رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

گفتگو با لاله اسکندری بازیگر «همچون سرو»

هنوز به زنان شهید ادای دین نکرده‌ایم
چند بار تکرار می‌کند که امیدوار است مردم سریال آنها را ببینند و دوست داشته باشند. لاله اسکندری، بازیگر نام آشنای سینما و تلویزیون که پیش از این نقشی در حوزه جنگ در سریال ابراهیم حاتمی‌کیا داشته، این بار جلوی دوربین بیژن بیرنگ رفته است؛ در نقش فرشته، زنی که در جبهه حضور دارد.
لاله اسکندری می‌گوید، هنوز به زنان شهید ادای دین نکرده‌ایم و او گمان می‌کند به عنوان بازیگر باید رشادت‌های این زنان را نمایش دهد. سه‌شنبه این هفته دومین قسمت این سریال را شاهد خواهید بود.
شما در این سریال با تهیه‌کننده و نویسنده‌ای کار می‌کردید که پس از سال‌ها کارگردانی می‌کرد و نیز اولین همکاری شما با وی بود. ارزیابی‌تان را از این تجربه بگویید.
این کار اولین کار آقای بیرنگ بعد از حدود ۸ سال دوری از تلویزیون در حوزه سریال سازی بود. من از نوجوانی به کارهای وی علاقه‌مند بوده‌ام. مجموعه‌هایی مثل «محله برو بیا»، «محله بهداشت»، «همسران» و «خانه سبز» سریال‌هایی بودند با محتوای خانوادگی که هنوز بعد از سال‌ها ارزش دوباره دیدن را دارند. مولفه‌ای که در کار آقای بیرنگ برجسته است و جزو ویژگی او محسوب می‌شود، نحوه نگارش و نوع دیالوگ‌نویسی است. این سبک، کار ایشان را از دیگر کارگردان‌ها متمایز و متفاوت می‌کند؛ تسلط ایشان در حوزه نویسندگی بسیار برجسته است. به‌همین دلیل در متن‌هایی که آن را کارگردانی هم می‌کند تمرکز زیادی روی نحوه بیان و دیالوگ دارد.

هنوز به زنان شهید ادای دین نکرده‌ایم
چند بار تکرار می‌کند که امیدوار است مردم سریال آنها را ببینند و دوست داشته باشند. لاله اسکندری، بازیگر نام آشنای سینما و تلویزیون که پیش از این نقشی در حوزه جنگ در سریال ابراهیم حاتمی‌کیا داشته، این بار جلوی دوربین بیژن بیرنگ رفته است؛ در نقش فرشته، زنی که در جبهه حضور دارد.
لاله اسکندری می‌گوید، هنوز به زنان شهید ادای دین نکرده‌ایم و او گمان می‌کند به عنوان بازیگر باید رشادت‌های این زنان را نمایش دهد. سه‌شنبه این هفته دومین قسمت این سریال را شاهد خواهید بود.
شما در این سریال با تهیه‌کننده و نویسنده‌ای کار می‌کردید که پس از سال‌ها کارگردانی می‌کرد و نیز اولین همکاری شما با وی بود. ارزیابی‌تان را از این تجربه بگویید.
