نگاهی به انیمیشن «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید»
ساختارشکنی در فیلمنامه و شیوه روایت
سال ۱۳۸۹ شمسی هم مثل سال ۲۰۱۰ میلادی با رخدادهای گوناگون سینماییاش سپری شد. جایی جشنواره فیلم فجر بود و جشنواره پویانمایی تهران و جای دیگر، مراسم پر سر و صدای اسکار که مثل همیشه اواخر سال شمسی ما و نزدیک نوروز برگزار شد تا فیلم دیدن ایرانیها در ایام تعطیل رونق بیشتری داشته باشد. جشنواره پویانمایی تهران که مهمترین اتفاق پویانمایی سال است مصادف شد با هفتههای پایانی سال و فرصت پرداختن به آثار خوب آن همچون «کشاورز و ربات» ساخته عبدالله علیمراد و «الاکلنگ» ساخته مشترک هادی طبسی و محمود مختاری نشد.
مراسم اسکار اما معمولا پسلرزههایش بیشتر است، چراکه آثار انتخابیاش همیشه در دسترس هستند و دیده نشدنشان در جشنواره مساوی با از دست رفتنشان نیست. بخصوص که بازار تکثیر فیلمهای خارجی با زیرنویس و دوبله در ایران داغ است و از این بابت نگرانی خاصی درخصوص تماشای این فیلمها وجود ندارد! به طور مثال میتوان از انیمیشن «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» نام برد که به همین زودی با دو نام «اژدها سوار» و «مربی اژدها» به فارسی دوبله شده و در اختیار همگان قرار گرفته است.
نسخهای که اسکار برای ایرانیهای پیگیر پویانماییهای سینمایی پیچید، انیمیشن استثنایی «داستان اسباببازی ۳» بود که به حق، جایزه بهترین انیمیشن سال را از آن خود کرد، اما انیمیشن دیگری هم هست که اگرچه به درجه کیفی داستان اسباببازی۳ نمیرسد
ساختارشکنی در فیلمنامه و شیوه روایت
سال ۱۳۸۹ شمسی هم مثل سال ۲۰۱۰ میلادی با رخدادهای گوناگون سینماییاش سپری شد. جایی جشنواره فیلم فجر بود و جشنواره پویانمایی تهران و جای دیگر، مراسم پر سر و صدای اسکار که مثل همیشه اواخر سال شمسی ما و نزدیک نوروز برگزار شد تا فیلم دیدن ایرانیها در ایام تعطیل رونق بیشتری داشته باشد. جشنواره پویانمایی تهران که مهمترین اتفاق پویانمایی سال است مصادف شد با هفتههای پایانی سال و فرصت پرداختن به آثار خوب آن همچون «کشاورز و ربات» ساخته عبدالله علیمراد و «الاکلنگ» ساخته مشترک هادی طبسی و محمود مختاری نشد.
مراسم اسکار اما معمولا پسلرزههایش بیشتر است، چراکه آثار انتخابیاش همیشه در دسترس هستند و دیده نشدنشان در جشنواره مساوی با از دست رفتنشان نیست. بخصوص که بازار تکثیر فیلمهای خارجی با زیرنویس و دوبله در ایران داغ است و از این بابت نگرانی خاصی درخصوص تماشای این فیلمها وجود ندارد! به طور مثال میتوان از انیمیشن «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» نام برد که به همین زودی با دو نام «اژدها سوار» و «مربی اژدها» به فارسی دوبله شده و در اختیار همگان قرار گرفته است.
