درباره «بعدازظهر سگیسگی»
کمدی؛ ژانر محبوب همه دورانها
در ماههای اخیر صحبت از ژانر کمدی، معطوف بهگونهای خاص از این سینما شده که در ایران رواج دارد. نام این کمدیها را براساس مولفههای مشترکشان میشود «کمدیهای بازاری» گذاشت. به این معنی که برای گرم کردن بازار ساخته میشوند و معیارهایشان متکی به پسند عامه مردم است. بنابراین نه ابتذال، نه سخیف و نه فیلمفارسی، نمیتوانند معادل درستی برای معرفی این جریان غالب در سینمای ایران باشند.
بازار تعیین میکند که در سینمای تجاری ایران کدام فیلمها میفروشند و طبیعی است که برای جذب مشتری بیشتر باید کالایی را عرضه کرد که تجربه نشان داده هم مصرفکننده زیادی دارد و هم بازگشت سرمایه. به این ترتیب فیلمهایی که پس از «شارلاتان» و… ساخته شدند، پاسخ به نیاز بازار بودند. گفتیم پاسخ به نیاز بازار و نگفتیم پاسخ به نیاز مردم، زیرا گاهی جریان سلیقهسازی به گونهای پیش میرود که مردم چارهای جز انتخاب این فیلمها ندارند. کمدی، ژانر محبوب همه دورانها بوده و هست. تقریبا در تمام دنیا، کمدیها در هر مقطعی از تاریخ سینما، جزو لاینفک فهرست پرفروشترین آثار بودهاند. دلیلش هم کاملا روشن است؛ سینما رفتن و فیلم دیدن یک تجربه جمعی است.
در این تجربه جمعی آنچه شور و حال مخاطبان را برمیانگیزد، احساس شادی و خنده است. همان کارکردی که لطیفهگویی و نازکسخنی و مطایبه در جمعهای دوستانه دارد (که باعث با هم خندیدن و شادی عمومی میشود) فیلمهای کمدی هم در سینما چنین تاثیری دارند.
کمدی؛ ژانر محبوب همه دورانها
در ماههای اخیر صحبت از ژانر کمدی، معطوف بهگونهای خاص از این سینما شده که در ایران رواج دارد. نام این کمدیها را براساس مولفههای مشترکشان میشود «کمدیهای بازاری» گذاشت. به این معنی که برای گرم کردن بازار ساخته میشوند و معیارهایشان متکی به پسند عامه مردم است. بنابراین نه ابتذال، نه سخیف و نه فیلمفارسی، نمیتوانند معادل درستی برای معرفی این جریان غالب در سینمای ایران باشند.
بازار تعیین میکند که در سینمای تجاری ایران کدام فیلمها میفروشند و طبیعی است که برای جذب مشتری بیشتر باید کالایی را عرضه کرد که تجربه نشان داده هم مصرفکننده زیادی دارد و هم بازگشت سرمایه. به این ترتیب فیلمهایی که پس از «شارلاتان» و… ساخته شدند، پاسخ به نیاز بازار بودند. گفتیم پاسخ به نیاز بازار و نگفتیم پاسخ به نیاز مردم، زیرا گاهی جریان سلیقهسازی به گونهای پیش میرود که مردم چارهای جز انتخاب این فیلمها ندارند. کمدی، ژانر محبوب همه دورانها بوده و هست. تقریبا در تمام دنیا، کمدیها در هر مقطعی از تاریخ سینما، جزو لاینفک فهرست پرفروشترین آثار بودهاند. دلیلش هم کاملا روشن است؛ سینما رفتن و فیلم دیدن یک تجربه جمعی است.
