درباره سریال «خونبها»
داستان اجتماعی با رگههای جنایی ـ پلیسی
گروه تولید سریال «خونمردگی» با نام جدید خونبها ۳ سال پیش در چنین ایامی اسب خود را زین کرده بودند تا در زمانی فشرده و محدود مجموعه داستانی ۱۴ قسمتی را به ایام محرم برسانند، این مهم محقق نشد.
به هر روی بعد از ۳ سال ماحصل تلاش طاقتفرسای گروه این روزها در محضر قضاوت شما قرار گرفته است، با چند نفر از عوامل این سریال پروسه ساخت آن را مرور کردهایم.
روزگار سپری شده
خط پیوند فرد به یک مجموعه داستانی برای ساخت و پردازش اثر در درجه نخست به فیلمنامه ربط پیدا میکند، «جواد مزدآبادی» کارگردان خونبها درباره متن سریال چنین میگوید: طرحی که بنده نوشتم و فیلمنامهای که آقای نعمتالله آماده کرد همه در جهت انتقال مفاهیم ارزشی عاشورا به مخاطب بود.
عشق به امام حسین(ع) و همت همکاران که میخواستند کاری در خور نام این امام بزرگوار انجام دهند، انگیزهای قوی بود تا این سریال به ثمر برسد. در مرحله بعد باید در قصه، نقاط جذابی را برای بیننده نشان میکردیم تا راغب پیگیری رخدادهای ما شود. به خصوص که ما در نظر داشتیم با التفات به حضور قهرمان جوان در داستان، توجه قشر جوان و نوجوان را به سریال جلب کنیم. وقتی رگههای جنایی ـ پلیسی در داستان تقویت میشود، سازنده اثر نیز در رعایت مولفههای اینگونه نمایشی تلاش خود را مضاعف میکند، کارگردان خونبها در ادامه میافزاید:
داستان اجتماعی با رگههای جنایی ـ پلیسی
گروه تولید سریال «خونمردگی» با نام جدید خونبها ۳ سال پیش در چنین ایامی اسب خود را زین کرده بودند تا در زمانی فشرده و محدود مجموعه داستانی ۱۴ قسمتی را به ایام محرم برسانند، این مهم محقق نشد.
به هر روی بعد از ۳ سال ماحصل تلاش طاقتفرسای گروه این روزها در محضر قضاوت شما قرار گرفته است، با چند نفر از عوامل این سریال پروسه ساخت آن را مرور کردهایم.
روزگار سپری شده
خط پیوند فرد به یک مجموعه داستانی برای ساخت و پردازش اثر در درجه نخست به فیلمنامه ربط پیدا میکند، «جواد مزدآبادی» کارگردان خونبها درباره متن سریال چنین میگوید: طرحی که بنده نوشتم و فیلمنامهای که آقای نعمتالله آماده کرد همه در جهت انتقال مفاهیم ارزشی عاشورا به مخاطب بود.
عشق به امام حسین(ع) و همت همکاران که میخواستند کاری در خور نام این امام بزرگوار انجام دهند، انگیزهای قوی بود تا این سریال به ثمر برسد. در مرحله بعد باید در قصه، نقاط جذابی را برای بیننده نشان میکردیم تا راغب پیگیری رخدادهای ما شود. به خصوص که ما در نظر داشتیم با التفات به حضور قهرمان جوان در داستان، توجه قشر جوان و نوجوان را به سریال جلب کنیم. وقتی رگههای جنایی ـ پلیسی در داستان تقویت میشود، سازنده اثر نیز در رعایت مولفههای اینگونه نمایشی تلاش خود را مضاعف میکند، کارگردان خونبها در ادامه میافزاید: عنصر غافلگیری که یکی از مولفههای مهم ژانر پلیسی است در سازمان روایی این سریال لحاظ شده است. بیننده در بدو امر حدس میزند، وقتی قصه پیش میرود گمان میکند که حدس او محقق خواهد شد، اما بعد پی میبرد که حقیقت از منظر دیگری روایت میشود.»
فیلمها و مجموعههای پلیس وطنی با یک معضل اساسی در مسیر باورپذیری مواجه هستند و این ایراد از آنجا جوانه میزند که پلیسهای داستانی ما بیشتر شبیه همکاران خارجی خود در مجموعههای داستانی کنش و واکنش نشان میدهند، شاید تنها شاخصه و معرفه وطنی بودن آنها زبانی است که تکلم میکنند، مزدآبادی در ارتباط با حضور شخصیت پلیس در سریال خونبها اعتقاد دارد: «ما تلاش کردیم که پلیس ما ایرانی باشد، ولی آن ورزشی که ما انتخاب کردیم بیشتر در آن سوی آبها مورد التفات واقع شده است. این رشته جزو ورزشهایی است که شاید به نظر برسد پلیس ما اندکی به آن سمت کشیده میشود.
