پدیدههای فجر سیام
سال پر بار گیشه سینمای ایران
پرونده سیامین جشنواره بینالمللی فیلم فجر با همه نیک و بدش بسته شد و سیمرغهای سیام هم روی شانه برگزیدگان نشستند.
این جشنواره هم طبق روال هر سال مجموعهای از فیلمهای خوب و بد بود که برخی از آنها همیشه در یاد مخاطبان میمانند و از آنها میتوان به عنوان پدیدههای فجر سیام نام برد.
بعضی از این فیلمها از لحاظ ساختاری شگفتی آفریدند و برخی دیگر دریچههای مضمونی تازهای به سینمای ایران گشودند. نگاهی به برخی از پدیدههای جشنواره سیام فیلم فجر میاندازیم.
ملکه
سالهاست که سینمای جنگ با شکل و شمایل خاکریزی و انفجار و خطمقدم به حاشیه رفته است و اگر هم فیلمسازی سراغ این ژانر برود معمولا تصویری از انعکاس سالهای دفاع مقدس در زندگی شهری ارائه میدهد، اما امسال «باشه آهنگر» از این جهت جسارت آن را داشت که سراغ جبهه و سالهای دفاع مقدس برود و اتفاقا فیلمی بسازد که از بهترین فیلمهای چند سال اخیر باشد.
«ملکه» از این جهت در جشنواره فیلم فجر سیام خوش درخشید، که فیلمی با پروداکشن عظیم در حال و هوای سالهای پایانی جنگ بود. فیلمی که با بازیهای درخشان و ساختاری زیبا و در شأن موضوع دفاع مقدس ادامه منطقی مسیر سینمای او تلقی میشود.
این فیلم که اسم قبلیاش «دیدگاه» بود به دلیل خنثی و بیمسما بودن با مشورت دوستان به ملکه تغییر نام داد.
«باشه آهنگر» که معمولا درباره فیلمهایش زیاد صحبت نمیکند، ملکه را گوشهای از حرفهای ناگفته جنگ دانست و گفت:این فیلم را نسبت به فیلمهای دیگرم بیشتر دوست دارم و فکر میکنم با این فیلم کامل شدم، البته وی قضاوت را بر عهده مخاطب میگذارد و خود را در مقامی نمیبیند که درباره فیلم خودش نظر بدهد.
«باشه آهنگر» در سینمای دفاع مقدس هیچگاه دنبال تحمیل نظرش به دیگران نبوده، اما همیشه تلاش کرده تا حرفی تازه برای مخاطبان سینمای جنگ بزند.
وی که به گفته خودش ملکه را در بدترین شرایط آب و هوایی در آبادان ساخته است، تمام تلاش خود را صرف این کرده تا مخاطب، یک فیلم جنگی تمامعیار با حال و هوای همان روزها ببیند.
آهنگر در این فیلم بیشتر، از بازیگران تئاتر استفاده کرده و به گفته خودش این انتخابها تعمدی و برای رسیدن به نتیجه با کیفیتتر بوده است.
ملکه با نامزد شدن در ۱۳ بخش، پس از «روزهای زندگی» بیشترین کاندیدای سیمرغ بخش داخلی و بخش بینالملل بود. این فیلم یکی از پدیدههای سینمای دفاع مقدس در دهههای اخیر به شمار میرود.
قلادههای طلا
پرده سینماهای ما مدتهاست که شاید به تعداد انگشتان یک دست هم رنگ فیلمهای سینمایی صریح سیاسی را به خود ندیدهاست.
اگر هم فیلمهایی با مضامین سیاسی ساخته شده است (بجز موارد انگشتشمار) تنها ملغمهای بوده از ادبیات مثلا طنزآلود و جملاتی شعارگونه با صحنههای اغراق شده و غیرقابل باور.
در این فیلمها معمولا بازیگران در سکانسهای آن بجای هنروری، بیانیههای یکطرفه حزبی را با بیسلیقهترین حالت ممکن قرائت میکردند.
