رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

گزارش پشت صحنه فیلم تلویزیونی «دیدار در سپیده‌دم»

جوانمرد: برای بقای خودم مجبورم کار کنم
«از میدان مادر یا همان میدان محسنی که وارد خیابان شاه‌نظری بشوی، همین‌طور که پایین بیایی به دانشکده علوم توانبخشی می‌رسی. ما داخل همان دانشکده کار می‌کنیم.»
این نشانی لوکیشن فیلم تلویزیونی «دیدار در سپیده‌دم» به تهیه‌کنندگی محمدرضا ایزدی یکتا و گارگردانی مجید جوانمرد است که توسط امین داداشی، روابط عمومی پروژه که از همکاران مطبوعاتی‌ام نیز هست به من داده می‌شود.
وقتی به خیابان شاه‌نظری رسیدم هرچه به سمت پایین رفتم طبق نشانی‌ای که داده بودند با تابلوی دانشکده‌ای با مضمون علوم توانبخشی مواجه نشدم. از اهالی محل پرس و جویی کردم و یکی از آنان دقیقا تا آمد تابلوی بالای سرم را نشان دهد، با تعجب گفت: ای بابا اینجا تا چند روز پیش دانشکده بود از کی تا حالا شده کانون اصلاح و تربیت؟ و این جمله مرا به یاد حرف‌های تهیه‌کننده انداخت که وقتی پای تلفن قصه این فیلم تلویزیونی را پرسیدم، گفت: دیدار در سپیده‌دم مضمونی اجتماعی دارد و داستان اسماعیل نوجوان نابالغی را روایت می‌کند که به اتهام قتل مادربزرگش به مدت ۳ سال در کانون اصلاح و تربیت نگهداری می‌شود. حمید، مربی مددکار کانون که خود در نوجوانی مددجو بوده است، اکنون به پیشنهاد و اصرار خودش پرونده اسماعیل را به دست گرفته و با مشکلات حواشی‌اش دست و پنجه نرم می‌کند تا این که…

جوانمرد: برای بقای خودم مجبورم کار کنم
«از میدان مادر یا همان میدان محسنی که وارد خیابان شاه‌نظری بشوی، همین‌طور که پایین بیایی به دانشکده علوم توانبخشی می‌رسی. ما داخل همان دانشکده کار می‌کنیم.»
این نشانی لوکیشن فیلم تلویزیونی «دیدار در سپیده‌دم» به تهیه‌کنندگی محمدرضا ایزدی یکتا و گارگردانی مجید جوانمرد است که توسط امین داداشی، روابط عمومی پروژه که از همکاران مطبوعاتی‌ام نیز هست به من داده می‌شود.
وقتی به خیابان شاه‌نظری رسیدم هرچه به سمت پایین رفتم طبق نشانی‌ای که داده بودند با تابلوی دانشکده‌ای با مضمون علوم توانبخشی مواجه نشدم. از اهالی محل پرس و جویی کردم و یکی از آنان دقیقا تا آمد تابلوی بالای سرم را نشان دهد، با تعجب گفت: ای بابا اینجا تا چند روز پیش دانشکده بود از کی تا حالا شده کانون اصلاح و تربیت؟ و این جمله مرا به یاد حرف‌های تهیه‌کننده انداخت که وقتی پای تلفن قصه این فیلم تلویزیونی را پرسیدم، گفت: دیدار در سپیده‌دم مضمونی اجتماعی دارد و داستان اسماعیل نوجوان نابالغی را روایت می‌کند که به اتهام قتل مادربزرگش به مدت ۳ سال در کانون اصلاح و تربیت نگهداری می‌شود. حمید، مربی مددکار کانون که خود در نوجوانی مددجو بوده است، اکنون به پیشنهاد و اصرار خودش پرونده اسماعیل را به دست گرفته و با مشکلات حواشی‌اش دست و پنجه نرم می‌کند تا این که…
با یادآوری این داستان متوجه شدم تابلوی کانون اصلاح تربیت جزو طراحی صحنه شهرام قدیری‌فر است که جای تابلوی دانشکده گذاشته شده است.
وارد مجموعه که شدم با آرش شاه‌محمدی عکاس پروژه روبه‌رو شدم. از او پرسیدم که چرا اینقدر ساکت است؟ مشغول ضبط هستند یا کار تعطیل شده است که گفت: گروه در حال گرفتن سکانس‌های بیرونی است و در کوچه پایینی مشغول ضبط هستند. با او سر ضبط رفتم جایی که یک در دیگر به داخل مجموعه باز می‌شود و سر در آن نیز تابلوی کانون اصلاح تربیت نصب شده بود. همه درگیر کار هستند. به سراغ دستیار برنامه‌ریز سلمی نازحبیبی می‌روم. او روز پرکاری را پشت سر می‌گذارد، چرا که در نبود منشی صحنه استثنائا امروز، وظایف او را در کنار کار خود انجام می‌دهد، ولی با این وصف با رویی باز برای کسب اطلاعات سکانس‌ها و آشنایی بیشتر با گروه به من کمک می‌کند.