حقیقت امر این است که ایده اولیه داستان خونبها را از اتفاقات کاملا مستندی که در صفحه حوادث همین روزنامه جامجم خواندم، پرورش دادم. بعد ما به پرداخت و توسعه داستان پرداختیم و رگه پلیسی ـ جنایی اثر را تقویت کردیم. به هر روی تلاش کردیم یک پلیس خوب را در شمایل داستان نشان دهیم، کما این که در قصه این پلیس هم اشتباه میکند. یکسری رخدادهایی در ادامه رقم میخورد که سبب میشود اینها تعدادی از نیروهای خود را از دست دهند، ولی در نهایت سرانجام قرار است که همیشه نیروی خیر بر شر پیروز شود. در قصه خونمردگی ما شاهد چنین رخدادهایی هستیم.
چینش نماها و طراحی میزانسن از وظایف محوری کارگردان در هویت دادن به یک مجموعه تلویزیونی است، اما وقتی ریتم تولید شتاب میگیرد، کارگردان برای طراحی پلانهایش با این ریتم تند همسو میشود، مزدآبادی شیوه دکوپاژ خود در سریال خونبها را اینگونه بیان میکند: «واقعیت این است که سر صحنه ابتدا دکوپاژ را به اتمام میرساندم و بعد از آن به گرفتن سکانسها مشغول میشدم. برخی مواقع شما یک شمایل کلی از کار را در ذهن خود ترسیم کرده و سپس پلانها را ضبط میکنید تا سرانجام کار جمع و جور شود. عادتم این است که پلان زیاد نمیگیرم. یعنی به اندازه نماها را جمع میکنم، یعنی میدانم که فلان دیالوگ را باید در کلوزآپ بازیگر بگیرم و بعد به توشات برسم. ولی برخی از کارگردانها یک پلان را هم توشات میگیرند بعد دوباره نمای تکی از بازیگر میگیرند و آخرش هم چند نمای بستهتر هم اضافه میکنند تا روی میز تدوین به نتیجه نهایی برسند. بنده به همان اندازه که نیاز دارم پلان میگیرم، به نوعی با این سیاق جلو رفتن کار بنده را در ادامه راه سختتر میکند، چون باید همیشه فیلم مونتاژ شده را در ذهنم مرور کنم. به همین خاطر من ابتدا دکوپاژ را سر صحنه کامل میکردم، بعد با تصویربردارمان آقای احمدی که از پیشکسوتان این حرفه هستند مشورت میکردم و پس از تبادلنظر با ایشان و بررسی موقعیت داستان و شرایط لوکیشن ضبط را ادامه میدادیم.»
تزریق ریتم منسجم به کلیت اثر در بدو امر در مرحله نگارش و با چینش درست سکانسها رقم میخورد، ریتم درونی داستان، مسیر کارگردان را برای تصویر کردن رخدادها معین میکند، کارگردان خونبها در ادامه میگوید: «به هر روی همفکری که با نویسنده انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم. که به هیچ وجه سکانس طولانی در سریال نگذاریم. اگر در جایی هم سکانس طولانی میبینید، آن پتانسیل در سکانس وجود دارد. ریتم بازی هنرپیشهها و لایههای پنهانی که در سکانسها لحاظ شده باعث میشود که حس نکنید که یک سکانس طولانی را ملاحظه میکنید.
برای طراحی صحنه سریال خیلی زحمت کشیده شد، تلاش کردیم طوری کار کنیم که فضاها خستهکننده در نیاید، با توجه به این که در ماه محرم شما با یک محدودیتهایی روبهرو هستید و باید از رنگهای تیره بیشتر برای صحنهها بهره ببرید، در رنگبندی صحنهها و نورپردازی سعی کردیم تنوع تصویری مطلوبی را به وجود آوریم. در زمینه ریتم تزریق شده به سازمان متن هم نویسنده از دیالوگهای زیاد، خیلی پرهیز کرد تا سکانسهای موجزی داشته باشیم.»
