از زنان پای سماورنشین تا زنانی که حماسه میآفرینند!!
زن در سینما و سیما در گفتگو با گوهر خیراندیش
اگر بخواهیم در سینمای ایران در میان هنرمندان زن، هنرپیشهای را مثال بزنیم که نقشهای مختلف و تیپهای متنوعی از او دیدهایم، گوهر خیراندیش بهترین گزینه است. خیر اندیش همانطور که نقشهای متتفاوتی در سینما و تلویزیون تجربه کرده، ترسیمهایی متفاوت از تصویر مادرانه داشته است. از نگرانی و دلشورههای یک مادر دلسوز و بازی به یاد ماندنیاش در “همسایهها” تا نقش مادری خلافکار و مناسبات لوطیمنشانهاش در “اشکها و لبخندها”. به بهانه فرا رسیدن روز زن و مادر، با مادر فیلمها و سریالهای “میوه ممنوعه”، “روزی روزگاری”، “دعوت”، “گل یخ”، “واکنش پنجم” و…. در خصوص سیمای زن در رسانه ملی و میزان تطابق آن با واقعیتهای موجود در جامعه گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
شمایلی از تلخی های موجود در زرورق نمایش
اصولا در سیما هر تصویری نمیتواند بیانگر واقعیت محض موجود در جامعه باشد و شاید این مسئله مبتنی بر شرایط خاص این رسانه و برد وسیع آن در تمام نقاط کشور باشد. بر همین اساس اگر هم قرار است برخی از وقایع تلخ موجود در جامعه به تصویر کشیده شود باید با شکل و شمایلی درست به گونهای در زرورق نمایش بپیچیم که هم امید داده باشیم و هم بتوانیم تاثیرگذار باشیم. از این رو حرفهای بیپرده و قابل باور بیشتر در قالب رمان و برخی آثار سینمایی نمود پیدا میکند. متاسفانه در رسانه ملی ما کمتر میتوانیم به حرفهای زیربنایی در خصوص معضلات خانواده و جامعه بپردازیم .
زن در سینما و سیما در گفتگو با گوهر خیراندیش
اگر بخواهیم در سینمای ایران در میان هنرمندان زن، هنرپیشهای را مثال بزنیم که نقشهای مختلف و تیپهای متنوعی از او دیدهایم، گوهر خیراندیش بهترین گزینه است. خیر اندیش همانطور که نقشهای متتفاوتی در سینما و تلویزیون تجربه کرده، ترسیمهایی متفاوت از تصویر مادرانه داشته است. از نگرانی و دلشورههای یک مادر دلسوز و بازی به یاد ماندنیاش در “همسایهها” تا نقش مادری خلافکار و مناسبات لوطیمنشانهاش در “اشکها و لبخندها”. به بهانه فرا رسیدن روز زن و مادر، با مادر فیلمها و سریالهای “میوه ممنوعه”، “روزی روزگاری”، “دعوت”، “گل یخ”، “واکنش پنجم” و…. در خصوص سیمای زن در رسانه ملی و میزان تطابق آن با واقعیتهای موجود در جامعه گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
اصولا در سیما هر تصویری نمیتواند بیانگر واقعیت محض موجود در جامعه باشد و شاید این مسئله مبتنی بر شرایط خاص این رسانه و برد وسیع آن در تمام نقاط کشور باشد. بر همین اساس اگر هم قرار است برخی از وقایع تلخ موجود در جامعه به تصویر کشیده شود باید با شکل و شمایلی درست به گونهای در زرورق نمایش بپیچیم که هم امید داده باشیم و هم بتوانیم تاثیرگذار باشیم. از این رو حرفهای بیپرده و قابل باور بیشتر در قالب رمان و برخی آثار سینمایی نمود پیدا میکند. متاسفانه در رسانه ملی ما کمتر میتوانیم به حرفهای زیربنایی در خصوص معضلات خانواده و جامعه بپردازیم .
خود سانسوری معضل جامعه هنر
بارها اتفاق افتاده موضوعی را به دوستان نویسنده پیشنهاد دادهام آنها از ترس ممیزی و سانسور امتناع کردهاند اما وقتی به اصرار من از مسئولان ذیربط سوال کرده متوجه شدهایم که نباید خودمان را سانسور میکردیم و این موضوع به هیچ وجه خارج از خطوط قرمز نبوده است. با مساعدت مسئولان روشنفکر و شناخت درست فیلمنامهنویسان از خطوط قرمز و عدمخود سانسوری میتوان آثاری ساخت که تصویری واقعی و قابلقبول از سیمای زنان و مشکلات آنها در رسانه ملی ارائه میکنند اطمینان دارم اگر انتقادهایی که موجب تعالی جامعه میشود را به بیانی درست و اصولی مطرح کنیم نه تنها مورد سانسور قرار نمیگیریم بلکه پذیرفته هم خواهیم شد.
