پیمان معادی دیگر به اصغر فرهادی نیاز ندارد!
نمایش «خشکسالی و دروغ» فارغ از تمام نکات مثبت و منفی آن نمایانگر تواناییهای پیمان معادی در قامت یک بازیگر حرفهای است. اغلب منتقدان و حتی برخی از دوستداران او پیش از اجرای این نمایش بازی قدرتمند معادی را در دو فیلم اخیر اصغر فرهادی نتیجه تلاش و بازیگردانی مناسب کارگردان میدانستند اما اجرای «خشکسالی و دروغ» خط ابطالی بود بر این فرضیه غلط. ضمن اینکه نمایانگر گوشهای دیگر از تواناییهای این بازیگر خلاق در به تصویر کشیدن زندگی روزمره انسان معاصر است. به مناسبت اجرای نمایش «خشکسالی و دروغ» گفتوگویی را با پیمانمعادی ترتیب دادیم:
بهعنوان سوال اول مایل بودم تحلیل شما را از ورود افرادی در مشاغل دیگر بهعنوان بازیگر ارزیابی کنم، افرادی که پیش از حضور بهعنوان بازیگر در سمتهای دیگری در همین سینما حضور داشتند مانند خود شما که پیشتر بهعنوان نویسنده آثار سینمایی و سازنده فیلم کوتاه میشناختیمتان.
شما از زاویهای دارید به ماجرا نگاه میکنید که زاویه تازهای است و همین نگاه برای شما طرح پرسش کرده اما جواب من به پرسش شما اینگونه است که هر فردی روزی از جایی وارد حوزه بازیگری شده. حالا ممکن است این فرد تحصیلات پزشکی داشته باشد یا از افراد شاغل در همین سینما باشد که اتفاقا این به خودی خود بسیار هم خوب است چون این افراد بیشترین نزدیکی را با مقوله سینما دارند و به نوعی جایزترین افرادی هستند که میتوانند به این مقوله ورود پیدا کنند. ما به هر حال در طی این سالها در این سینما حضور فعال داشتهایم و مدام سر صحنه و استودیوهای مونتاژ حضور داشتیم.
ولی قبول دارید در پارهای از موارد این حضور مداوم نیست و بیشتر شکل یک کسب تجربه را دارد؟
کاملا درست است چون واقعا عدهای دغدغه بازیگری ندارند ولی من گفتهام این دغدغه را همواره داشتهام من امسال برای اولین بار بهعنوان کارگردان فیلم بلند پشت دوربین رفتم و اتفاقا برای ایفای برخی از نقشهای فیلمنامه به سراغ بازیگرانی رفتم که پیش از این تجربه حضور بهعنوان بازیگر را نداشتهاند ولی در دل این سینما و تئاتر رشد کردهاند مثل آقای حسین پاکدل. من برای این نقش دنبال بازیگری بودم که چهره جا افتادهای داشته باشد وقتی دو جلسه با آقای پاکدل صحبت کردم با توجه به پیشینه کارگردانی تئاتری ایشان فکر کردم بهترین گزینه برای آن نقش خاص است. راجع به اینکه حضور عدهای از بازیگران مداوم نیست یکی از دلایلش میتواند این باشد که بعضی وقتها آنچه را که بهعنوان یک بازیگر تجربه میکنید با آنچه در ذهن داشتهاید متفاوت بوده است.