ریتم در سازمان سریالهای پلیسی با تحرکی که سازنده اثر از طریق میزانسن و نماهای حرکتی لحاظ میکند، رنگ و لعاب مقبولی به خود میگیرد. مزدآبادی در ارتباط با نماهای حرکتی سریال میگوید: «ما از وسایل حرکتی در این سریال فراوان بهره بردیم، اینگونه نبود که چون محدودیت زمان داشتیم از کیفیت کار بزنیم. ما از کرین و تراولینگ به کرات استفاده کردیم. برای ثبت چنین پلانهایی تا ۲۵ برداشت هم میگرفتیم. یادم است که پلانی را یک روز ظهر شروع کردیم تا غروب که نور رفت نزدیک ۲۵ برداشت گرفتیم، ولی آنچه که میخواستیم درنیامد. مجدد فردای همان روز از ظهر شروع کردیم، دوباره تا غروب با این پلان کلنجار رفتیم تا در نهایت در برداشت ۴۰ رضایت ما جلب شد. به هیچ وجه اینگونه رفتار نکردیم که به سبب کمی وقت از خیلی خواستههای خود بگذریم.
از نکات بارز این سریال تعدد لوکیشنهای آن بود که به دویست مکان میرسید. این که شما بیایید سریالی را در دویست لوکیشن تصویربرداری کنید واقعا همت زیادی میطلبد. ما از کوههای لواسان که صحنههای تمرین شخصیت اصلی را در آنجا کار کردیم لوکیشن داشتیم تا رسیدیم به مهرشهر کرج؛ از این سو آمدیم اطراف ورامین تصویر گرفتیم، بعد اطراف جاده قم بخشی از کار را پیش بردیم. مرکز شهر هم که فراوان چرخ زدیم، به واقع ما چهار گوشه تهران را برای این سریال گز کردیم.»
شخصیتهای قصه توسط بازیگران جان گرفته و از مرحله ذهنی که نویسنده آنها را خلق کرده گذشته و لباس عینیت میپوشند. کارگردان خونبها نحوه چینش و گزینش بازیگران این سریال را اینگونه شفاف میسازد: «برای شخصیت اصلی سریال ـ رسول ـ ما وسواس زیادی به خرج دادیم، نزدیک به ۴۰ گزینه داشتیم. خود شبکه هم روی گزینه نقش اصلی حساسیت داشت، چون نقش، ظرافتهای ویژهای داشت که یکی از شاخصههای آن اجرای حرکات رزمی بود. به هر روی چند نفر گزینه نهایی ما شدند، با شبکه هم مشورت کردیم، ناظر کیفی هم نظر خودش را اعلام کرد ولی تصمیمگیرنده نهایی خودمان بودیم.
بنده فکر کردم پولاد کیمیایی به جهت آن نگاه پرجذبهای که دارد با ویژگیهای شخصیتی رسول هماهنگتر به نظر میرسید. خود کیمیایی هم انگیزههای بالایی برای اجرای صحنههای اکشن داشت، توانایی ایشان به لحاظ ورزشکار بودنش خیلی به مدد نقش رسید؛ مضاف بر این که بازیهای کیمیایی را در سینما دیده بودم و به نظرم رسید گزینه مناسبی برای نقش رسول است. بقیه بازیگران با انتخاب بازیگر اصلی کنار وی چیده شدند.
در این سریال ما یکسری بازیگران شناخته شده داریم که امتحان خودشان را پیش از این پس داده بودند. تعدادی از دوستان را هم در نقش تازهای در این سریال با یک گریم جدید میبینیم. یکی از نقاط قوت سریال چهرهپردازی ویژه آن است. آقای دهقاننسب را که همه در سریالهای گوناگون با یک چهره مشخص به یاد دارند ما در خونبها ایشان را با گریم کاملا متفاوتی میبینیم.
سیاوش طهمورث که اغلب در نقشهای منفی ظاهر میشود در این سریال با شمایل تازهای در نقش مثبت حضور دارد. چهرهپردازی کیمیایی نیز ویژگی خاصی دارد. عبدالله اکبری که بارها در تلویزیون و سینما ردای پلیس را پوشیده است در سریال خونبها با اطمینان میگویم نقش بسیار متفاوتی را ایفا کرده است که با پلیسهای قبلی که لباسشان را پوشیده فرق دارد. یکی از بهترین بازیهای سریال را اکبری انجام داده است. به هر حال ما تلاش کردیم، جمعی از بهترینهای بازیگری سینما و تلویزیون را به کار دعوت کنیم تا قصه جذاب سریال را رنگ و لعاب ویژهای ببخشند.»