اگر بخواهیم مقایسهای داشته باشیم از جایگاه زنان در آثار قبل و بعد از انقلاب، چه در سینما و چه در سیما این جایگاه تعریف درست تری پیدا کرده و نسبت به سینمای پیش از انقلاب کارها فهیمانهتر و مشکلات زنان زیربناییتر بیان شده است اما در مجموع در سینما جایگاه زن واقعیتر و ملموستر به تصویر کشیده شده و در سینما بیشتر به جوهر وجودی زنان نزدیک شده و معضلات و مشکلات، شادی، غم و مصائب زنان را به تصویر کشیده است.
زنان سینمای قبل از انقلاب زنانی بودند که یا پای سماور بوده و کارکردی ابزاری و تزئینی داشتند و یا زنانی بودند که قرار بود با آب توبه بر سر ریختن به زنان نجیب تبدیل شوند. و آثاری که در آن به شکل اصولی به شخصیت زنان پرداخته شده بود از تعداد انگشتان دست هم تجاوز نمیکرد.
بعد از انقلاب زنان نقشی موثر، سازنده، تاثیرگذار و پویاتر از زنان پیش از انقلاب داشتند. از فیلم “مادر” زندهیاد علی حاتمی که نشانی بود از این واقعیت که حضور فیزیکی و معنوی یک زن چگونه خانواده را دور هم جمع میکند و به همسویی، همدلی و همزیستی مسالمتآمیز ترغیب میکند تا اهم کارهای بیضایی، اغلب آثار رخشان بنیاعتماد و داریوش مهرجویی. همچنین زنان روشنفکر در آثار محمدعلی سجادی، زنان سینمای روستا در کارهای خسرو معصومی، آثاری از پوران درخشنده، تهمینه میلانی و به تازگی اصغر فرهادی و حمید نعمتالله.
در آثار بیضایی زنان نقشهای پیش برنده و تاثیرگذاری در قصه دارند. از ” کلاغ” و “چریکه تارا” و “شاید وقتی دیگر” تا “سگ کشی” این زنان حماسه میآفرینند. خانم بزرگ در “مسافران” به زیبایی شکوه تحمل یک زن و پیوند عاطفی یک مادر را به تصویر میکشد.
میتوان در قصههای مهرجویی به زنانی باورپذیر رسید؛ “سارا”، “لیلا”، “بانو”، “پری” و… زنان نقشهای محوری و شخصیتهای بسیار تاثیرگذار دارند. آنالیز شخصیت زنان آثار مهرجویی، بیضایی و رخشان بنی اعتماد به فرصتی بیش از این نیاز دارد. “نرگس”، “ننه گیلانه”، “زیر پوست شهر” و… بنیاعتماد چه زیبا تصویر مادری زحمتکش و گذشت یک زن که از او اسطوره میسازد را به تصویر میکشد. یا آثار اخیر سینمای ایران؛ “در باره الی”، “جدایی نادر از سیمین”، “بوتیک” و… در آثار کیمیایی از جمله “سربازان جمعه”، “دندان مار”، “تیغ و ابریشم” هم میتوان تصویری از زنان فعال را مشاهده کرد.
در“اشکها و لبخندها”، “میوه ممنوعه” و… هم به شخصیت زنان پرداختیم اما باز هم در لفافه. “اشکها و لبخندها” برای ایام نوروز تولید شد و بنابر دلایلی در این ایام پخش نشد؛ اما در بازبینیهای نهایی با رایزنی و گفتوگو اغلب مشکلات حل شد و تنها اصلاحیهای که به کار خورد بخش پایانی داستان بود که درخواست شده بود شمسی پلنگ دچار تحول شده و سرنوشتی متفاوت پیدا کند. ولی ما در رفتار لوطیمنشانه این مادر خلافکار و پسرش هم به خوبی جایگاه مهم و قابل احترام مادر را میبینیم . در صحنهای که مادر برای تنبیه پسرش (هومن برقنورد) او را در انباری خانه حبس میکند و تار موی خود را به چفت در گره میزند و پسر آنقدر برای مادر حرمت قائل است که برای رهایی خود حاضر نمیشود تار موی مادر را پاره کند. در همین نمایش هم که توام با فانتزی و طنز ظریفی است آقای فتحی یادآور میشود که در هر مرتبت و جایگاه اجتماعی حرمت مادر قابل احترام و تقدیر است.
در “میوه ممنوعه” قدسی با داشتن شغلش زندگیاش را از دست رفته میبیند و با رسوایی ازدواج مجدد همسرش روبروست آگاهانه به زندگی خود سامان میدهد و به حاج یونس فتوحی فرصت میدهد تا انتخابی اصلح داشته باشد و اینگونه با تدبیر و تداوم مهر، زندگی خانوادگیاش را احیاء میکند.