به همین دلیل تقریبا همگی ما اگر بدانیم قرار است یک فیلم سیاسی ایرانی ببینیم، ناخودآگاه گمان میکنیم که باز هم باید پای یک سخنرانی یک طرفه بنشینیم که در آن هیچ رنگ و بویی از هنر، سینما، تصویر و قصه نخواهد بود.
با وجود این، امسال «قلادههای طلا» این سکوت را شکست و نام آن از همان روزهای نخست فیلمبرداری، بر سر زبانها افتاد.
شاید اهالی سینما دریافته بودند که این فیلم با سایر فیلمهای سیاسی تفاوت اساسی دارد. این فیلم که سیاسی ترین فیلم سال ۹۰ و جشنواره سیام لقب گرفت، در سینمای رسانهها و سینماهای مردمی، حواشی زیادی باخود به دنبال داشت و همین حواشی آتشی زیر خاکستر شد تا دوباره هنگام اکران عمومیگل کند و جماعت زیادی را روی صندلی سینماها بنشاند.
به احتمال زیاد قلادههای طلا در اکران مردمی، گیشه خوبی را از آن خود خواهد کرد، چرا که جدا از خوش ساخت بودن، با طرح صریح برخی مضامین، می توان سینمادوستان را به سینماها بکشاند.
شاید قلادههای طلا را بتوان از همه جوانب یکی از پدیدههای سیامین جشنواره فیلم فجر به شمار آورد. فیلمی که تهیهکنندهاش دبیر جشنواره شد و به همین دلیل به بخش سودای سیمرغ راه نیافت.
فیلمی که اکران آن در سینمای رسانهها، سه بار به تعویق افتاد و در نهایت با کنترل و نظم شایان توجهی ساعت حدود یک بامداد در سالن اصلی برج میلاد و دو سالن کوچک این مجموعه به طور همزمان روی پرده رفت و با وجود این استقبالبه اندازهای بود که خیلیها ایستاده فیلم را دیدند.
در قلادههای طلا که به گفته کارگردانش ـ ابوالقاسم طالبی ـ سیاسیترین فیلم تاریخ سینمای ایران است، بازیگرانی چون امین حیایی، پردیس افکاری، محمدرضا شریفینیا، حمیدرضا پگاه، علیرام نورایی، نیلوفر خوشخلق، محمود عزیزی، مریم سلطانی، آزیتا ترکاشوند، حسین سحرخیز، اکبر سنگی، مهدی صبایی، کیانوش گرامی، بهادر زمانی و داریوش اسدزاده ایفای نقش کردهاند.
گیرنده
گیرنده روایت حاج صمد، راننده وانت کارخانهای در شهرستانی دور افتاده و کوچک است که در پی اتفاقی ماموریتی مهم مییابد. او در حین انجام این ماموریت با اتفاقات گوناگونی روبهرو میشود و بارها در تنگناهای دشوار انتخاب قرار میگیرد.
مردم این شهر کوچک در یک منطقه محروم، در پی سفر رییسجمهور به منطقه، هزاران نامه نوشتند و حاج صمد مأمور میشود تا نامههای مردم را به مرکز استان حمل کند.
در فیلم سینمایی گیرنده بازیگرانی چون سیامک اطلسی، پردیس افکاری، باقر صحرارودی، چکامه چمنماه، نیما شاهرخشاهی، محمدرضا غفاری، رضا آحادی، افسانه ناصری، علی محمدی، مونا کتامیپور و مینا وحیدواقف نقشآفرینی میکنند.
مهرداد غفارزاده کارگردان فیلم گیرنده در خصوص شاخصههای جذب مخاطب در این فیلم گفته بود که برای جذب مخاطبان به سینما، سه عنصر را در طول نگارش فیلمنامه و ساخت فیلم مدنظر قرار داده است. ابتدا بکر بودن سوژه گیرنده و در کنار آن، زمینه هنری فیلم و بستر طنز و کمدی آن که هر سه به جذب مخاطب کمک خواهد کرد.
