روانکاوی شخصیتها در «لبه آتش»
شبکه یک سیما برای دهه فجر امسال سریال ۱۵ قسمتی «لبه آتش» را در نظر گرفته است؛ سریالی که میکوشد گوشهای از تاریخ کشورمان را به تصویر بکشد. این مجموعه به کارگردانی جواد افشار و تهیهکنندگی حمید آخوندی و علیرضا جلالی است.
تصویربرداری لبه آتش در تهران و ارمنستان انجام شده و مهدی سجادهچی نویسنده فیلمنامه آن است. این سریال روایتگر آخرین روزهای حیات رژیم پهلوی است و داستان از جایی آغاز میشود که ژنرالی آمریکایی برای بقای نظام سلطنتی به ایران میآید و یکی از ماموریتهایش بمباران از پیش طراحی شده موقعیتهایی است که انقلابیون و رهبران انقلاب آنجا مستقر هستند. در این میان ۳ نظامی از رسته توپخانه، منتظر دستور مافوق خود برای گلولهباران تهران هستند.
تصویربرداری مجموعه تلویزیونی لبه آتش در روزهای پایانی سال ۸۹ به پایان رسید و مراحل تدوین را توسط مریم جلالی و مجید حسنی گذرانده است. مجید عبدالعظیمی، محمدهادی قمیشی، حسن توشه، شهراد وثوقی، لیلا بوشهری، حسن پورشیرازی، فرهاد قائمیان، امیررضا دلاوری، عبدالرضا زهره کرمانی، اسماعیل شنگله، نگین صدقگویا، الناز حبیبی و پرویز سنگ سهیل بازیگران این سریال هستند.
دشواری ساخت دکور در سریالهای تاریخی
جواد افشار کارگردانی است که میشود تقریباً تجربه هر ژانری از تاریخی، درام و وحشت را در کارنامه کاریاش دید. سریالهای گل یا پوچ، جابربنحیان، خانه مهر و فیلم سینمایی کلبه نمونههایی از کارهای او هستند.
افشار که پس از تجربه تاریخ اسلام با سریال جابربن حیان این بار به سراغ تاریخ معاصر و قصه لبه آتش رفته است، در اینباره میگوید: من هم مثل خیلیها به تاریخ علاقهمندم و در واقع جزو دغدغههایم محسوب میشود. تاریخ همیشه کلاس درس بوده و معلم خوب وتاثیرگذاری است. معتقدم کار تاریخی زمانی موثر است که حرف تازهای برای گفتن داشته باشد وگرنه میشود «بازخوانی تاریخ» که تاثیری ندارد.
وی با اشاره به اینکه او هم مثل بقیه دغدغه انقلاب را دارد، میافزاید: من در این کار فقط آن دوره را بازسازی نکردهام و معتقدم لبه آتش درنوع خودش اتفاق نویی است و نو بودنش هم به این دلیل است که رفتارها، منشها و واکنش شخصیتهای این مجموعه روانکاوی شده و مخاطب درمییابد نوع نگاه آدمها به مسائل و برداشت آنها از روابط اجتماعی در آن برهه از تاریخ از چه اندیشه و دیدگاهی نشأت میگرفته است.
افشار درخصوص سندیت شخصیتهای این سریال میگوید: آقای سجادهچی، نویسنده باتجربه و هوشمندی است. ایشان سعی کرده، هم از اتفاقات مستند تاریخی الهام بگیرد و هم به عنوان یک نویسنده از تخیلات خود در نگارش فیلمنامه بهره ببرد.
وی ادامه میدهد: ما در این کار فلاشبکهای زیادی داریم که هم بار روایت قصه و هم شخصیتپردازی را به دوش میکشند. من هم سعی کردم در اجرا به گونهای عمل کنم که این فلاشبکها با زمان حال ترکیب شوند. از عنصر سیال بودن زمان با ساختاری مدرن استفاده کردهام که هم برای مخاطب جذاب باشد و هم روایت داستان از دست نرود. بههمین دلیل کار ریتم تندی دارد و تماشاگر باید با دقت کار را ببیند تا سرنخها از دستش نرود.
سریال لبه آتش در شهرهای تهران و ایروان جلوی دوربین رفته است. جواد افشار درباره اینکه چرا کشور ارمنستان را به عنوان یکی از لوکیشنها انتخاب کردند، میگوید: میخواستیم بخشهایی از کشور آمریکا در سال ۱۹۷۵ را بازسازی کنیم و ارمنستان را به خاطر شباهتش با مکان مورد نظر انتخاب کردیم و چون فاصلهاش تا ایران دور نبود، براحتی توانستیم آنجا تصویربرداری کنیم. سفارت ایران در ارمنستان هم همکاری خوبی با ما داشت.