این کار اولین کار آقای بیرنگ بعد از حدود ۸ سال دوری از تلویزیون در حوزه سریال سازی بود. من از نوجوانی به کارهای وی علاقه‌مند بوده‌ام. مجموعه‌هایی مثل «محله برو بیا»، «محله بهداشت»، «همسران» و «خانه سبز» سریال‌هایی بودند با محتوای خانوادگی که هنوز بعد از سال‌ها ارزش دوباره دیدن را دارند. مولفه‌ای که در کار آقای بیرنگ برجسته است و جزو ویژگی او محسوب می‌شود، نحوه نگارش و نوع دیالوگ‌نویسی است. این سبک، کار ایشان را از دیگر کارگردان‌ها متمایز و متفاوت می‌کند؛ تسلط ایشان در حوزه نویسندگی بسیار برجسته است. به‌همین دلیل در متن‌هایی که آن را کارگردانی هم می‌کند تمرکز زیادی روی نحوه بیان و دیالوگ دارد. البته این تجربه ابتدا سخت بود. در کارهای دیگر که من انجام داده‌ام، معمولا طی کار، تغییراتی در دیالوگ‌ها ایجاد می‌شد، اما در سبک آقای بیرنگ باید به نوع دیالوگ‌ها آن طور که نگاشته شده بود وفادار می‌ماندیم و این مساله کار را در بدو امر سخت کرد، اما بتدریج و بعد از گذشت چند هفته کم‌کم کار آسان شد و طوری شده بود که او برای من دو صفحه مونولوگ (گفتگوی تکنفره) می‌نوشت و من هم مشکلی در حفظ و بیان آن نداشتم. من امیدوارم که این سریال کار متفاوتی در کارنامه من و دیگران شده باشد. تلویزیون ما اکنون با توجه به عموم سریال‌هایی که پخش می‌کند نیاز به سریال‌هایی مانند «همچون سرو» دارد و جای این سریال‌ها در کارهای تلویزیونی خالی است. امیدوارم با تبلیغات خوبی که برای سریال انجام می‌شود، مردم آن را پیگیری کنند.
با آقای بیرنگ که صحبت می‌کردم وی نگران بود و می‌گفت در سال‌هایی که «خانه سبز» را می‌ساختم از مخاطبی که پای کار من می‌نشست تصور و شناختی داشتم و راه برقراری ارتباط با او را بلد بودم اما پس از سال‌ها دوری از تلویزیون نمی‌دانم که آیا نسل جدید پای قصه من خواهد نشست یا نه. به نظر شما این نگرانی بجاست؟ شما چقدر نگران بودید؟ آیا اصلا نگران بودید؟ و با شناختی که از این نسل دارید، سریال شما با نسل جدید رابطه‌ای درست برقرار خواهد کرد؟
بخشی از این نگرانی طبیعی است. به دلیل این‌که از آخرین اثر آقای بیرنگ تا این سریال، سال‌ها فاصله افتاده و این صحبتی بود که در زمان ساخت هم مطرح بود. خوشبختانه سریال ما اپیزود به اپیزود ساخته می‌شود و متن نهایی نیست که مجبور باشیم تا انتهای سریال را بگیریم. دستمان باز است تا در هر جای کار که لازم بود، برخی تغییرات را اعمال کنیم. همه دوست دارند بازخورد سریال را در میان مردم ببینند. هنوز ۹ قسمت از کار مانده است. اگرچه نمی‌توان در ۲ یا ۳ قسمت اول، قضاوتی درست و دقیق از کار داشت، اما می‌توان دانست که مردم سریال را دوست دارند یا نه. به هر حال کار ما در حوزه جنگ ساخته شده و در جنگ، فی‌نفسه فضای ملودرام حاکم است. این روزها گرایش مردم بیشتر به سمت کارهای طنز است و کارهایی که بتواند مخاطبان را بخنداند. جنگ ایران و عراق ۸ سال طول کشید و هنوز نتوانسته‌ایم حتی حقی کوچک از زنان و مردانی که جان و مال و همه چیزشان را در این راه گذاشته‌اند، ادا کنیم. به‌نظرم به اندازه کافی به این حوزه نپرداخته‌ایم و حالاحالاها جا دارد که به این مقوله بپردازیم. یادآوری روزهای تلخ جنگ، شاید برای مردم خوشایند نباشد. اما برای نسلی که جنگ را ندیده و تنها درباره آن شنیده است، شاید لازم باشد که گاهی فیلم‌هایی ساخته یا کتاب‌هایی در این زمینه نوشته شود تا آن آدم‌ها و آن فضا را یادآوری کند.