همچنین کارگردان این فیلم پرحاشیه درباره شایعه حضور رییس جمهور در فیلم گیرنده چند جا عنوان کرد که ما از اول چنین تصمیمی نداشتیم زیرا در سراسر داستان، بازیگری با عنوان شخصیت رئیسجمهور دیده نمیشود و حتی قرار نبود از مستندهای آرشیوی سفرهای استانی رئیسجمهور این فیلم استفاده شود.
برف روی کاجها
اولین ساخته پیمان معادی در سینمای ایران توانست عنوان بهترین فیلم از نگاه مردم را از آن خود کند، عنوانی که باعث شد سیدجمال ساداتیان، تهیهکننده فیلم بعد از اینکه روی سن آمد بیدرنگ نام این کارگردان جوان را برای اهدای جایزهاش به او صدا کند.
برف روی کاجها نوشته خود معادی است و سال گذشته پس از جشنواره بیست و نهم فیلمبرداریاش آغاز شد. این فیلم که به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده بود از بازیگرانی همچون مهناز افشار، صابر ابر، ویشکا آسایش و حسن معجونی بهره میبرد و به جز سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه مردم توانست دیپلم افتخار برای بازیگر مشهورش یعنی مهناز افشار را هم به ارمغان بیاورد.
پیمان معادی یکی از خوششانسترین سینماگرانی است که در دهه اخیر در سینمای ایران فعالیت کرده است. او که تنها تجربه بازیگری در دو فیلم را دارد به بهانه این دو فیلم توانسته است جوایز بیشماری از جشنوارههای جهانی دریافت کند و به این شکل ره صد ساله را یک شبه طی کند.
او بازیگر فیلمهای درباره الی و جدایی نادر از سیمین بود و البته پیش از آن در رشته فیلمنامهنویسی یکی از خوبهای سینمای ایران بوده است، نشان به آن نشان که پرفروش ترین فیلم ابراهیم وحیدزاده را طی دو دهه اخیر او نوشته است.
ضد گلوله
«ضدگلوله» داستان مردی میانسال است که اواسط دهه ۶۰ و اوج دوران جنگ در تهران مشغول قاچاق نوارهای لسآنجلسی و فیلمهای ویدئویی است و در یک اتفاق درمییابد که توموری در سر دارد و تا دو ماه دیگر بیشتر زنده نخواهد ماند.
همین ماجرا باعث میشود که گره کمدی فیلم شکل بگیرد و سلیم (مهدی هاشمی) راهی میدانهای جنگ شود و شهادت را به مرگ طبیعی در منزل ترجیح بدهد.
این فیلم که دومین فیلم مصطفی کیایی بعد از کمدی «بعدازظهر سگیسگی» است، مضمونی اجتماعی با رگههای طنز دارد و به نوعی ادامه مسیر «لیلی با من است» در سینمای دفاع مقدس است.
ضدگلوله که نمونه موفق سینمای جنگ با بهرهگیری از مولفههای کمدی و مضامین اجتماعی است، توانست در سیامین جشنواره فیلم فجر رضایت مخاطبانش را جلب کند و یکی از پدیدههای جشنواره سیام و کارنامه سینمای دفاعمقدس در ژانر کمدی شود.
این فیلم که نمونههای کمی در سینمای ایران دارد، با پرهیز از قهرمانسازیهای متداول و سطحی این نوع از سینما موفق میشود تا مخاطب را با قهرمان داستان همراه سازد. ساخت فیلم کمدی – جنگی در سینمای ایران راه رفتن روی لبهای باریک است که لغزش از آن میتواند عواقب نامیمونی را برای سینمای کشورمان به بار آورد و البته ضدگلوله از آن موفق عبور کرد.