بهیاد دارم اصغر فرهادی در مورد شخص شما جمله جالبی را عنوان کرده بود. میگفت پیمان معادی علاوهبر اینکه بازیگر خوبی است چهره تازهای دارد و رفتارهای بازیگری او برای مخاطب قابل پیش بینی نیست. در نتیجه گزینه خیلی خوبی برای نقشهایی بود که من در دو فیلم اخیرم به او دادم. این تازگی چقدر معیار موثری برای انتخاب افرادی چون شما، امید روحانی، بهروز شعیبی، مانی حقیقی، ابراهیم حاتمیکیا و… است؟
استنباط من این است که ما دو جور تازگی داریم . یک: تازگی به واسطه چهره، این نوع تازگی بسیار قابل دسترس است و ما میتوانیم نمونههای بیشماری را از آن مثال بزنیم. مثلا اگر شما همین الان جلوی دوربین بروید چهره تازهای دارید چون مخاطب سینما و تئاتر با چهره شما آشنا نیست و رفتار بازیگری شما برای آنها تازگی دارد و میتوانید پشت برخی از تکنیکهای نابازیگری خود پنهان شوید اما نکته دوم: شیوهای از بازیگری است که تو آن را اجرا میکنی و فقط مختص خودت است نه اینکه ادای فلان بازیگر را در بیاوری. این نوع نگاه به مقوله بازیگری هم به نوعی یک طراوات و تازگی دارد و بابت این شیوه نوین بازیگری باید مدام تمرین کنی و به فیلمنامههایی که جا برای تو ندارد را رد کنی . صادقانه اگر بخواهم بگویم این اتفاق در مورد شخص من افتاده و من با اینکه در خیلی از جشنوارههای داخلی دیده نمیشوم ولی من دارم کار خودم را میکنم و این شیوه بازیگری را بسیار دوست داشتم و در فیلمهای که میسازم هم این شیوه را اجرا میکنم . بازیگری که امروز میآید قرارداد میبندد و فردا جلوی دوربین میرود چندان به درد من نمیخورد و من نیاز به تمرین و جلسات مداوم دارم . راجع به این اشخاصی که نام بردید به نظرم امید روحانی انتخاب فوق العادهای بود در جمع ستارگان فیلم «دایره زنگی» و میبینیم کارش را ادامه هم داد . مانی حقیقی بازیگر خیلی خوبی است و فیلم آخرش را هم که دیدهام به نظرم آمد شاید کسی جز او نمیتوانست این نقش را به این خوبی بازی کند. در مورد آقای حاتمیکیا هم هنوز او را روی پرده ندیدهام شاید اگر ببینم هم به سختی بتوانم اظهار نظر کنم!
چقدر موافق این مسئله هستید که انتخاب این نوع از بازیگران بیشتر وابسته به خصوصیات ظاهری و شخصیتی درون فیلمنامه است، به طور شفافتر اگر بخواهم بگویم ما در این سینما بازیگری داریم به نام محمدرضا فروتن که در کارنامه خود نقشهای مختلفی را ایفا کرده و در اغلب اوقات هم موفق بوده اما همین امروز اگر کارگردانی قصد این را داشته باشد که یک فیلم اجتماعی با نوع روایت رئالیستی بسازد سراغ محمدرضا فروتن نمیرود چون چهره او در فیلمهای قبلی شکسته شده است و به باورپذیری نقش از جانب مخاطب لطمه میزند.
با توجه به اینکه من تجربه کارگردانی هم دارم شما مایل هستید نظر من را بهعنوان یک کارگردان بدانید یا یک بازیگر؟
با توجه به اینکه در صحبتهای خود عنوان کردید که در شیوه کارگردانی هم علاقه به چنین روشی دارید من مایل هستم از میزانسن یک کارگردان به این مقوله نگاه کنید.
من بهعنوان کارگردان دنبال نزدیکترین شخص به پرسوناژ درون فیلمنامه نیستم بلکه بیشتر دنبال یک بازیگر با شعور، صبور و با اراده هستم و چندان مایل نیستم با بازیگری کار کنم که میگوید من همینیام که هستم کاریش نمیشه کرد! به نظر من همین عاملی که گفتم سبب میشود در پارهای از موارد نابازیگرها بیشتر از برخی بازیگرها به کار تو دل میدهند و حرفت را خوب گوش میکنند . من بهعنوان بازیگر دوست دارم با کارگردانی همکاری کنم که گفتمان خوبی بین ما شکل بگیرد و توانایی شنیدن نظرات مختلف را داشته باشد . من به دلیل سابقه فیلمنامهنویسیام با کارگردانهای مختلفی همکاری کردم. با هوشترین و بهترین آنها افرادی بودند که خوب گوش میکنند و خواهان تجربهای تازه هستند. چه بسا همیشه نظرات من را اعمال نکنند، حداقل اینکه مایل هستند یک شیوه جدید برای آزمایش ببینند و فقط قائم به ذهن و دیدگاه خود نیستند.