خود شما این فضا را دوست دارید؟
بله. من این فضای جنگی را دوست دارم. این سومین کاری است که من در آن به عنوان بازیگر با موضوع جنگ درگیر بوده‌ام. «خاک سرخ» و «رقص پرواز» که کاملا در فضای ملودرام بود مورد استقبال مردم قرار گرفت.
می‌گویید به عنوان بازیگر با موضوع جنگ در گیر بوده‌اید؟
بله. من معتقدم بازیگر باید بتواند بخش کوچکی از آن رشادت‌ها و شجاعت‌ها را نشان دهد. این شانس را ۳ بار داشته‌ام و امیدوارم مردم این بار هم از کارم راضی باشند. در کارهای گذشته اما از آنجا که حوادث و وقایع کاملا در فضای ملودرام اتفاق می‌افتاد، چیزی از طنز و رفتارهای عادی زندگی در آنها کم بود. اما در این کار چنین نیست؛ چیزی مثل زندگی خودمان است. وقتی در صحنه‌ای کسی کشته یا شهید می‌شود شاید چند صحنه بعد فضایی طنز و پر از شوخی را ببینیم. زندگی جریان دارد. کاراکترها مرگ را می‌پذیرند و زندگی را هم. یعنی حتی با مرگ از زاویه دیگری برخورد شده و نوع رفتار با این شهدا از یک عزاداری ساده و معمولی فراتر است. مردم می‌توانند در این کار لحظات غم و شادی را همزمان و ترکیب شده در همدیگر ببینند. ممکن است در این کار به گریه بیفتیم. اما ۱۰ دقیقه بعد می‌خندیم، این ویژگی کارهای آقای بیرنگ است. در «خانه سبز» هم این ویژگی را می‌توان دید. وقتی با شخصیت‌ها می‌خندیم ممکن است در صحنه بعد با همان‌ها گریه کنیم. آدم‌ها سیاه و سفید نیستند، خاکستری هستند. امیدوارم این نوع ساخت بتواند بینندگان را پای سریال نگه دارد.
اپیزودیک بودن سریال را به نظرتان باید ویژگی مثبت دانست؟
برخی می‌گویند خوب است، چون می‌توان مخاطب را پای آن نشاند و یک قصه کامل را به او نشان داد. از سوی دیگر می‌توان با آمارها و نگاه‌هایی که با پخش مجموعه دریافت می‌شود، بخشی از تغیییرات را اعمال کرد. همه اینها بستگی به بیننده دارد، اما برخی هم می‌گویند ویژگی خوبی نیست و حوصله تماشاچی را سر می‌برد و باعث می‌شود قسمت‌های دیگر را دنبال نکند. من چون اولین بار است که درصدد چنین تجربه‌ای هستم، امیدوارم موفق از آب دربیاید.
می‌دانم که نسخه ابتدایی فیلمنامه را آقای علی خودسیانی نوشته‌ است. در بازنویسی فیلمنامه تا قسمت دهم عمده کار به عهده ایشان بود. از قسمت دهم به بعد آقای بیرنگ کار نویسندگی و کارگردانی را به طور همزمان به عهده گرفت. برای شما به عنوان یکی از بازیگران اصلی، این دو نگاه و طبیعتا دو نوع نگارش، ایجاد ذهنیت دوتکه نمی‌کرد؟ احساس نکردید که کار در برخی صحنه‌ها یا دیالوگ‌ها برش خورده و دوباره در جایی دیگر به هم می‌چسبد؟
طرح این داستان از خود آقای بیرنگ بود. در زمان نگارش ۱۰ قسمت اولیه هم ارتباط نزدیکی میان او و آقای خودسیانی برقرار بود و نظراتشان را در کار اعمال می‌کردند.