از دیگر نقاط قوت این فیلم باید به بازی هنرمندانه مهدی هاشمی اشاره کرد که گرچه جشنواره پرکاری را پشت سرگذاشته، اما توانست با این فیلم نشان دهد که چگونه یک بازیگر بدون لودگی و استفاده از واژهسازیهای خیابانی میتواند شخصیتپردازی مناسبی داشته باشد و البته موفق هم شود.
به هر حال سینمای دفاع مقدس کشورمان در این برهه نیاز داشت تا چنین آثاری را در سینمای جنگی بیش از گذشته داشته باشد تا اتهام سطحیسازی را از خود بزداید. طبق پیش بینی بسیاری از منتقدان و اهالی سینما ضدگلوله هم گیشه پر رونقی خواهد داشت.
روزهای زندگی
پرویز شیخ طادی که همیشه به ساختن فیلمهای کمهزینه در زمینه کودکان و در فضای سرسبز شمال مشهور است، سال گذشته سراغ ساخت «شکارچی شنبه» با موضوع بیداری اسلامی و نمایش چهره صهیونیسم بر پرده سینما رفت.
او همین مسیر را ادامه داد و امسال در پروداکشنی عظیمتر فیلمی خوشساخت با موضوع دفاع مقدس و انقلاب ساخت. آخرین ساخته او که روزهای زندگی نام دارد ماجرای زن و شوهری است که سال ۱۳۶۷ در جبهه جنوب در بیمارستانی صحرایی کار میکنند.
امیرعلی و همسرش به دلیل سالها کار در آنجا به حال و هوای جبهه وابستگی شدیدی پیدا کردهاند، اما اعلام خبر آتشبس و بعد حمله نیروهای عراقی به بیمارستان، این زوج را در آزمایشی دشوار قرار میدهد.
فیلمبرداری این فیلم در سه فاز، برنامهریزی شده بود که فاز اول آن شامل صحنههای بیمارستان صحرایی در لوکیشنی واقع در زعفرانیه فیلمبرداری شد و بعد از آن گروه در دکور عظیمی در حوالی میدان قزوین، مشغول گرفتن صحنههای پناهگاه شدند و از ۱۰ اسفند نیز فیلمبرداری فاز سوم در شهرک دفاع مقدس آغاز شد و ۳۰ فروردین هم به پایان رسید.
حمید فرخنژاد، هنگامه قاضیانی، آرینه سوکساییان، کوروش سلیمانی و کریم اکبری مبارکه از جمله بازیگرانی بودند که جلوی دوربین شیخ طادی رفتند.
این فیلم از لحاظ ساختار، برگ برندهای در سینمای شیخ طادی و از لحاظ مضمونی یکی از پدیدههای مسلم سینمای دفاع مقدس و جشنواره فجر سیام محسوب میشود.
تهران ۱۵۰۰
انیمیشن سینمایی «تهران ۱۵۰۰» گامی رو به جلو برای سینمای ایران است، گرچه تلاشهای کارگردان و دستاندرکاران این اثر در نهایت پس از چهار سال به بار ننشسته اما همچنان میتوان از آن به عنوان یکی از پدیدههای جشنواره فیلم فجر سیام نام برد.
بهرام عظیمی که مخاطبان، او را با شخصیتهای محبوب «سیا ساکتی» میشناسد، این بار دست به کار بزرگی زد و به معنای حقیقی کلمه، اثری سینمایی در قالب انیمیشن تولید کرد.
استفاده از چهره بازیگران مطرح سینما از جمله مهران مدیری، بهرام رادان، هدیه تهرانی، محمدرضا شریفینیا، حسام نوابصفوی و حبیب رضایی در نهایت موجب شده این اثر برای مخاطبان از جذابیتهای ویژهای برخوردار باشد.
این فیلمساز تلاش کرد تا در عین خلق فضاهای فانتزی، برخی سنتها و عادات رفتاری را از یاد نبرد و از این شرایط، فضایی کمیک خلق کند.