نسخهای که اسکار برای ایرانیهای پیگیر پویانماییهای سینمایی پیچید، انیمیشن استثنایی «داستان اسباببازی ۳» بود که به حق، جایزه بهترین انیمیشن سال را از آن خود کرد، اما انیمیشن دیگری هم هست که اگرچه به درجه کیفی داستان اسباببازی۳ نمیرسد، اما انصافا یکی از بهترینهاست. کوئنتین تارانتینو، کارگردان پرآوازه سینما، که در قسمت اول فیلم «بیل رو بکش» انیمیشن را تجربه کرده، در اقدامی غیرمعمول ۲۰فیلم از بهترینهای سینمایی سال را انتخاب و منتشر کرده که از جمله آنها ۳ انیمیشن داستان اسباببازی ۳، چگونه اژدهای خود را تربیت کنید و راپونزل است. انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنید، اثری جذاب و پرکشش است که ایدهای کاملا بکر و تازه دارد. یعنی اگر اهمیت داستان اسباب بازی ۳ بیشتر به جهت استادانه بودنش در داستانگویی کلاسیک و بینقص و ارجاعهای گوناگونش به ژانرها و فیلمهای سینمایی شناخته شده است، اهمیت چگونه اژدهای خود را تربیت کنید در ساختارشکنی و آشناییزدایی و شیوه بیان بدیع ایدهای غریب و دور از ذهن است. برای همین است که هیچ کدام از این دو انیمیشن نمیتواند جای دیگری را بگیرد. هر کدام در جای خود شاهکار است و دیدنی. این انیمیشن از لحاظ مضمون و ساختار شباهتهایی به «آواتار» دارد.
چگونه اژدهای خود را تربیت کنید داستان زندگی پسربچه نوجوانی است به نام «هیکاپ» که در قبیلهای به نام «وایکینگ» زندگی میکند. قبیلهای که از دیرباز کارش جنگ با اژدها بوده است تا جایی که کشتن اژدها یکی از شرایط آمادگی جوانها برای ازدواج است. هیکاپ اما با همه فرق دارد. نه از نظر جسمی مثل بقیه عضلانی و پرتوان است و نه از نظر روحی اهل جنگ و خونریزی و خشونت. عادت وایکینگها خشونت است و هیکاپ که از قضا فرزند استویک، رئیس قبیله هم هست، هیچ نسبتی با این عادت رایج ندارد. حتی اگر از صمیم قلب آرزومند تغییر باشد و منتظر فرصتی برای عرضاندام در مقابل بقیه. هیکاپ یک وایکینگ احساساتی و عاشقپیشه است! او قرار است پیامآور صلح در قبیلهاش باشد منتها نه صلحی صرف، بلکه صلحی که بخش مهمش مبارزه با شر است. پس نمیتوانیم چگونه اژدهای خود را تربیت کنید را متهم کنیم به ترویج کاذب صلح با مقاصد سیاسی مرسوم در سینمای هالیوود. این طور نیست که داستان، نسبیگرایی را تبلیغ کند و وجود شر مطلق را منکر باشد. در فیلم، اژدهایی غول پیکر و تنپرور هست که اژدهاهای دیگر را استثمار میکند. نسبت به این موجود دیگر نمیتوان رحم و مروت داشت. واقعا دشمن است و باید نابود شود. این تلقی درست و منصفانه از صلح و دوستی یکی از مهمترین وجوه مضمونی چگونه اژدهای خود را تربیت کنید است و وجه تشابه آن با مضمون فیلم آواتار که وسعت جلوههای ویژهاش این اجازه را به ما میدهد که آن را بیشتر یک اثر پویانمایی و انیمیشن بدانیم تا یک فیلم واقعی. از نظر ساختار داستانی و بصری هم میان این دو فیلم وجوه تشابه زیادی هست که بیان آن مجال دیگری میطلبد.
چگونه اژدهای خود را تربیت کنید جدا از مباحث مضمونی، انیمیشنی خوشساخت است، بخصوص فیلمنامه دقیقاش. فیلم در همان سکانس افتتاحیه در یک بستر واقعی و منطقی که همه شخصیتها در آن جمعاند. یکییکی شخصیتها را به ما معرفی میکند و از همه مهمتر برای اژدهاسواری هیکاپ که بهانه داستانی اصلی برای روایت است، مقدمهچینی کاملی ارائه میدهد. همان ابتدا میبینیم که هیکاپ موفق میشود اژدهای سیاه را شکار کند و فقط باید منتظر بمانیم و ببینیم چطور میخواهد با او دوست شود و از او سواری بگیرد. یعنی داستان همان ابتدا چیزی را که میخواهیم حدس بزنیم رو میکند و به جای ایجاد کشش و جذابیت از طریق تعلیقهای مرسوم در روایتهای کلاسیک، طراوت و تازگیاش را از طریق نوع روایت و چگونگی رخداد ـ نه چیستی آن ـ به رخ میکشد.