در سریالهای “همسایهها” و ” خانه ما” نیز مادری دلسوز و منطقی را شاهد هستیم که ارتباطی دلسوزانه و مهرورزانه با فرزندانش برقرار میکند که میتوانست ایده و الگویی باشد برای مادرانی که فرزندانی در خانه دارند. “همسایهها” یکی از آثار موفق جمعی و متاسفانه تجربهای تکرار نشدنی است. به دو دلیل ، اول به دلیل مشغولیت بازیگران این سریال که هر کدام ستارگان مطرحی هستند و دوم بیرغبتی این هنرمندان برای حضور در آثار تلویزیونی به دلیل شتابزدگی تولیدات تلویزیونی و نداشتن فرصت تمرین و ارائه خلاقیت. در سریال “همسایهها” قصهها قصهای تاثیر گذار بود و بازیها هم باورپذیر؛ حتی بازیگران میهمان هم از چهرههای مطرح و مقبول سینما و تلویزیون بود؛ گروهی تکرار نشدنی که حسرتش برای همیشه برای من باقی خواهد ماند. به شخصه خاطرات خوشی از زمان تولید این مجموعه دارم بخصوص به جهت حضور هرچند کوتاه زندهیاد جمشید اسماعیلخانی.
من نمیدانم چقدر تصویری که از زنان در “مختارنامه” ارائه میشود واقعیت داشته و آیا در تاریخ هم زنانی با این هیبت و عملکرد وجود داشتهاند یا اینکه بیشتر پرداخته ذهن کارگردان است. اطلاعات تاریخی من در این خصوص چندان موثق و قابل استناد نیست اما در مورد نقش خودم “حنانه” باید بگویم بیشتر آفریده ذهن آقای میرباقری بود.
ما همیشه خواستهایم بچهها را نصیحت کنیم و الگو باشیم در حالی که به اعتقاد من در حال حاضر نیاز پند و اندرز برای والدین به شدت احساس میشود. باید با ساخت آثاری در خور توجه و کارشناسانه و با بیانی مناسب نوع ارتباطگیری با فرزندان را به پدر و مادرها آموزش دهیم. باید رسانه دانشگاهی برای والدین باشد تا آموزش ببینند که چگونه با مسائل و مشکلات فرزندانشان در جامعه روبرو شده و نقش خود را به خوبی بازی کنند.
اگر کمی دست نویسندگان ما برای انتقادهای زیربنایی و ساخت سریالهای اجتماعی باز باشد و جلوی نظارتهای سلیقهای در سیما گرفته شود مطمئن باشید آثار کارگردانان ما به لحاظ ارزشهای معنوی، نمایشی، داستانگویی و بازیهای خوب غنی است که دیگر رغبتی برای تماشای برنامههای سطحی و ضعیف شبکههای ماهوارهای همچون فارسیوان باقی نمیماند.
طی این سالها دستاندرکاران هنر یاد گرفتهاند چگونه برنامه بسازند که هم تاثیرگذار باشد و هم هدایتگر. فقط مسئولان باید کمی به نویسندگان، کارگردانان و برنامهسازان اعتماد داشته باشند. از متولیان و مسئولان تقاضا دارم دست برنامهسازان را باز بگذارند و این اطمینان را داشته باشند هنرمندان ما به حدی به مردمشان احترام میگذارند و خط قرمزها را هم میشناسند که شاید هیچ نیازی هم به نظارت احساس نشود. به عنوان نمونه آنها میدانند چگونه تفاوت شمایل ظاهری زن را در بیرون و درون خانه تصویر کنند که برای مخاطب باورپذیر شود و اثرشان مورد شماتت و خنده قرار نگیرد.
دست برنامهسازان را برای بیان معضلات و مشکلات جامعه و بخصوص جوانان بیش از این باز بگذارند، اجازه دهیم حرفهای زیر بنایی و سازنده در رسانه بیان شود. حمایت از سریالسازان اجتماعی بیشتر شود ما هنوز یاد نگرفتهایم که با انتقاد سازنده میتوان ناهنجاریهای خانواده و جامعه را تصحیح کرد. متاسفانه به محض اینکه در یک سریال عملکرد نادرست یک پلیس، مدیر، پزشک، معلم و….نقد میشود به کل جامعه تعمیم میدهند و انتقادهای صنفی به همراه دارد. کسی به خود اجازه نمیدهد که این شفاف بودن را گلآلود کند اطمینان داشته باشیدکه دست اندکاران هنر محال است برنامهای بر ضد ارزشهای مدون جامعه و تعالی مردم کشور بسازند. هیچ هنرمندی دوست ندارد که در کشورش بلبشو شود چرا که در بلبشو هیچ سازندگی وجود ندارد و در آب گلآلود نمیتوان همدیگر را دید. پس متولیان رسانه اگر اجازه بدهند که انتقادهای سازنده مجالی برای مطرح شدن پیدا کرده و سره از ناسره تشخیص داده شود مطمئنا در آینده شاهد کارهای تاثیرگذار با حفظ ارزش های جامعه خواهیم بود.