چرا کاریکاتورهای چهره تلخ نیستند؟! (+عکس)
اکثر اوقات کاریکاتورهایم را کاریکاتور ندانستم! همیشه در نام گذاری آنها به نام کاریکاتور مُردد بوده ام. زمانی که برای پیدا کردن عنوان سومین کتاب از مجموعه آثارم به دنبال نامی بودم، دریافتم آثارم دیگر کاریکاتور نیستند، بلکه «تراشههای اندوه» هستند. آنها را تراشههای اندوه نامیدم؛ چون من همانند آن کسی که با دقت و ظرافت در حال تراشیدن تکه چوبی است و به تراشههایی که از آن به هوا میپرد، مینگرد، به تکههایی از اندوه، که از جان زندگی بُرش داده ام، اندیشمندانه نگریسته ام. این تراشههای اندوه، کارهای من بوده اند؛ و آنها را کشیده ام تا از زیر بارشان بگریزم و جان به در ببرم! بیژن نجدی نیز داستانهایش را داستان ننامید. وقتی وصیت نامه نجدی در چاپهای بعدی کتاب یگانهاش به چاپ رسید، علاقه مندان به آثارش دریافتند که چرا او نام کتابش را «یوزپلنگانی که با من دویده اند» گذاشته بود. برخی معتقدند: یوزپلنگانی که با نجدی دویده اند، همان داستانهایش هستند؛ نوشتههایی که همپای نجدی در سراسر زندگی دویده بودند و نجدی همراه آنها رفته بود. داستان، نجدی را ساخته بود و نجدی داستان را پرداخته بود.
کاریکاتور
تراشههای اندوه
آگاه باشید که دوستان خدا هیچ ترس و هیچ اندوهی در دل آنها نیست.
سوره یونس، آیه ۶۲
ایرادی ندارد که هر کسی آثارش را به چه عنوان بنامد و به چه نام بخواند. روحیات و خلقیات هر کس، او را در مسیری که طی میکند، راهنما خواهد بود. اما کاریکاتور باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟ آیا باید الزاماً به یک فرمول یا قانون پای بند بود که در آن تعریف هنر، ثابت و دیکته شده، مشخص باشد؟ در هر حال، کاریکاتور در دورههایی، بخصوص در سالهای پس از جنگ عالم سوز دوم تا فروپاشی دیوار برلین، به شدت از اندوه، تأثر، تردید، ترس، غم، تلخکامی و بدبینی آکنده بوده است. اما آیا جهان تغییری کرده و وضعیت بشر برای زیستن در این کره خاکی بهتر شده است که کاریکاتورهای قرن بیست ویکم این گونه سرخوشانه و هزل آمیز، فارغ از پرداختن به درد و رنج، به وفور یافت میشوند؟
به تاریخ کاریکاتور که میاندیشم، کاریکاتور چهره را فارغ از اندوه و درد مییابم! چرا کاریکاتورهای چهره تلخ نیستند؟ بیشتر کاریکاتورهای چهره ای که دیده ام، حتا آنها که بر سفاهت و بلاهت یک فرد و یا توحش و تحجر او صحّه گذاشته اند، به جای آن که دردآور باشند، خنده دار بوده اند؛ خنده ای که بیننده از ته دل بر حماقت بشر سر میدهد! این را میتوان تفاوت مهم کاریکاتور چهره با انواع کاریکاتور دانست. افزون بر این که، دیدن کاریکاتور چهره به من یادآور میشود: بهترینهای کاریکاتور چهره همواره در تکنیک و اجرا به شاخههای هنرهای تجسمینزدیک تر بوده اند. این را وقتی بهتر درمییابیم که بهترین کارتونهای مطرح تاریخ در برخی از موارد نه از ترکیب بندی و نه از طراحی مناسب بهره ای داشته اند و نه از مباحث زیبایی شناسی هنرهای تجسمینشانی داشته اند. اما در کاریکاتور چهره این طور نبوده است؛ حتا ساده ترین کاریکاتورهای موفق چهره وابستگی عمیقی به مبانی هنرهای تجسمیداشته اند.
سباستین کروگر، یکی از مطرح ترین کاریکاتوریستهای جهان است که، در آثارش هر دو مؤلفه- که در بالا به آنها اشاره شد- قابل تشخیص است. در کاریکاتورهای او مرز بین کاریکاتور و نقاشی و طراحی کم رنگ شده است. اگر اغراق را در کارهای او ندیده بگیریم، با یک نقاشی یا یک طراحی خوب روبروییم. کروگر، نه فقط به دلیل اغراقهای متحیرکننده اش و طراحیهای قدرتمندش از بهترینهای تاریخ کاریکاتور است، بلکه به خاطر تنوع تکنیکی و شیوه رنگ گذاری اش نیز قابل ستایش است. این روزها وقتی میشنویم کاریکاتوریستی، کاریکاتورهای چهره اش را با دست رنگ گذاری میکند، حیرت زده میشویم، بخصوص اگر نتیجه کار، خارق العاده و شگرف باشد. نرم افزارها و تکنیکهای رایانه ای جای رنگ گذاری با دست را گرفته اند. در هر حال، باید پذیرفت که در رنگ گذاری دستی، ترکیب رنگ، اضافه کردن لایه لایه رنگ یا کاستن از رنگ سخت است و البته در بسیاری از موارد اولین اشتباه آخرین اشتباه است و هیچ Ctrl+Z برای بازگشت وجود ندارد!