راحت در تعریف، مشکل در عمل
ماشین کانون با رانندگی یک سرباز کنار خیابان ایستاده است. اسماعیل (بهراد رحمانی) به همراه مامور قضایی در صندلی عقب ماشین نشسته‌اند. اسماعیل که بغض گلویش را می‌فشارد هق‌هق می‌کند. کیهان ملکی که نقش حمید عزتی، یکی از مددکاران کانون را بازی می‌کند از در کانون بیرون آمده به سمت ماشین می‌رود. او روی صندلی جلو می‌نشیند و به عقب برمی‌گردد و رو به اسماعیل می‌گوید: بهت یک روز مرخصی دادند، اونم به ضمانت من. می‌تونی امشب بری یه جایی و فردا عصر ساعت ۵ برگردی.
اسماعیل با همان حالت ناراحتی می‌گوید: کجا برم؟ جایی رو ندارم که برم…. تنها مادرم بود که اونم مرد.
حمید برمی‌گردد و با اشاره به راننده دستور حرکت می‌دهد.
این سکانس که به همین راحتی تعریف کردم به دلیل بیرونی بودن و تردد مردم و خودرو‌ها به‌سختی و با همکاری کل گروه برای بستن راه و هماهنگی ترددها بعد از چندین برداشت مورد موافقت مجید جوانمرد قرار می‌گیرد.
جوانمرد در فرصتی که به من می‌دهد از خود وحضورش در این پروژه می‌گوید: بعد از ساخت فیلم سینمایی شکار روباه که سال ۸۷ ساخته شد، به دنبال پروژه خودم بودم. پروانه ساختی برای فیلمی به تهیه‌کنندگی خودم گرفته بودم و قصدم این بود که بعد از مدت‌ها فیلمی مستقل به عنوان تهیه‌کننده و کارگردان بسازم. متاسفانه برای پیدا کردن سرمایه‌گذار دچار مشکل شدم و حدود ۳ سال بیکار ماندم و مصرانه دنبال همان پروژه خودم رفتم؛ اما احساس کردم زمان بیکاری‌ام طولانی شده است. در این مدت فیلم‌های تلویزیونی با موضوعات مختلف به من پیشنهاد می‌شد و به دلیل این که نمی‌توانستم با فیلمنامه‌های آنها ارتباط برقرار کنم، نمی‌پذیرفتم.
متاسفانه برای کارم سرمایه‌گذار پیدا نکردم. اول برای بقای خودم و دوم برای امرار معاش و گذران زندگی مجبور شدم کار قبول کنم.
با این جواب، سوالی در ذهنم شکل گرفت که یعنی جوانمرد با این فیلمنامه هم ارتباط برقرار نکرده و بناچار کارگردانی آن را پذیرفته است؟ ولی او مثل این که سوال را در چشمانم خوانده بود، می‌گوید: نه این طور نیست. وقتی ۲ ماه پیش این فیلمنامه به من پیشنهاد شد و مطالعه کردم متوجه شدم موضوع آن با ذهنیت من سازگار است و می‌توانم به آن فکر کنم و روی موضوع فیلمنامه کار کنم و مانور بدهم.
با توجه به این که داستان این فیلم تلویزیونی را می‌دانستم، برایم جالب بود که بدانم جوانمرد چه چیز در فیلمنامه دیده است که او را جذب کرده، که وی در پاسخ می‌گوید: فیلمنامه یک موضوع اجتماعی و تلخ را مطرح می‌کند و مشکلات جوانان و نوجوانان را به تصویر می‌کشد و از آنجا که من فیلمسازی واقعگرا هستم و خودم را یک فیلمساز رئالیست می‌دانم، احساس کردم ارتباط خوبی می‌توانم با قصه برقرار کنم.
آیا ذهنیت واقعگرا و رئالیستی جوانمرد در فیلمنامه دیدار در سپیده‌دم تاثیر گذاشته است؟ سوال آخری بود که این‌گونه پاسخ داد: البته فیلمنامه اولیه‌ای که به من داده شد خیلی تولیدی نوشته نشده بود با توجه به این که سکانس‌بندی داشت. به شکل داستانی و رمان نوشته شده بود و احساس کردم بیش از ظرفیتش زمان برای تولید می‌برد، به همین دلیل آن را بازنویسی و فیلمنامه را به شکل حرفه‌ای و تولیدی تنظیم کردم.
