کوتاه درباره جامپا لاهیری و کتاب آخرش
لاهیری از همان ابتدای داستانهایش جسورانه به میدان میآید؛ آغاز داستانهایش بینظیر است و معمولا با همان بند اول پیرنگ داستانهایش را شکل میدهد؛ در داستان…
ادامه مطلب راببینید
نویسندهای در زمین ناآشنا
جامپا لاهیری در سال ۱۹۶۷ در لندن از پدر و مادری تحصیلکرده که مهاجرانی بنگالی بودند متولد شد و بعد در سه سالگی همراه پدر و مادر به آمریکا مهاجرت کرد؛ کودکی آرام او اینطور که خود میگوید در دنیای شیرین قصهها و کتابهای داستان گذشت خود او معتقد است که چون قصه خواندن را دوست داشت رو به نوشتن آورد و علت چنین رویکردی در موضوع نوشتههایش، یعنی پرداختن به دوگانگی فرهنگی در مهاجران و خصوصا شخصیتهای هندی – آمریکایی، والدین مهاجرش و نیز سفرهایش به هند بوده است؛ که میتوان بر این اساس اینطور نتیجه گرفت که این گونه نوشتن دغدغه اوست.
لاهیری همیشه جسارت پدر و مادرش را برای تن دادن به مهاجرت ستوده است، و شاهد این مدعا، در داستانهایی که مینویسد، از طریق بیان مشکلاتی که بر سر راه نسل اول مهاجر وجود داشته و دارد و تلاشی که آنها برای زندگی و پیشرفت و برقرار بودن مینمایند، دیده میشود.
شاید بتوان گفت که لاهیری در فضاهای مشخص و حتی تکراری مینویسد، آنهم با شخصیتهایی که گویا در تمام قصههایش با روایتی جدید بارها و بارها واکاوی میشوند. علت آن این است که دغدغه او انسان با محوریت خانواده است و در همین بستر فراخ است که به ذهن خلاقش مجال جولان میدهد، تا به روانکاوی و جراحی روح شخصیتهایش بپردازد.
شاید بتوان از زاویه دیدی متفاوت داستانهای او را نوعی طنز تلخ در لایههای زیرین هم دانست. طنزی که در لایه لایه وجود انسان، زندگی را به سُخره میگیرد، اما آنقدر عمیق با زندگی گره خورده که هرگز احساس نمیشود و بعد در شخصیتی نظیر «کاکوپراناب» (داستان بهشت – جهنم) با آن نوع نگاه سطحی و گذرایش به زندگی و یا با آن انقلاب عجیبش در مقابل روزمرگیها، و یا در راوی داستان «یکبار در زندگی» با آن بیتفاوتی و بیهودگی که شالوده شخصیت پیچیدهاش است، تجلی مییابد.
لاهیری از همان ابتدای داستانهایش جسورانه به میدان میآید؛ آغاز داستانهایش بینظیر است و معمولا با همان بند اول پیرنگ داستانهایش را شکل میدهد؛ در داستان بهشت – جهنم که ماجرای آن مربوط به مردی به نام پراناب است؛ بیهیچ مقدمهای به توصیف وقایع مربوط به ورود این مرد به زندگی شخصیاشان میپردازد:
«پراناب چاکرابورتی در حقیقت برادر کوچکتر پدرم نبود. او یک جوان کلکتهای بود که در اوایل دهه هفتاد وارد زندگی خشک و بیروح والدینم شد.
وقتیکه آنها در آپارتمان اجارهای در میدان سانترال زندگی میکردند و تعداد آشنایانشان به شمار انگشتان یک دست بود. اما من چون عموی واقعی در امریکا نداشتم یاد گرفتم که او را عمو خطاب کنم.»(ص۷۴)
داستان به همین صورت آغاز میشود داستان مردی که وارد زندگی راوی خانوادگی راوی میشود و روابطی را شکل و بسط میدهد که با همهی نرمی و ظرافت در روایت، در نهایت خواننده را میخکوب میکند.
با وجودیکه طرح داستانهای لاهیری بسیار ساده و داستانها شدیدا خوشخوان و پرکشش هستند، اما در همهی آنها اتفاق غریبی میافتد که دامنهی آن به ذهن مخاطب کشیده میشود و ادامه مییابد. از این رو داستانهای لاهیری سرشار از تصاویر به یادماندنی و روابطِ ساده و تاثیرگذار هستند.
نمیدانم لمس و دریافت آنچه در آثار لاهیری رخ میدهد، صرف نظر از خلق فضاهای ملموس و موثر، تا چه حد مربوط میشود به فرهنگِ نزدیک و تقریبا مشترکی که برخاسته از وحدت سرشتی مردمان شرق است.
مجموعه داستان «زمین نا آشنا» جایزه فرانک اوکانر را برای لاهیری به ارمغان آورد و همچنین از سوی منتقدان به عنوان یکی از ده اثر برتر سال ۲۰۰۸ انتخاب شد. پیشتر مجموعه داستانِ «ترجمان دردها» جایزه اُهنری و همینگوی را در سال ۱۹۹۹ از آن خود نموده بود. اما دست آورد بزرگتر آن دستیابی لاهیری به جایزه پولیتزر ۲۰۰۰ بود.
«زمین نا آشنا» آخرین اثر لاهیری است و شامل ۸ داستان کوتاه که در دو بخشِ «زمین نا آشنا» و «هما و کاوشیک» تنظیم شده است. داستانهای «بهشت و جهنم»، «مشکل هیچکس»، «گزینهای برای اقامت» و «پایان سال» از آن جمله داستانهای این مجموعه هستند.
لاهیری در یکی از گفتوگوهایش عنوان کرده که مضامین داستانهای مجموعه «زمین ناآشنا» در حین نوشتن نوولت «همنام» به ذهنش خطور کردهاند.
«زمین نا آشنا» با ترجمه فرانک باجلان به تازگی توسط نشر مروارید منتشر شده و در نمایشگاه کتاب عرضه خواهد شد.
ترجمهای دیگری از این کتاب با عنوان «خاک غریب» به قلم امیرمهدی حقیقت، از سوی نشر ماهی سال گذشته به بازار کتاب عرضه شد. مضمون اصلی آثار لاهیری ریشه در ادبیات مهاجرت دارد ، مضمونی که حتی در کارهای کوتاه او هم نمود بارزی دارد.