بخشی از کار، اطراف تهران و کوهستانهای شمال شهر جلوی دوربین رفته است. در صحنههای خارجی به لحاظ طراحی، سختیهای زیادی کشیدیم. فکر میکنم اگر میخواستیم یک سریال تاریخی صدر اسلام را بسازیم، کارمان سادهتر بود. سریال لبه آتش سالهای ۴۲ تا ۵۷ تهران را روایت میکند؛ یعنی سالهایی که مردم آن را به خاطر دارند. ما از شهرک غزالی استفاده نکردیم، چون احساس کردیم آنجا زیاد دیده شده و نماهایش تکراری است. به همین دلیل بیشتر سراغ بافتهای فرسوده تهران رفتیم. ۳۰تا ۴۰ درصد اتفاقات داستان ما در محیطهای نظامی میگذرد و مابقی شهری است. عمده ماجراهای سریال در سالهای ۵۶ و ۵۷ اتفاق میافتد. در طول سریال، فلاشبکی هم به سال ۴۲ داریم.
وی ادامه میدهد: ژنرال رابرت هایزر، معاون وقت فرمانده نیروی هوایی آمریکا در اروپا بود و برای مأموریتی ویژه به تهران آمد تا دولت آمریکا را در تصمیمگیریهای بعدی و اطلاع از اوضاع ایران در زمان انقلاب بزرگ ملت مسلمان ایران یاری کند.
به گفته این کارگردان، سریال لبه آتش علاوه بر تاریخنگاری، به تحلیل و روانکاوی آدمها در زمان انقلاب نیز میپردازد. افشار دراینباره میگوید: انقلاب از دل آدمها آغاز میشود و بعد به خانواده، محله و جامعه کشیده میشود. این شخصیتها هستند که میتوانند یک انقلاب را به وجود بیاورند.
کارگردان مجموعه لبه آتش درخصوص دکورهای این سریال توضیح میدهد: سریال دکورهای سنگینی داشت چون باید به گونهای طراحی و فضاسازی میشد که بتواند با حال و هوای سالهای ۵۷ و قبل از آن تناسب داشته باشد. مثلا یکی از این دکورها با نام موقعیت است که این موقعیت، مکانی نظامی است که در قصه از سوی آمریکاییها و اسرائیلیها ساخته شده است.
وی درخصوص سختیهای ساخت سریالهای تاریخی میگوید: یکی از دشواریها، ساخت دکور و فضاسازیهای قصه است به طوری که برای حدود ۳۵ درصد از حجم سریال که در این موقعیت میگذشت، چیزی حدود ۲ ماه زمان صرف شد. ۱۰ درصد هم فضای خارجی این موقعیت بود که در کوههای ولنجک تصویربرداری شد. این مکانها براساس فیلمنامه به کودتای هایزر در ایران میپردازد که ظاهراً به طرح کورتاژ معروف است.
افشار با اشاره به سایت طراحی شده که موشکانداز است، ادامه میدهد: این سایت طراحی شده بود تا در موقعیتهای حساس کودتا بتواند نقاط حساس تهران را موشکباران کند. ساخت و ساز این سایت و موقعیتها در یک سوله انجام شد، مثلا موشکاندازی شکل رولینگ طراحی شده و براحتی قابل حمل و نقل است.
کارگردان این مجموعه ادامه میدهد: یکی دیگر از مشکلات ما در این سریال و اساسا هر سریالی که قرار است به تاریخ انقلاب اسلامی در دهههای ۵۰ و ۶۰ بپردازد، این است که مکانی مشخص که شمایل و بافت شهری و انسانی آن دوره را فضاسازی کرده باشد، نداریم. ما برای آکسسوار این سریال خیلی مشکل داشتیم. مثلا نمیتوانستیم در فضای بیرونی شهر تصویربرداری داشته باشیم، چون همه چیز از ساختمانها و اتومبیلها یا مدل لباس و پوشش افراد بشدت تغییر کرده است و برای تصویربرداری به دکورسازی و بازسازی این موقعیتها نیاز داریم که بالطبع هزینه و وقت زیادی از عوامل تولید میگیرد و باید دکورهایی ساخته شود که بعد از اتمام کار بیاستفاده نماند. در ضمن ما تلاش کردیم بهگونهای قصه را روایت و پردازش کنیم که برای هر سطحی از مخاطبان تلویزیون، جذابیت لازم را داشته باشد.