سکانس ۹، پلان یک، آماده تصویربرداری است. بابک بذرافشان دوربین خود را در گوشه‌ای از خیابان تعبیه می‌کند تا حرکت ماشین کانون را از خیابان به داخل کانون ضبط کند. عوامل، جلوی تردد خودروها را می‌گیرند. رفت و آمد مردم نیز کنترل می‌شود و تنها کسی که براحتی و بی‌دردسر قرار است این سکانس را پشت سر بگذارد صدابردار است، چرا که قرار نیست در این سکانس دیالوگی گفته شود. فقیه سلطانی هم گریم شده و چادر به سر به جمع اضافه می‌شود. بعد از احوالپرسی کناری می‌ایستد تا به وقتش جلوی دوربین برود.
در این گیر و دار از میان افرادی که تماشاگر تصویربرداری بودند، خانمی به سراغم آمد و گفت این خانم بازیگری که آن گوشه ایستاده است همان نیست که در سریالی نقش دختری به نام آهو را بازی می‌کرد؟ آن خانم انگاری منتظر تایید من بود که برود جلو از فقیه سلطانی خواهش کند تا با هم عکس بیندازند. کارگردان دستور حرکت و شروع تصویربرداری را می‌دهد. بذرافشان با حرکت پن ماشین کانون را تعقیب می‌کند تا وارد کانون شود. در این فاصله که خودم را کنار تصویربردار رسانده بودم پس از پایان این سکانس از او خواستم درباره کار توضیحاتی بدهد.
 وی گفت: طبیعتا یکی از وظایف مهم یک تصویربردار به تصویر کشیدن فضای قصه است. تصویربردار می‌تواند با انتخاب زوایای درست و قاب‌بندی‌هایی که در توالی پلان‌ها باهم قرار می‌گیرد کمپوزوسیون تصویری متناسب با قصه را ایجاد کند. انتخاب نور مناسب توسط تصویربردار نیز می‌تواند به پیشبرد حال و هوای قصه کمک کند و در کل تصویربردار در طراحی بصری یک اثر با کمک طراح صحنه کاملا دخیل است.
بذرافشان با تاکید بر این‌که با جوانمرد تعامل خوبی در کار دارند، افزود: طبیعتا هر فیلمبردار می‌تواند با سلیقه‌ای که وارد کار می‌کند یا به قصه آن اثر کمک کند یا کاملا آن را از هدف اصلی دور کند.
این تصویربردار درباره روند شکل‌گیری کار و تعامل همه اعضای گروه برای رسیدن به یک هدف واحد می‌گوید: قبل از این که کار تصویربرداری آغاز شود، کارگردان برداشت خود از فیلمنامه را با تصویربردار مطرح می‌کند؛ مواردی چون قاب‌بندی، طراحی نور و انتخاب حرکت‌ها تا جزیی‌ترین ریزه‌کاری‌های تصویر از جمله رنگ که به سمت چه تونالیته‌ای برود، آیا در قاب‌بندی‌ها به جزییات توجه بکنیم یا فقط به سوژه اصلی و کاراکترهایمان اهمیت بدهیم. این صحبت‌ها در جلسات متعدد بین کارگردان و تصویربردار رد و بدل می‌شوند و در حین تصویربرداری هر سکانس نیز این شور و مشورت‌ها هست.
دوربین طبق دکوپاژ جوانمرد روبه‌روی در کانون کاشته می‌شود و براساس طراحی بذرافشان زاویه طوری انتخاب می‌شود که هنگام ورود خودرو بتواند توقف و پیاده شدن حمید عزتی را با حرکت پن در قاب دوربینش داشته باشد.
سرکانی، شخصیت دیگر قصه جوانمرد و همکار عزتی در کانون است که نقش آن را افشین نخعی بازی می‌کند. او متولد ۱۳۴۹ در تهران است. رشته اصلی‌اش روان‌شناسی است و دوره بازیگری تئاتر را در دانشکده هنر و معماری در انگلستان گذرانده است. او کارش را در سال ۱۳۷۲ با فیلم سینمایی «سرعت» به کارگردانی محمدحسین لطیفی آغاز کرد و کار تلویزیونی‌اش هم با سریال «فاصله» به کارگردانی سیدمجتبی یاسینی شروع شد. زندگی کاری او تا امروز با حضور در ۱۰ کار سینمایی و حدود ۷۰ اثر تلویزیونی ادامه داشته است. به سراغش می‌روم و گپ کوتاهی با او می‌زنم:
بیشترین تجربه کاری شما به نظر بازی در فیلم‌های تلویزیونی است. یادتان می‌آید اولین کارتان در این زمینه چه بود؟
بله. تله‌فیلم «پرواز» به کارگردانی مهرداد خوشبخت. تقریبا سال‌های ۷۵ یا ۷۶ بود. زمانی که ساخت تله‌فیلم هنوز این‌گونه باب نشده بود.