۱۰۰ جلسه تصویربرداری در ۷۰ روز و ۳۰ شب
بازوی حرکتی و عملیاتی کارگردان در ساماندهی سریال تلویزیونی، شخص دستیار است که نبض کاری گروه در دست او به تپش میافتد. «حبیب قلیزاده» که در سریال خونبها دستیار کارگردان است، در ارتباط با پروسه تولیدی این سریال مناسبتی میگوید: در سریال خونبها ما لوکیشنهای فراوانی داشتیم. مضاف بر این که در حین نگارش همزمان با تصویربرداری لوکیشنهای جدیدی باز به کار اضافه میشد. به هر روی در هر لوکیشن سه چهار روز بیشتر نمیماندیم، ولی چند مرتبه به یک لوکیشن برمیگشتیم. مثلا در یک منزل قدیمی که سه روز کار داشتیم بعد از ۲ هفته دوباره به آنجا میرفتیم و مجبور میشدیم مجدد بازسازی دکور را پیش بگیریم چون لوکیشن در اختیار گروههای دیگر قرار میگرفت؛ در نتیجه مجبور بودیم دکور را به حالت اولیه آن برگردانیم. نزدیک به ۱۰۰ جلسه تصویربرداری داشتیم که به طور تقریبی در ۷۰ جلسه روز کاری و ۳۰ جلسه شبکاری، سریال را جمع کردیم.
از طرفی همزمان با تصویربرداری گاه یک تعداد بازیگر به کار اضافه میشد. چون فیلمنامه کامل نبود نمیدانستیم چند جلسه با بازیگران کار داریم و اتفاقات بعدی داستانی و تولیدی کار چگونه است، مجاب کردن این طیف از بازیگران سختیهای مختص به خود را داشت، اما گروه حرفهای که در سریال کار میکردند و اعتبار سازنده اثر باعث شد که بازیگران به همان سیناپس اکتفا کرده و نقشها را بپذیرند.
سایههای هراس
عینی کردن داستانهای جنایی ـ پلیسی به مولفههای تصویری ویژهای نیاز دارد. «حمید احمدی» با بیش از ۲ دهه سابقه کار تصویری، در ارتباط با شمایل تصویری خونبها میگوید: «من پیش از این سریال در زمینه کارهای پلیسی، فیلمها و سریالهای زیادی را تجربه کرده بودم که به عنوان نمونه میتوانم به سریال روزی عقابی اشاره کنم. در خونبها هم تلاش کردم به خواستههای کارگردان احترام بگذارم. آقای مزدآبادی از کارگردانهای جوان و مستعدی هستند که بسیار هوشمندانه در خونبها عمل کردند. به هر روی تلاش ما در مسیر تصویر کردن خواستههای ایشان بود. فضاهای سرد و خشن و بهرهوری از سایه روشنها از شاخصههای آشنایی است که تصویربرداران در کار خود از آن بهره میبرند.» احمدی در ادامه میافزاید: «ما با کنتراستهای تصویری متفاوتی، صحنهها را پوشش دادیم، به خصوص مواقعی که میطلبید قهرمان فیلم در مکانهای خوفانگیز حاضر شود، ما با کنتراستهای بالا و استفاده از سایه روشنها و حرکات دوربین این فضاها را تشدید کردیم. البته نمیخواستیم از واقعیت دور شویم و کارهای دور از ذهن انجام دهیم. ما در یک فضای بینابین حرکت کردیم تا مولفههای آشنای فیلم پلیسی را بنا به خواسته کارگردان تصویر کنیم.»
بخش مهمی از سریال خونبها را صحنههای اکشن و مبارزه رزمی شخصیتها شکل میدهد. تصویربردار این سریال نحوه پردازش این سکانسها را از قاب دوربین اینگونه توضیح میدهد: «صحنههای متفاوت رزمی داشتیم که شخصیت اصلی با آدمهای مختلفی در این مسیر درگیر میشد. ما نمیتوانستیم روی رینگ بوکس حرکتهای متنوع دوربین را لحاظ کنیم. طبق شرایط پیش آمدیم. سعی کردیم با دوربین روی دست به نوعی، هیجان مبارزه را به بیننده القا کنیم، البته تا جایی که شرایط و جغرافیا اجازه میداد از حرکتهای متنوع دوربین بهره بردیم تا فضای اکشن و پرالتهاب قصه به تماشاگر منتقل شود. در همان صحنه تصمیم میگرفتیم که دوربین روی دست باشد یا از وسایل حرکتی بهره ببریم. به هر روی ما تلاش کردیم با توجه به شرایط تولید، اثر آبرومندی را جمع کنیم. همه زحمت کشیدند که کار با کیفیتی را در آن شرایط سخت تولیدی به مخاطبان تحویل دهند.»