وی درخصوص ویژگیهای انتخاب ۳ بازیگر اصلی داستان میگوید: فیلمنامه این مجموعه بهگونهای است که بشدت به بازیگران توانمند نیاز داشت. ما نیاز داشتیم از افرادی برای ایفای نقشهای این مجموعه استفاده کنیم که توانایی اجرای لحظههای تأثیرگذار را داشته و همچنین از بیان خوبی برخوردار باشند و فکر میکنم بهترین انتخابها را برای این نقشها داشتهایم.
این کارگردان درباره بازیگر نقش ژنرال هایزر و ویژگیهای این نقش میگوید: ما یک پروسه سنگین و زمانی نزدیک به ۴ ماه را برای انتخاب این نقش پشت سر گذاشتیم. این نقش باید ویژگیهایی میداشت و یکسری خصوصیات هم من برایش قائل بودم. اینکه نقش باورپذیر باشد و حتیالامکان چهره جدیدی ارائه دهد و کلیشهای نباشد. برای این نقش کاندیداهایی داشتیم و سعی کردیم بهترین را انتخاب کنیم. یکی از ویژگیهای این نقش تسلط بازیگر به زبان آمریکایی، داشتن چهرهای تندخو و مقتدر بود که ما بعد از طی کردن این پروسه به کامران دبیری رسیدیم. البته مدتها درخصوص این نقش و کاری که باید انجام دهد با او کار شد که خوشبختانه ثمربخش هم بود.
بازیگر نقش ژنرال هایزر
کامران دبیری را بیشتر بخاطر ترجمههایش در ایران میشناسند، اما در کسوت استادی دانشگاه و مدیریت شرکتهای بینالمللی تجاری نیز شهرتی جهانی دارد. او بازیگر نقش ژنرال هایزر در لبه آتش نیز هست و بتازگی فعالیتهایی در زمینه دوبله فیلمهای خارجی دارد. او خود را انسانی میداند که از همه زمانهای زندگیاش استفاده مفید میکند.
وی درباره آشنایی خود با موسیقی میگوید: از ۲ سالگی به محض شنیدن صدای ساز، کنار نوازنده مینشستم. در پایان دبستان به پدرم التماس کردم مرا به هنرستان موسیقی بفرستد، ولی ایشان مرا به مدرسه البرز فرستاد. دوره ۶ ساله دبیرستان را در ۸سال تمام کردم. سال آخر از ترس سرباز صفر شدن برای کنکور درس خواندم و در رشته فیزیک شاگرد اول کنکور شدم و با جایزه شرکت نفت اولین پیانوی خودم را خریدم و بدون معلم بر گیتار و پیانو مسلط شدم و در دانشگاه ملی سرپرست ارکستر بودم.
وی در ادامه درباره استادی در دانشگاه بیان میکند: از سال ۱۳۶۹ در دانشگاه برای تدریس تکنولوژی قند و سپس زبان تخصصی دعوت شدم و از آن زمان در دانشگاههای ایران، کابل و تخار افغانستان تدریس کردهام و مدتی هم تدریس برای پزشکان را به عهده گرفتم.
بازیگر نقش ژنرال هایزر درباره فعالیت در زمینه بازیگری و دوبله توضیح میدهد: در تیر ۸۹ نقش ژنرال هایزر را که یکی از نقشهای محوری سریال ۱۵ قسمتی لبه آتش به کارگردانی جواد افشار بود، در ایران و ارمنستان بازی کردم و احتمالا به عنوان دوبلور با یکی از موسسات دوبله همکاری خواهم کرد و شاید بزودی در رادیو هم برنامههایی اجرا کنم. در حال حاضر پیشنهادهایی از کارگردانان ایرانی برای بازی در سینما دارم، اما معتقدم در شرایط فعلی، هنرم را باید با همکاری کارگردانان بنام ایران که صادقانه به هنر خدمت میکنند، ارائه کنم.
وی ادامه میدهد: این سریال ماجرای تلاشهای ژنرالی آمریکایی را برای بقای نظام سلطنتی ایران روایت میکند. نقش ژنرال هایزر دشواریهای زیادی داشت و باید بهگونهای اجرا میشد که برای مخاطب باورپذیر باشد، تسلط به زبان آمریکایی، داشتن چهرهای تندخو و مقتدر از ویژگیهای بارز این شخصیت بود.