در این تجربه جمعی آنچه شور و حال مخاطبان را برمیانگیزد، احساس شادی و خنده است. همان کارکردی که لطیفهگویی و نازکسخنی و مطایبه در جمعهای دوستانه دارد (که باعث با هم خندیدن و شادی عمومی میشود) فیلمهای کمدی هم در سینما چنین تاثیری دارند. اما سوال اینجاست که آیا میتوان برای ایجاد این شور و حال، با هر روشی تماشاگر را خنداند یا خیر؟ پاسخ کمدیهای بازاری به این سوال مثبت است؛ همچنان که در این سالها دیدهایم اغلب فیلمهای کمدی، آثاری بودهاند که به هر قیمتی خواستهاند تماشاگرانشان را بخندانند اما کمدیهای خوب آنهایی هستند که به هر قیمتی این کار را نمیکنند و سینما با همه ظرفیتهایش، فدای ۴ تا لطیفه اساماسی و شوخیهای جنسی نمیشود (کاری که در نمایشهای عامهپسند روی صحنه در تعدادی از سینماهای تهران مرسوم است). ما قرار است درباره فیلمی به نام «بعدازظهر سگیسگی» حرف بزنیم که نه مثل شارلاتان و نمونههای مشابهش بازاری است و نه در حد فیلمهای خوبی مثل «اجارهنشینها» است.
مدلی نمونهای از کمدی میانه
منظور از کمدی میانه یا آبرومند، چیزی است که در بالا تشریح کردیم. اثری حد فاصل یک فیلم خیلی خوب با یک فیلم خیلی بد. در این میان میتوان «پسر آدم، دختر حوا» و «سنپطرزبورگ» را هم گنجاند؛ با این تفاوت که فیلم رامبد جوان و بهروز افخمی از «بعدازظهر سگیسگی» بهتر است، اما چرا فکر میکنیم که اولین ساخته کارگردانی به نام مصطفی کیایی بیشتر شایسته توجه و تامل است؟ دلیلش این است که موفقیت «پسر آدم، دختر حوا» به لطف حضور کارگردان شناختهشدهای مثل جوان، با تجربه کار در سریال «مسافران» و سالهای بازیگری در نقشهای کمدی، موفقیت غیرقابل انتظاری نیست. همچنین سنپطرزبورگ با وجود فیلمنامه پیمان قاسمخانی، کارگردانی بهروز افخمی و حضور بازیگران کارکشته و اهل فن مثل طنابنده، قابلیت تبدیل شدن به فیلمی بسیار بهتر از چیزی که دیدیم را هم داشت. اما آیا کسی انتظار داشت که یک کارگردان ناشناس به نام مصطفی کیایی در نخستین فیلم بلندش با استفاده از همان عناصر آشنای سینمای کمدی بازاری، فیلمی قابل دفاع بسازد؟ بنابراین همین که کیایی در مواردی میتوانسته براحتی با همان فرمول آشنای سینمای بازاری فیلمش را جمع و جور کند، اما ترجیح داده که با زحمت بیشتر، موقعیتهایی را خلق کند که مغایر و متفاوت با نمونههای ریز و درشت این سالها باشد، این به خودی خود ارزش کار کیایی را نشان میدهد. البته همین جا بصراحت باید از قضاوت شتابزده جلوگیری کرد و گفت که «بعدازظهر سگیسگی» فیلم کمدی خوب و ارزشمندی نیست؛ بلکه صحبت از جریانی است که در آن تلاشی برای تغییر دادن سلیقه مخاطب (و طبعا ارتقای آن) مشاهده نمیشود، اما کیایی با بعدازظهر سگیسگی این کار را کرده و در موارد بسیاری نیز فیلمش فاقد عنصر خلاقیت است و ضعف کم ندارد.