فکر میکنید این نوع رویکرد در انتخاب بازیگر به سود سینماست؟ چون با این رویه ما شاهد حضور گسترده افرادی خواهیم بود که با اینکه بازیگران خوبی هستند ولی چون بر اساس قواعد گیشه انتخاب نشدند الزاما توانایی بازگشت سرمایه را ندارند.
کاملا درست میگویید. این شیوه الزاما قابلیت اجرا در تمامیفیلمها و تئاترها را ندارد. این یک گونهای از بازیگری است که شما میتوانید در کنار چندین روش بازیگردانی آن را داشته باشید و به شدت نیازمند هماهنگی سایر عناصر فیلم است مانند تدوین ، فیلمبرداری ، گریم و… شما با یک تدوین کلاسیک و حرکت دوربین کلاسیک نمیتوانید یک بازی رئال را به نمایش بگذارید چون نتیجه خندهداری خواهد داشت. برای شما مثالی میزنم تا بیشتر متوجه شوید. در فیلم «جدایی نادر از سیمین» آقای فرهادی روز اول به آقای کلاری گفته بود من شیوهای از فیلمبرداری را میخواهم که گویی با دوربین موبایل ضبط شده است. آقای کلاری در پاسخ به او گفته بود خب برو با دوربین موبایل بگیر! و آقای فرهادی دوباره گفته بود اگر با موبایل فیلمبرداری کنیم کسی آن را جدی نمیگیرد. ما بهعنوان بازیگر در این فیلم تمرینات زیادی را انجام دادیم تا به نوع به یک زندگی برسیم و آقای فروتن را که مثال زدید باید بگویم ایشان در فیلمهای مختلف نقش آفرینیهای متفاوتی را انجام دادند و این نقشآفرینی متناسب با خواسته آن فیلم و فیلمنامه بوده است که به نظرم هنر بازیگری ایشان را میرساند و اما در مورد گیشه به نظر من انتخاب درست بازیگر فارغ از ستاره بودن یا نبودن او باعث کمک به روایت بهتر قصه میشود . وقتی هم قصه خوب روایت شود در گیشه هم موفق میشود. هیچ ستارهای نمیتواند قصه بدی را نجات دهد ولی میتوانند فروش قصههای خوب را چند برابر کنند.
هم در دو فیلم سینمایی شما و هم در نمایش «خشکسالی و دروغ» ما شاهد یک باز آفرینی زندگی روزمره هستیم. این باز آفرینی چقدر محصول تکنیک کارگردان است و چقدر محصول فراهم آوردن شرایط جلوی دوربین در پشت دوربین، به نوعی شیوه آکتورز استودیو؟
در مورد اصغر فرهادی که اشاره کردید باید بگویم اتفاقا ایشان به شدت کارگردان تکنیکی هستند و در تمام وجوه کارگردانی این تکنیک را رعایت میکنند.
از صحبتهایتان متوجه شدم که همانند کارگردانی و فیلمنامه نویسی دغدغه بازیگری هم دارید.
بله،در صحبتهای پیش به این نکته اشاره کردم. بازیگری را هم مثل تمام رشته های سینما خوبش دوست دارم.