فضای جدید خلق شده برای تهران در آستانه سال ۱۵۰۰، با توجه به بضاعت سینمای ایران قابل تامل است؛ هرچند که برخی از این بخشها ناخودآگاه بیننده را به یاد آثار سینمایی و انیمیشنهای غیروطنی با موضوع سفر به آینده میاندازد.
خلق شخصیتها در این انیمیشن اتفاقی نو در عرصه سینمای ایران است و عینیت چهره انیمیشنی بازیگران مطرح با شخصیتها را باید از نقاط قوتی دانست که مخاطبان سیامین جشنواره فیلم فجر را به تماشای آن نشاند.
به هر حال انیمیشن تهران ۱۵۰۰ اثری قابل توجه در سینمای ایران محسوب میشود، اما به نظر میرسد پیش از تولید چنین آثاری با دقت بیشتر روی فیلمنامه میتوان علاوه بر جذابیتهای بصری، در نهایت به اثری با بنیانهای محکم روایی و جذابیتهای بصری رسید.
تهران ۱۵۰۰ نیز ممکن است به یکی از آثار پرطرفدار اکران ۹۱ تبدیل شود و به گفته کارگردانش مخاطب را خوشحال کند.
این اثر حاصل تلاش گروهی بالغ بر ۲۵۰ نفر در طول چهار سال است که به گفته عظیمی امید زیادی میرود که بتواند مخاطبان بسیاری را به سینما دعوت کند.
از یک سو همین استقبال مردمی در جشنواره و از سوی دیگر تشویقهای اهالی رسانه در سالن میلاد برای موفقیت فیلم کافی است.
بوسیدن روی ماه
در جشنواره بیست و هشتم فیلم فجر نگاهی تازه به زندگی یک طلبه جوان و زن بیمارش موجی از واکنشهای مختلف را در میان سینمادوستان و منتقدان سینما بر انگیخت.
این فیلم که سیمرغهای زیادی را نیز به دست آورد، «طلا و مس» محصول مشترک زوج هنری منوچهر محمدی و همایون اسعدیان بود.
آن فیلم که نقطه عطفی در تاریخ سینمای ایران با محوریت پرداختن به زندگی قشر طلبهها محسوب میشد، این زوج هنری را بر آن داشت تا از دریچهای تازه و با نگاهی نوین به مقوله دفاع مقدس بنگرند و «بوسیدن روی ماه» را به عنوان یکی از پدیدههای جشنواره فیلم سیام و همچنین تاریخ سینمای دفاع مقدس بسازند.
بوسیدن روی ماه روایت زندگی دو نفر از مادران شهدای مفقودالاثر است که هم از لحاظ ریتم و تنیدن خنده و گریه در هم و هم از لحاظ زاویه نگاه، توجه مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرد. این فیلم که به احتمال زیاد از گزینههای اکران نوروزی سال ۹۰ است، نوعی خانه تکانی سینمای دفاع مقدس است.
اسعدیان که بعد از فیلم موفق طلا و مس ساخت بوسیدن روی ماه را کار بسیار سختی میدانست، همه جا عنوان کرد که فقط دوست دارم همه چیز خوب پیش برود و تنها رضایت مخاطب از فیلم برایم مهم بود که خوشبختانه از همان روز اول در صدر جدول منتخبهای مردمی قرار گرفت و فکر میکنم هیچ چیز خوشحالکنندهتر از این نباشد که یک کارگردان در ساخت فیلمش با رضایت مردم روبهرو شود.
شیرین یزدانبخش، رابعه مدنی، مسعود رایگان، صابر ابر، شبنم مقدمی، شاهرخ فروتنیان، شیدا خلیق، حسن نجاریان، امیرحسین رستمی، نازنین خزایی، لیدا عباسی، لیلی فرهادپور و سعید پورصمیمی از جمله بازیگرانی بودند که در این فیلم به ایفای نقش پرداختند.