تضاد موجود میان شخصیت هیکاپ ـ که قرار است قهرمان اصلی باشد ـ با شخصیت پدرش که قهرمان پیشین است، هم بستر لازم را برای پیشبرد داستان فراهم میکند. این انتخاب، انتخاب هوشمندانهای است که نباید از آن غافل بود. این که شخصیت مثبت و منفی یک فیلم، پدر و پسری باشند که با هم ارتباط عاطفی تنگاتنگ دارند، انتخابی است کاملا متناسب با نیاز مخاطب نوجوان فیلم. حتی برای مخاطب کودک و مخاطب بزرگسال هم این گزینه، دقیق و مناسب است.
فیلمنامه چگونه اژدهای خود را تربیت کنید که مهمترین وجه ساختاری این فیلم به شمار میرود، ترکیبی است از جزئیات تعیینکننده و کلیات بنیادینی که بخوبی مکمل یکدیگر هستند. استفاده چندوجهی از عناصر عینی یکی از این موارد است؛ به عنوان نمونه در صحنهای که هیکاپ برای اژدها غذا میآورده و میخواهد اولین ارتباط نزدیکش را با او برقرار کند، میبینیم که سپرش بین صخرهها گیر میکند و هیکاپ هم که زور درست و حسابی برای خارج کردن سپر ندارد ناچار میشود قید آن را بزند و بدون سپر به اژدها نزدیک شود. این نکته جزئی به ظاهر بیاهمیت، ۲ کارکرد داستانی مهم دارد؛ یکی این که نمایانگر بیعرضگی هیکاپ و ناشی بودن او در استفاده از وسایل دفاعی و نظامی است و دیگر این که ناخواسته او را در مقابل اژدهایی که ترس بخصوصی از ابزار جنگی دارد خلع سلاح میکند و زمینه را فراهم میکند برای جلب اعتماد اژدها و برقراری ارتباطی دوستانه و صمیمانه با او.
استفاده درست از عناصر داستانی برای باورپذیر ساختن موقعیتها، ویژگی دیگر است. مثل اشاره ابتدایی فیلم به شاگرد آهنگر بودن هیکاپ که شرایط را آماده میکند برای استفاده بعدی هیکاپ از این توانایی به منظور ساخت دم مصنوعی برای اژدها. تعریف نیاز متقابل میان هیکاپ و اژدها برای منطقی جلوه دادن دوستی آنها با هم، عامل مهم دیگر است. هیکاپ به اژدها نیاز دارد تا ثابت کند ترسو و بیعرضه نیست و اژدها هم به هیکاپ نیاز دارد چون بدون هدایت او قادر به پرواز کردن نیست.
و بالاخره تدبیر نهایی فیلمنامه برای جمع و جور کردن حساب شده و باورپذیری داستان، یک تدبیری استثنایی و بینظیر است که در فیلمهای انیمیشن سابقه ندارد. این که یک پای شخصیت اصلی قطع شود و این اتفاق بیشتر از آن که تلخ و غمانگیز باشد، حماسی و شورانگیز بنماید، آن هم در یک فیلم انیمیشن که برای مخاطب کم سن و سال ساخته شده، واقعا جای تحسین دارد. ظاهرا دیگر باید باور کنیم که فیلمسازی برای کودکان بیش از آن که نیازمند شناخت قواعد شناخته شده و مورد اتفاق باشد، نیازمند توانایی و تسلط بر جزئیات مربوط به داستان گویی و روایت است.