نحوه استفاده از بازیگران
به نظر میرسد که مهمترین ویژگی بعدازظهر سگیسگی نحوه استفاده از بازیگران مشهور باشد. این یکی از معدود فیلمهای سینماست که مجید صالحی در آن ایفاگر نقش اصلی است. صالحی با پیشینه تئاتری و نیز با درخشش در سریالهای متعدد تلویزیون، نامی آشنا برای تماشاگران و مخاطبان عام و خاص است. سینمای ایران در این سالها به گونهای از او استفاده کرده که متاسفانه تاکنون قابلیتهایی که از این بازیگر در تئاتر دیدهایم، مشاهده نشده است. در این فیلم او نقش اصلی را به عهده دارد و در کمترین موقعیتهایی، عملکردی مشابه سایر فیلمها و سریالهایش دارد. بازی کنترل شده صالحی در صحنههای گوناگون خوشحالکننده است. امیدواریم صالحی با دقت در نقشهای پیشنهادیاش مسیری را طی کند تا سرانجام کارگردانان بزرگ سینما نیز بتوانند به او به عنوان بازیگری قابل اعتماد، اعتنا کنند. در انتخاب بازیگران نقشهای مکمل و فرعی نیز شاهد همان روال مرسوم سریالهای طنز هستیم. مثلا جمعی از بازیگران این فیلم، همانهایی هستند که در سریالهایی مثل «زنبابا» یا «خوشنشینها» دیده یا میبینیم. افرادی مثل سعید آقاخانی (که البته در این دو سریال کارگردان بود)، رضا عطاران (که خودش چهرهای موثر در طنزهای تلویزیونی است)، امیر نوری، علی صادقی و… اینها با همه تجربه و تواناییشان ثابت کردهاند در صورتی که در جای مناسب خود قرار نگیرند، نباید از آنها انتظار بازی خوب داشت. بعکس اگر درست از آنها استفاده شود (که در این مورد خاص فیلمنامه نقش موثری دارد) آنگاه میتوان به نتیجه کارشان امیدوار و شاهد درخشششان بود. در بعدازظهر سگیسگی خیلی صحنههای کم و انگشتشماری را میبینیم که بازیگران به حال خود رها شده باشند و همان تیپهایی را ارائه کنند که بارها از آنان در سریالهای گوناگون دیدهایم. در این شرایط نقش کارگردان برجسته میشود که توانسته جمعی از بازیگر/ کارگردانهای مطرح تلویزیون (مجید صالحی، رضا عطاران و سعید آقاخانی) را درست هدایت کند و از آنها بازی متفاوتی بگیرد.
اقتباس از نوعی دیگر
پیش از این یکبار ابراهیم حاتمیکیا در فیلم «آژانس شیشهای» درام اصلی خود را متاثر از فیلم بعدازظهر سگی اثر سیدنی لومت، درباره شخصیتی سرگشته و شورشی روایت کرد که برای رسیدن به هدفی فردی، در اقدامی عجیب و غیرقانونی عدهای از آدمهای بیگناه را گروگان میگیرد. حاتمیکیا از همان زمان ساخت و اکران فیلم خوب و تحسین شدهاش، دائما روی این نکته تاکید داشت که فیلم سیدنی لومت را ندیده است. البته کنستانتین کوستا گاوراس، کارگردان مشهور یونانی نیز زمانی که فیلم «شهر دیوانه» را با بازی داستین هافمن و جان تراولتا ساخت، دقیقا همین موضع را اتخاذ کرد که فیلمش ربطی به «بعدازظهر سگی» ندارد (که هر عقل سلیمی میداند «شهر دیوانه» تا چه اندازه تحت تاثیر ساختار و قصه «بعدازظهر سگی» است). بنابراین تعجبی ندارد که کارگردانی با وجود شباهت فیلمش به فیلمی دیگر، تاثیرپذیری از آن را انکار کند. کار خوب مصطفی کیایی این است که اولا در نحوه نامگذاری فیلمش تاثیرپذیری از فیلم لومت را یادآور شده است و ثانیا در صحنهای کلیدی از فیلمش نیز با نشان دادن پلانهایی از فیلم «بعدازظهر سگی» به آن ادای دین کرده است. این یک اتفاق خوب در سینمای ایران است. این که موفقیت فیلمی خارجی باعث ساخته شدن آثاری از روی آن میشود، نکته عجیبی نیست، چرا که گاهی تاثیرپذیری در حد اقتباس آگاهانه، کپیبرداری یا شبیهسازی نیست بلکه ممکن است آنقدر فیلم منبع روی کارگردانی اثر بگذارد که به طور ناخودآگاه تحت تاثیر آن باشد.