نگاهی به فیلم «سلام بر فرشتگان»
چرا سینمای کودک در ایران دچار مشکل شده؟
تلاش فرزاد اژدری و همکارانش برای ساخت فیلمی درباره و برای کودکان، در این دوران که سینمای کودک شرایط خوبی ندارد، قابل ستایش است. بخصوص این که مشخص است برای ساخت این فیلم زحمت فراوانی کشیده شده است و جلوههای ویژه فیلم (که چندان کم هم نیستند) در سطح سینمای ایران، میتوانند به عنوان یک تجربه استاندارد مورد توجه قرار بگیرند. نکته مثبت دیگر این است که اژدری (که مطابق معمول سینمای ایران، نویسنده فیلمنامه هم هست) سعی کرده تا جایی که میتواند، قوه تخیلش را آزاد کند تا «سلام بر فرشتگان» تا حد امکان به فیلمی «برای» کودکان تبدیل شود. فیلمی برای کسانی که بیشتر از آدم بزرگها قوه تخیل دارند و زیاد درگیر مسائل دستوپا گیر منطقی نشدهاند.
بنابراین اتفاقات غیرمنتظره زیادی در فیلم میافتند که خوشبختانه اژدری تلاش نمیکند تا برای آنها توجیهات منطقی بتراشد. خیلی وقتها شاهدیم که برخی از فیلمها به خاطر تلاش برای این که دلایل منطقی برای تمام اتفاقات پیدا کنند، دچار سکته میشوند و «سلام بر فرشتگان» از این آفت در امان مانده است. به همین دلیل است که فیلم بعد از شروع بدش، آرام آرام ریتم مناسب خود را پیدا میکند و هر چند اژدری نمیتواند این ریتم را در طول فیلم حفظ کند، اما به هر حال میتوان گفت «سلام بر فرشتگان» از این نظر دچار مشکل زیادی نمیشود. اما همه اینها برای ایجاد یک اثر خوب کافی نیست. فرزاد اژدری در مصاحبهای اعلام کرده که سینمای کودک در ایران از مشکلات زیادی رنج میبرد. حرف کاملاً درستی است و ما هم قبولش داریم. اما نکته اینجاست که «سلام بر فرشتگان» نمونه بسیار خوبی برای بررسی خیلی از این مشکلات است! اولین و اساسیترین مشکل این است که فیلم، طرح داستانی کممایهای دارد و اژدری تلاش چندانی نکرده تا خردهداستانها و وقایعی که مرتبط با ماجرای اصلی باشند را دور هسته مرکزی فیلمش بچیند. اگر چیزی هم به ماجرای محوری فیلم اضافه شده، مشتی مفاهیم بارها تکرار شده اخلاقی است و نه داستانی که بتواند جلوی خستگی تماشاگر را بگیرد. به همین دلیل است که داستان «سلام بر فرشتگان» زیادی روی هواست! فقط یک نمونهاش کاراکتر «بیوک بابا» با بازی علیرضا خمسه است. بازیگری که اسمش در تیتراژ قبل از بازیگران دیگر آمده است اما در «سلام بر فرشتگان» نقش شخصیتی را بازی میکند که در طول فیلم دارد در گوشه صحنه میرقصد و برای خود میپلکد و دیگران را سر کار میگذارد و بقیه هم کاری به او ندارند. شخصیتی که اساساً تأثیری در پیشرفت داستان ندارد. با چنین شرایطی است که برخی ایدههای خوب فیلم هم عملا از بین میروند. از جمله این که ایده کلی نیمه دوم (این که نه تنها حضور نیروهای خیر و شر برای کار جهان لازم است، بلکه گاهی لازم است که نیروی خیر در به در باید به دنبال فرشته مرگ بیفتد تا کار آنها را راه بیندازد)، ایده بسیار جذابی است اما شعارهای اخلاقی رو و نچسبی که اساسا خارج از خط داستانی فیلم قرار است به خورد تماشاگر داده شود، این ایده را به کلی از بین میبرند. تلاش اژدری برای انتقال مفاهیم اخلاقی از طریق یک داستان سرراست خوشحالکننده است. اما خدا را شکر در زمانهای زندگی میکنیم که این فرصت را داریم که محصولی از کمپانی عزیز پیکسار (مثل «داستان اسباببازی ۳» را تماشا کنیم که عمیقترین مفاهیم اخلاقی و حتی مذهبی را در قالب پر و پیمانترین داستان ممکن به تماشاگر خردسال و بزرگسال عرضه میکند. در چنین شرایطی است که با احترام به تلاش همه عوامل «سلام بر فرشتگان»، نتیجه تلاششان اصلا نمیتواند قانعکننده باشد.