیچی» یا مجموعه فیلمهای «دزدان دریایی کاراییب» از یاد علاقهمندان سینما نمیرود. او با تیم برتون هم فیلمهای زیادی کار کرده است. گفتگو با جانی دپ را میخوانیم.
کمی در مورد رابطه حرفهای و دوستانه خودتان با تیم برتون برای ما بگویید و اینکه چطور اینقدر با هم صمیمی شدید؟
در هر ملاقات با تیم، اولین چیزی که مشاهده میکنم، خلق یک شخصیت جدید است که با فشار زیادی باید خود را در قالب آن کاراکتر قرار دهم و اینکه مبادا تیم را از خودم ناامید کنم. برای این منظور سخت تلاش میکنم (مخصوصا در زمان شروع کار) تا شخصیتی متفاوت با آنچه او در گذشته تجربه کرده ارائه دهم. متفاوتتر از خود و یا تجربههای هر دویمان. این همان کاری است که به تیم فرصت میدهد تا به آن شخصیتی که در ذهن خود ساخته، اطمینان کند. اساسا تلاشم این است که تیم را ناامید نکنم.
بین تمام فیلمهایی که بازی کردهای، کدامیک بیش از دیگران مورد پسند فرزندانات بوده است؟
فیلم مورد علاقه بچههای من؟! (خنده) البته بیش از هر چیز برایشان خندهدار است که میبینند پدرشان در حال بازی در آن فیلم است و من پیششان نشستهام! ولی فکر میکنم «ادوارد دست قیچی» آنی باشد که میپسندند. آنها خیلی به این شخصیت علاقه دارند، مخصوصا وقتی که میبینند پدرشان خیلی منزوی و تنهاست. آن نقش یک شخصیت غمانگیز دارد و بچههای من با دیدن این فیلم خیلی ناراحت و گریان میشوند.
اینطور که به نظر میآید تو در حال ورود به مجموعه داستانهای فانتزی قرن نوزدهم هستید، داستانهایی مثل خواب غیرواقعی (Sleepy Hollow)، در جستجوی ناکجاآباد (Finding Neverland) و آلیس در سرزمین عجایب (Alice in Wonderland). چه انگیزهای برای تو به عنوان یک هنرمند و بازیگر در چنین داستانهایی وجود دارد؟
بله، من همه این شخصیتها را دوست دارم و این تمام احساس عمیق من به این نوشتههای قرن نوزدهم است.
برای اولین بار چگونه «آلیس در سرزمین عجایب» وارد زندگیات شد و چگونه تو را تحت تاثیر قرار داد؟
…خیلی جالب است، شاید یک سال قبل از انجام این پروژه بود که تیم پیشنهاد خواندن دو کتاب Alice in Wonderland و Through the Looking Glass را به من داد و چیزی که من از آن برداشت کردم، کمی عجیب و مرموز بود. من واقعا شیفته و مجذوب این کتابها شدم چراکه سوالات زیادی مطرح کردند که قادر به پاسخ اکثر آنها نبودم؛ یا شاید حتی قادر به درک آنها نبودم! مثلا، من به دنبال کلماتی بودم که با حرف M شروع شود. که این موضوع من را به چندین هزارپا بالاتر در آسمانها برد، و حتی کمی تحقیق در مورد اینکه M همان ابتدای نام Mercury (به معنی جیوه) است. و یا اینکه چرا شکل آن مانند یک میز تحریر است؟! همه اینها برای من هیجانانگیز بود و اگر این کتاب را دوباره امروز بخوانم، مطمئن هستم ۱۰۰ کلمه دیگر پیدا خواهم کرد که در گذشته آنها را دنبال نکردهام.
چی شد که همبازی «آنجلینا جولی» در فیلم «توریست» شدی؟
من همیشه فیلمهای فرانسوی را دوست داشتم. یکی از دوستانم در این فیلم بازی میکرد و من آن را دوست داشتم و فکر کردم شاید جالب باشد که این شخصیت را هم امتحان کنم. هیچگاه نمیدانی آینده برایت چه تدارک دیده است. آینده چیزی است که نمیتوانی از آن مطمئن باشی.
منبع: نسیم هراز