یعنی هیچ تفاوتی نبود؟
چرا. شاید تفاوت در این بود که در قسمت‌های ابتدایی بیشتر تصویرسازی وجود داشت و دیالوگ‌ها کم بود. به شخصیت‌ها نزدیک نمی‌شدیم، اما از قسمت دهم به بعد که آقای بیرنگ نوشتند، دیالوگ‌ها بیشتر شد و البته جنس آنها هم تغییر کرد. از ابتدا آقای بیرنگ روی قصه تسلط داشت، اما از قسمت‌هایی که خودش به عنوان نویسنده قرار گرفت، دیالوگ‌ها و نوع پرداخت شخصیت‌ها پخته‌تر شد. فیلم چند شخصیت اصلی دارد که من هستم و آقای بازغی که نقش زن و شوهر را بازی می‌کنیم و شخصیت‌های دیگر مثل مهران و بهزاد و عزیز و عباس و… وقتی اتفاقی در داستان می‌افتد همه شخصیت‌ها درگیر می‌شوند. در قسمت‌های اول شخصیت‌ها پرداختشان کم بود. وقتی آقای بیرنگ کار را نوشت کوشید شخصیت‌ها را برجسته‌تر کند و ویژگی‌هایی را اضافه کند که در سریال‌های دیگر ندیده‌ایم. این سریال ترکیبی است از شادی و غم و امیدوارم برای بیننده جذاب باشد.
شما بیشتر دوست دارید کاری که در آن بازی می‌کنید، دیالوگ محور باشد یا تصویرمحور؟
بستگی دارد، اما در این کار چون سریال بود در جاهایی نیاز داشت ایدئولوژی شخصیت‌ها و نگاهشان را به جهان بفهمیم.
این کار نباید لزوما با دیالوگ انجام شود. شما می‌دانید که سینما و تلویزیون عرصه‌های جلوه تصویر هستند. گمان نمی‌کنید این ‌که یک کار در قالب دیالوگ پیش برود و کمتر از تصویر استفاده کند، چندان به عنوان نقطه قوت شناخته نمی‌شود؟
حوادث در قالب تصویر هست، اما حجم آن مهم است. موقعیت ما ثابت است. ما در قلعه یا بنه‌ای هستیم که همه قصه‌ها در این فضا رخ می‌دهد. دقیقا اشاره‌ای به این که این بنه در کجای مثلا جنوب کشور واقع شده یا این اتفاقات در کدام سال از ۸ سال جنگ رخ داده، نمی‌شود. در قسمت‌های اول ما تمامی نقاط این قلعه را می‌بینیم؛ از بهداری تا دفتر فرماندهی و تبلیغات و آسایشگاه و… اما از قسمت‌های بعد دیگر تنوع لوکیشن نداریم. پس نیاز داریم وقتی درگیر شخصیت‌ها می‌شویم و اتفاقاتی را که برای آنها می‌افتد، می‌بینیم آنها را بدرستی بشناسیم. در واقع از لانگ شات به کلوزآپ شخصیت‌ها برسیم. چرا آنها اینجا هستند؟ مثلا ما یک شخصیت ارمنی و یک شخصیت کر و لال داریم و این که چنین شخصیت‌هایی در جبهه چه می‌کنند و چه نگاهی دارند به همین دلیل جذاب است و اینها در ترکیب با هم به این سوالات جواب می‌دهند.
… و بیشتر این دریافت‌ها در این قسمت‌ها توسط دیالوگ انجام می‌شود؟
در قسمت‌هایی که آقای بیرنگ نوشته‌اند، بله. در این قسمت‌ها بیشتر دیالوگ داریم.
در گفتار شما نوعی علاقه و عرق به موضوع جنگ می‌بینم. برداشت من درست است؟ شما به کار کردن در چنین فضاهایی علاقه شخصی دارید؟
اولین کار من در حوزه جنگ «خاک سرخ» بود. در آنجا تازه با مقوله جنگ آشنا شدم. البته همه ما به نوعی با جنگ آشنا هستیم. کودکی‌های ما زیر موشکباران‌ها و دلهره‌ها گذشته است. البته نه مثل مناطقی مانند جنوب، اما من وقتی برای ایفای این نقش‌ها به آبادان و خرمشهر رفتم، مفهوم جنگ را شناختم و فهمیدم که چرا جنگ چیز خوبی نیست و خانواده‌ها را از هم می‌پاشد. به خاطر نقشم با آدم‌ها رودررو شدم و با آنان حرف زدم. در آنجا بود که به نظرم رسید این حوزه‌ای است که بدرستی و شایستگی دیده نشده، بویژه مردمی که ایستادگی کردند، مخصوصا نقش زنان.