دلمشغولیهای زیادی در سینما دارید! فیلمنامهنویس، کارگردان فیلم بلند و کوتاه، بازیگری. ممکن است شما را روزی در قامت طراح صحنه یا تدوینگر ببینیم؟
آره چرا که نه ولی این روزها بعد از موفقیتهای گسترده «جدایی نادر از سیمین» و آن هیاهوها ترجیح دادم در یک سوراخی بروم و کار صرفا هنری بکنم و کمی با بازیگری تئاتر خوش بگذرانم و الان هم خیلی خوشحال هستم که در نمایش «خشکسالی و دروغ» ایفای نقش میکنم.
ظاهرا قرار بود ابتدا در نمایشی از حسین پاکدل ایفای نقش کنید که نشد.
بله ، متاسفانه در آن مقطع سفر یکی دو ماهه ای برای من به وجود آمده که نمیتوانم در آن اجرا حضور پیدا کنم و متاسفانه یکی از متن های خوبی که در طول زندگی خوانده بودم را از دست دادم تا اینکه محمد یعقوبی به من پیشنهاد بازی در این نمایش را داد و من با توجه به اینکه اجرا های قبلی این نمایش را دیده بودم و به کارهای آقای یعقوبی علاقه داشتم پذیرفتم که در این نمایش کنار دوستانم باشم.
آقای یعقوبی علت انتخاب شما را عنوان کردند؟
من نپرسیدم، این سوال را هیچ وقت از اصغر فرهادی هم نپرسیدم. برای اینکه نیازی به پرسیدن این سوال نیست چون ایشان فکر کردهاند من به درد این شخصیت میخورم و من هم میپذیرم.
نوع قصه در انتخابهایتان مهم است؟
خیلی.
کلاسیک و مدرن هم فرقی نمیکند؟
اصلا . من بیشتر معنی تمامیت قصه را در نظر دارم. به نظر من فیلمنامه و نمایشنامه باید خوب و درست نوشته شده باشد، نباید سوراخ داشته باشد، نباید پر از ایراد باشد، باید چندین و چند بار بازنویسی شده باشد و در نهایت باید برایش زحمت کشیده شده باشد وقتی بنده با چنین فیلمنامه و نمایشنامه ای رو به رو میشوم قطعا تمایل دارم آن را بازی کنم.
دوران دانشجویی هم تجربه بازی در تئاتر را داشتید؟
خیر این برای اولین بار است که بازی در یک نمایش را تجربه میکنم.
این تجربه چگونه بود؟
خیلی عالی بود. تجربه رویارویی با مردم خیلی لذتبخش است مطمئنا همکاری با محمد یعقوبی برای من دستاوردهای زیادی به همراه دارد و از ایشان چیزهای زیادی یاد گرفتهام.
فکر میکنم الان نمایش نویسی نسبت به فیلمنامه بهتر است؟
برای من که اینگونه بود، این نمایشنامه از فیلمنامه های رسیده به دستم من خیلی بهتر بود.
دوست دارید مسیر حضور در تئاتر را ادامه بدهید؟
چرا که نه، اگر نمایشنامه خوبی باشد حتما به آن پاسخ میدهم. به یاد دارم ما پیش تولید فیلم «برف روی کاجها» را آغاز کرده بودیم که به من بازی در فیلم «جدایی نادر از سیمین» پیشنهاد شد و من با خودم گفتم حیف است سر این کار نروم و برای مدتی پیش تولید را متوقف کردم و در فیلم آقای فرهادی حضور پیدا کردم . اگر چنین متنی باشد چرا که نه.
البته فرهادی و فیلمنامههایش یک استثناست!
بله این فیلمنامه یا نمایشنامهای که میگویید میتواند حتی از سمت یک کارگردان اول باشد و اگر ببینم متن خوبی دارد حتما به کارش خواهم رفت و کمک میکنم در بهتر ساخته شدن آن اثر.
و سخن آخر؟
فقط امیدوارم که متنها بهتر و وسواس ها و انرژیها مضاعف شود.