گفتوگو با ناصر گیتیجاه بازیگر فیلم «خوابم میآد»
زوج خوبی با اکبر عبدی بودیم
ناصر گیتیجاه سال ۱۳۱۴ در تهران متولد شد. بازی در تئاتر را از سال ۱۳۳۴ تجربه و بازی در سینما را از سال ۱۳۵۲ شروع کرد. حضور او در سریالهای تلویزیونی و بیشتر در نقشهای طنز توجه مخاطبان را تاکنون جلب کرده است.
«خوابم میآد» نخستین فیلم سینمایی رضا عطاران با بازی ناصر گیتیجاه، ازجمله بازیهای متفاوت این بازیگر قدیمی تئاتر است که در سینماهای کشور اکران شده است.
گفتوگو با این هنرمند به دلیل مشغله کاریاش تلفنی انجام شد که به ناچار مختصر و کوتاه تنظیم شده است.
آقای گیتیجاه! پیش از بازی در فیلم «خوابم میآد» سابقه همکاری با آقای عطاران را داشتید؟
بله. ولی همکاری کوتاهی بود. پیش از این با آقای عطاران در سریال «کوچه اقاقیا» کار کرده بودم.
به دلیل همین در فیلم «خوابم میآد» بازی کردید؟
خب من از سال ۱۳۳۸ در برنامههای تلویزیونی خانوادگی زیاد بازی کردهام. به همین دلیل وقتی فیلمنامه را خواندم، دیدم میتوانم از عهده کار بربیایم. ضمن این که شخصیتی که در «خوابم میآد» بازی کردم هم جای کار داشت.
آیا هنگام کار با کارگردانان جوان راحت کنار میآیید؟
من راحت کار میکنم. ولی گاهی اوقات هم شده که با هم به توافق نرسیدیم. مثلا با دو نفر از کارگردانان جوان در دو سریال متفاوت کار کردم که به مشکل برخوردیم. یکی از آنها هنگام بازی از من ایراد میگرفت، ولی من همچنان کار خودم را انجام میدادم. بعد میگفت چرا حرف من را قبول نمیکنی؟ من هم میگفتم چون درست نمیگویید! من حدود ۶۰ سال روی صحنه تئاتر بازی کردهام. بالاخره میدانم باید چه کاری انجام دهم. البته ادعایی ندارم و هنوز معتقدم که باید یاد بگیرم. خودم را هنوز شاگرد میدانم. به همین دلیل دیگر همکاریام را با آن کارگردان ادامه ندادم. ولی درمورد کار با آقای عطاران باید بگویم که با ایشان راحت بودم. چون جوانی است که ابتکار عمل دارد. گواه این مساله سریالهای تلویزیونی ایشان است که همیشه طرفدار داشته و دارد. ما در کنار هم میدانستیم چهکار داریم میکنیم. به همین دلیل موقع بازی هر چه او میگفت من هم انجام میدادم.
تصوری که از شما وجود دارد این است که همیشه در نقش پدر خانواده حضور پررنگی دارید و اتفاقا در شخصیتهای طنز به دل مینشینید.
میدانید چرا؟
خب چرا؟
چون من بچه تهرانم. به اصطلاح، بچههای ناف تهرون لهجه بخصوصی دارند. وقتی بازی میکنم، سعی میکنم ساده و روان صحبت کنم و دقت لازم را به زیر و بم کلمات داشته باشم. تجربه بازی در تئاتر به من یاد داده که چگونه مخاطب را نگه دارم.
البته نقشهای جدی هم بازی کردهاید. ولی در میان نقشهایتان بیشتر بازی در نقش آخرین شاه ایران از همه بیشتر به یاد مانده است. سریال اشک تمساح با بازی شما را هنوز به خاطر میآوریم که البته قسمتهای پایانی آن دیگر پخش نشد!
بله. سال ۱۳۶۳ بود. خب من در تئاتر نقش شاه زیاد بازی میکردم؛ شاه عباس صفوی، هارونالرشید و … . ولی برای نخستین بار بود که نقش محمدرضا شاه را بازی میکردم. کارگردان آن سریال مرحوم نجیبزاده بود که من را انتخاب کرد و بعد گریم کردند و گفتند خیلی شبیه هستی. البته در فیلم سقوط به کارگردانی آقای محمدرضا ورزی هم نقش شاه را بازی کردم که به نظرم کار بسیار خوبی شده است.
زوج فیلم «خوابم میآد» با بازی شما و اکبر عبدی به نظر میرسد یکی از بهترین زوجهای سینمایی در ژانر کمدی است. هر چند که هردو بازیگر مرد هستید.
(میخندد) راست میگویید. من و اکبر عبدی خیلی با هم هماهنگ بودیم.
شاید یک دلیلش علاقهمندی آقای عبدی به شخصیت هنری شما باشد. ایشان در جایی گفتند در دورهای که در بازار کار میکردند، علاقهمند بودند شما را از نزدیک ببینند. آن زمان دربانک سپه کار میکردید و فیلم مراد برقی و هفت دخترون هم طرفدار زیادی داشت.
بله. نقش جعفر آقا معمارچی که من در مراد برقی و هفت دخترون داشتم، باعث شده بود که خیلیها من را به یاد بسپارند. گفته آقای عبدی را هم خواندهام. ظاهرا ایشان آن موقعها پیش عمویشان کار میکردند و شنیده بود که ناصر گیتیجاه در بانک سپه کار میکند. چند بار از عمویشان میخواهد چک را خودشان در بانک نقد کنند که در نهایت یک روز به بانک میآیند و میبینند من پشت باجه مشغول کار هستم. به هر حال بازی در کنار ایشان خیلی راحت بود. حتی یک موقعهایی به من میگفت آقا ناصر این کار را انجام بدهی بهتر است. من هم قبول میکردم، چون درست میگفت.
از صحنههای خندهدار فیلم، تیراندازی شما و آقای عبدی بود و همینطور النگوهای خانم را میفروشید و بعد میفهمد و باقی ماجرا.
(میخندد) البته من هنوز فیلم را ندیدهام. ولی یادم میآید سر آن صحنه هر چه میگفتند همان کار را انجام میدادم. البته صحنههای کمی از بازی دو نفره ما به دلیل طولانیبودن کوتاه شد.
مثلاً چه صحنهای؟
دوران جوانی اکبر عبدی را نشان میداد که به بچه با تاکید میگوید هر وقت دستشویی داری به من بگو. من هم با حالت عصبانی به او میگویم چرا سر بچه داد میزنی. او هم قاشق را به سمت من پرتاپ میکرد. بعد من هم پرتاب میشوم و سرم به دیوار میخورد. ولی برای اینکه سرصحنه آسیب نبینم ۲ تا تشک روی زمین پهن میکنند تا من روی آن بیفتم. ولی آنقدر این صحنه طبیعی و جالب در آمده بود که خودمان هم خندهمان گرفت.
خودتان بعد از ۶۰ سال کار هنری، بازی در کجا را ترجیح میدهید، سینما، تئاتر یا تلویزیون
خب من همیشه برای دلم در تئاتر بازی کردم. ولی متاسفانه تئاتر درآمدی ندارد. سینما و تلویزیون هر کدام حسنی دارند. منتها جنبه ماندگاری سینما بیشتر است. به هر حال به خاطر عشق به کارم هست که دارم ادامه میدهم.
با این حال نقش کمدی را ترجیح میدهید؟
خیر. هر نقشی را که جای کار داشته باشد ترجیح میدهم.