چرا خیلی‌ها دوست دارند تله‌فیلم کار کنند تا سریال؟
خیلی‌ها را نمی‌دانم، اما من دوست دارم، چون خیلی زود جمع می‌شود و زیاد معطل یک کار نمی‌شوید.
در این کار چه نقشی ایفا می‌کنید؟
نقش مددکاری به نام سرکانی که در کانون اصلاح و تربیت مشغول به کار است. او آدم مهربانی است و بچه‌ها را دوست دارد و بشدت اعتقاد دارد که آینده مملکت را بچه‌ها می‌سازند پس باید آنها را ساخت و به آنها کمک کرد.
شما به عنوان کسی که روان‌شناسی خوانده کاراکتر سرکانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
نظریه‌ای معروف در روان‌شناسی هست به نام سلسله مراتب آبراهام مزلو که می‌گوید اگر ما می‌خواهیم به خود شکوفایی یا همان طبقه پنجم که آخرین طبقه این مراتب و آخرین نیازهاست، برسیم باید از طبقه اول که نیازهای فیزیولوژیک، طبقه دوم نیاز ارتباط و احترام و غیره عبور کنیم تا به خودشکوفایی برسیم و حتی شاید برخی ۴ مرحله اول را طی کنند اما به طبقه پنجم یا خودشکوفایی نرسند. در این تله‌فیلم سرکانی اعتقاد دارد که این بچه‌ها نتوانستند حتی از مرحله اول عبور کنند و ریشه همه اینها را در فقر می‌داند و سعی می‌کند به بچه‌ها کمک کند تا از طبقه اول نیاز‌ها عبور کنند.
آدم مهربانی است. سعی دارد با بچه‌ها خوب رفتار کند، بخصوص با شخصیت اصلی داستان که اسماعیل است، چون او معتقد است اینها گناهکار نیستند و در این رهگذر زندگی اتفاقاتی باعث می‌شود، مسیر کج را انتخاب کنند.
بعد از سریال «شب چراغ» و «تا صبح» فیلم تلویزیونی دیدار در سپیده‌دم سومین کار شما با مجید جوانمرد است. از کار کردن با او حرفی برای گفتن دارید.
کار کردن با او را دوست دارم. آدم راحتی است. به حرف بازیگرش گوش می‌دهد. با هم در تعامل هستیم و سعی می‌کنیم نتیجه نهایی آن سکانس یا پلانی که گرفته می‌شود چکیده‌ای از خواسته‌های هردویمان باشد.
بهراد رحمانی هم که قصه فیلم روی شخصیتی که او بازی می‌کند، می‌چرخد ۴ سال است وارد دنیای بازیگری شده و در این مدت ۲ کار را در کارنامه هنری‌اش به ثبت رسانده ازجمله تله‌فیلم «آژانس دوچرخه» کار مسعود کرامتی که در آنجا نقش آنچنانی نداشت و کار دومش با خسرو معصومی در سریالی با نام «چهارسوق خاطره» است که قصه‌اش در دهه ۴۰ اتفاق می‌افتد و قرار است از مهر ماه امسال تا بیست و دوم بهمن ماه از تلویزیون پخش شود. او در حال حاضر با ایفای نقش شخصیت اصلی قصه دیدار در سپیده‌دم سومین تجربه‌اش را به نمایش می‌گذارد.
رحمانی که از کلاس پنجم ابتدایی با کلاس‌های بازیگری آشنا شده می‌گوید: در این فیلم نقش اسماعیل را بازی می‌کنم؛ نوجوانی که ناخواسته مرتکب قتل شده و بالطبع به دلیل این که سنش از حد قانونی کمتر است به کانون اصلاح و تربیت منتقل شده است. حمید عزتی که نقش آن را کیهان ملکی بازی می‌کند، قرار است رضایت من را از خانواده‌ام بگیرد تا بعد از ۳ سال حبسی که داشتم به آغوش خانواده برگردم و درواقع ۲ سال باقیمانده حبسم بخشیده شود.
او از تجربه خودش در این کار می‌گوید: در کنار کسانی که کار می‌کنم تجربه خوبی برای من است و امیدوارم بتوانم از عهده کار بخوبی بربیایم و بینندگان هم راضی باشند.
بهراد بازیگری را به عنوان یک شغل نمی‌بیند و با توجه به رشته ریاضی فیزیک که برای ادامه تحصیل برگزیده قصد دارد در رشته‌هایی مانند مهندسی عمران یا نفت وارد عرصه‌ کاری شود.

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد