نگاهی به فیلم لطفا مزاحم نشوید
به احترام صداقت
فیلم «لطفا مزاحم نشوید» یک فیلم اپیزودیک است که بعد از تجربه فیلم «دعوت» حاتمیکیا ساخته شده است، اما سمت و سوی دیگری دارد. در فیلم حاتمی کیا مجموعهای از شناختهشدهترین بازیگران سینمای ایران کنار هم قرار گرفتند تا بتوانند موضوعی را که این هنرمند چندان هم به آن اشراف ندارد به تصویر بکشند؛ از مهناز افشار تا سیامک انصاری. این اتفاق درباره فیلم «لطفا مزاحم نشوید» نیفتاده است. بازیگران زیاد هستند بنابر موضوع و بیشتر توانا هستند تا مشهور. اصولا ساختن فیلم اپیزودیک تجربهای است که میگویند در دنیا چندان با استقبال روبهرو نمیشود، به خصوص در این فیلم که آدمها در زندگی هم تاثیر چندانی نمیگذارند و حتی همدیگر را نمیشناسند.
شهرت
فیلم با حضور بازیگرانی چون افشین هاشمی، هدایت هاشمی، باران کوثری، حامد بهداد و چند بازیگر دیگر پیش میرود. این اسمها یک نکته را مشخص میکند فیلمساز و کارگردان قصد نداشتهاند از بازیگران مانند وسایل صحنه استفاده کنند و آنها را بر مبنای تواناییهایشان انتخاب کردهاند. به همین دلیل دیدن این فیلم نه تنها کار سختی نیست، بلکه یک کار دوست داشتنی است. یعنی شما آنقدر اینها را باور میکنید که اصلا فکر نمیکنید که فیلم میتوانست جور دیگری پیش برود.
به احترام صداقت
فیلم «لطفا مزاحم نشوید» یک فیلم اپیزودیک است که بعد از تجربه فیلم «دعوت» حاتمیکیا ساخته شده است، اما سمت و سوی دیگری دارد. در فیلم حاتمی کیا مجموعهای از شناختهشدهترین بازیگران سینمای ایران کنار هم قرار گرفتند تا بتوانند موضوعی را که این هنرمند چندان هم به آن اشراف ندارد به تصویر بکشند؛ از مهناز افشار تا سیامک انصاری. این اتفاق درباره فیلم «لطفا مزاحم نشوید» نیفتاده است. بازیگران زیاد هستند بنابر موضوع و بیشتر توانا هستند تا مشهور. اصولا ساختن فیلم اپیزودیک تجربهای است که میگویند در دنیا چندان با استقبال روبهرو نمیشود، به خصوص در این فیلم که آدمها در زندگی هم تاثیر چندانی نمیگذارند و حتی همدیگر را نمیشناسند.
شهرت
فیلم با حضور بازیگرانی چون افشین هاشمی، هدایت هاشمی، باران کوثری، حامد بهداد و چند بازیگر دیگر پیش میرود. این اسمها یک نکته را مشخص میکند فیلمساز و کارگردان قصد نداشتهاند از بازیگران مانند وسایل صحنه استفاده کنند و آنها را بر مبنای تواناییهایشان انتخاب کردهاند. به همین دلیل دیدن این فیلم نه تنها کار سختی نیست، بلکه یک کار دوست داشتنی است. یعنی شما آنقدر اینها را باور میکنید که اصلا فکر نمیکنید که فیلم میتوانست جور دیگری پیش برود. شاید تصور کنید که کس دیگری این نقش را میتوانست به شکل دیگری اجرا کنید اما شخصیتهایی که در این فیلم حضور دارند با این شکل به تاریخ سینمای ایران اضافه شدهاند. یک روحانی محضردار، یک مجری و یک همسر روشنفکر، یک پیرمرد و یک پیرزن تنها، یک تعمیرکار معتاد و یک دزد تلفنی.
کارگردانی
محسن عبدالوهاب کسی است که وقتی نامش راجستجو میکنید، در سابقهاش به چندین همکاری با رخشان بنیاعتماد بر میخورید. او سالهاست که در عرصه سینمای مستند فعالیت میکند و این حوزه را خوب میشناسند. او در کارهای مستندش مسائل اجتماعی را پررنگ میکند و آنها را در قالب تصاویر به یاد ما میآورد. برخی از کارگردانانی که در عرصه سینمای مستند حضور دارند دلشان میخواهد با بازیگران مشهور وارد دنیای پرزرق و برق سینمای داستانی و بلند شوند. اما عبدالوهاب از این دسته کارگردانان نیست، چندان علاقهای به این دنیا ندارد، حرفهاش را، جامعهاش و واقعیاتش را دوست دارد و برای گفتن این حرفها به سراغ این سینما آمده است.
مجری ستارهها
مشهور بودن، مورد توجه بودن و شناخته شدن همیشه یک خوبیهایی دارد و یک بدیهایی. افشین هاشمی در نقش یک مجری تلویزیونی توانسته خوبیها و مزایای شهرت و سختیهای آن را نشان دهد. او که در جامعه مورد توجه است از این وضعیت راضی است از این که همه او را میشناسند، اما همسرش این وضعیت را نمیپذیرد. این شرایط کار را به جایی میرساند که حتی بر روی زنش دست بلند میکند و این آغاز یک ماجرای تازه است. اوج علاقهمندی مرد به شهرت هنگامی است که در میان دعوا سرش به خواندن مجلهای گرم میشود که عکس او را روی جلد چاپ کرده است.
روحانی محضردار
مردی شهرستانی در شهر شلوغ تهران. او در این شهر بیرحم کیفش را از دست میدهد. کیفی که شناسنامههای یک زوج در آن قرار دارد و به این ترتیب مساله عقدشان به هم خورده به نظر میرسد. او در این مسیر گرفتار میشود. از یک سو باید مهربان باشد و بتواند دزد را به آوردن کیف راضی کند و از سوی دیگر معامله کند، چانه بزند و کلی هم انرژی بگذارد. او فقط میخواهد یک روحانی معمولی باشد، آدمها را آشتی بدهد و آنها را به مسیر راست هدایت کند.
دزد تلفنی
در نمایشهای رادیویی شخصیتها با صدا تعریف میشوند، هویت پیدا میکنند و داستان روایت میشود. این بار و در این فیلم اتفاقی که میافتد این است که یک دزد که وسایل یک روحانی را در مترو دزدیده است از طریق تلفن خودش را به تماشاگر معرفی میکند. افشین هاشمی خودش گفته که من برای این نقش ۳ مدل صدا را در استودیو تمرین کردم، ضبط کردیم و فکر کردم تمام شد. اما بعد کارگردان به این نتیجه رسید که باید این اجرا زنده باشد. یعنی هر روز این ۲ بازیگر سر صحنه میرفتند و تلفنی با هم صحبت میکردند تا این نقش ثبت شود. به این ترتیب ما اکنون یک شخصیت دیگر در تاریخ سینمای ایران داریم به نام دزد تلفنی که خواسته عجیبی از روحانی دارد؛ خواندن روضه برای مادرش از طریق تلفن همراه.
تعمیرکار معتاد
حامد بهداد این روزها خود را به عنوان بازیگری شناسانده که هر فیلمی را که کمی منطق پشت آن باشد بازی میکند بدون در نظر گرفتن بزرگی یا کوچکی نقش. او اینجا هم تعمیرکاری است که باید از پشت میلهها تلویزیونی را تعمیر کند. چون پیرمرد و پیرزن به او اعتماد نمیکنند. او در موقعیت متفاوتی است، همسرش او را ترک کرده و همراه نوزادش به اینجا آمده و البته یادش میرود نوزاد را با خود ببرد.
فیلمبردار و تهیهکننده
یک تهیهکننده که در این زد و بندهای دنیای تجاری نیست، علاقههای فردی دارد و بیشتر دنبال این است که فضا را به شکل دیگری در بیاورد. کارگردانی میکند و فیلمبردار نیز هست. نام او محمد احمدی است. حالا در کارنامهاش حداقل ۳ فیلم دارد که با ریسک ساخته شده است. اول فیلم «شاعر زبالهها». یکی از کارگران شهرداری عاشق شاعری میشود. رفتگر «صابر ابر» و شاعر «لیلا حاتمی» است. عینک کلفت صابر ابر با آن لباس نارنجیاش در یادها اکنون ثبت شده است. فیلم دوم «حقیقت گمشده». زن و مرد و ۲ بچه در ماشین هستند، تصادف میکنند و مرد با اهدای کلیه مرد دیگری زنده میماند. حمید فرخنژاد حالا دنبال این است که خودکشی کند. اما این همه ماجرا نیست. فیلم «حریم» از اولین فیلمهای ژانر ترسناک که در ایران به نمایش درآمد. فروش فیلم به نسبت بودجهای که صرف آن شده بود توانست امتحان موفقی در سینمای ایران باشد. اینک او پذیرفته که یک فیلم اپیزودیک را تهیه و فیلمبرداری کند. با تمام سختیهای مسائل اکران این فیلم مخاطب را راضی نگه داشته است. این فیلم از اسفندماه نوبت گرفته بود و اکنون اکران شده است. شاید حرکتهای نرم دوربین از ویژگیهای این فیلم باشد.