با این همه فیلم‌هایی درباره حضور زنان داشته‌ایم. مثل نجات‌یافتگان، کیمیا و…؟
درست است، اما وقتی به زنان شهید و زندگی آنها نگاه می‌کنیم، به راستی می‌فهمیم که هنوز به آنان ادای دین نشده است. من البته اهل شعار نیستم و از این کار هم خوشم نمی‌آید، اما فکر می‌کنم حق زنان بیش از اینهاست. زنانی که اسلحه به دست گرفتند و دوشادوش مردان در جبهه جنگیدند را ما زیاد ندیده‌ایم. به هر حال این عرصه را دوست داشتم… .
ارتباطی بین نقش‌هایی که در «خاک سرخ» و «رقص پرواز» بازی کرده‌اید با نقش فرشته در «همچون سرو» می‌بینید؟
در خاک سرخ من نقش دختری به نام لیلا را داشتم که اصلا شهری بود و بر اثر اتفاقی سر از جنوب درمی‌آورد. او قهرمان نبود. اصولا شخصیت‌هایی را که من در فیلم‌های جنگی بازی کرده‌ام، هیچ کدام قهرمان نبوده‌اند، اما به نوعی می‌توانم بگویم ملیحه رقص پرواز، ادامه‌دهنده لیلا در خاک سرخ است.
… و فرشته همچون سرو، ادامه‌دهنده لیلا؟
شاید نتوان گفت ادامه او، چون ژانر و فضای این دو با هم متفاوت است، اما فرشته نماد بخشی از زنان است که مانده‌اند و شهید شده‌اند. حرف تمام قصه، احساس مسوولیتی است که آدم‌ها نسبت به کشور خود دارند. ذره‌ذره خاکشان برایشان ارزشمند است. این خیلی باارزش است. من خیلی به این فضا علاقه‌مند بوده و هستم و برایم تجربه‌ای بود. این نقش در کنار تجربه‌های غم‌انگیز جنگ، نوعی بازی شاد می‌خواهد. این بازی را شاید تماشاچی از من ندیده باشد. به‌هرحال باعث افتخارم شد که با آقای بیرنگ کار کردم.
این سریال به صورت هفتگی پخش می‌شود. فکر نمی‌کنید با توجه به پخش سریال‌ها به صورت روزانه یا چند روز در هفته مخاطب نتواند با این فضا به صورت هفتگی ارتباط برقرار کند؟
فکر می‌کنم ما با پخش سریال‌های روزانه مردم را تنبل کرده‌ایم. بدنیست توصیه شود که مردم بیشتر به سمت دیدن سریال‌های هفتگی تشویق شوند. سریال‌هایی از نوع همچون سرو، شاید در قالب روزانه جواب ندهد. همچنین محتوای قصه طوری است که شاید تماشاچی بخواهد کمی روی برخی موضوعات فکر کند. من امیدوارم بیننده‌ها دوست داشته باشند و از آنها می‌خواهم این سریال را نگاه کنند. دوست دارم نگاه مردم به جنگ، تلخ نباشد. امیدوارم آقای بیرنگ هم بعد از حدود ۸ سال بازگشت به تلویزیون، پشیمان نشود. آقای بیرنگ و رسام حق زیادی به گردن تلویزیون دارند. در ضمن این اولین کاری است که آقای بیرنگ به تنهایی و بدون همراهی آقای رسام انجام می‌دهد. روح مسعود رسام شاد.
مهدی نیاکی

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد