پشت صحنه تمرین یک نمایش با بازیپگاه آهنگرانی + عکس
اعضای گروه نمایش «شرق شرق است» با کارگردانی مسعود رایگان این شبها در حال سپری کردن آخرین جلسات تمرین خود هستند تا برای اجرای عمومیدر تماشاخانه ایرانشهر آماده شوند.
وقتی برای تهیه گزارش از تمرین نمایش «شرق شرق است» با مسعود رایگان تماس میگیرم، از ساعتی که او مرا به دیدن کارش دعوت میکند، کمی جا میخورم؛ ساعت ۱۰ شب پنج شنبه.
پشت تلفن دلیل انتخاب این زمان را برای تمرین جویا میشوم که او خیلی کوتاه میگوید: اول آن که بعضی از بازیگران این کار در حال بازی یا تمرین در ۲ نمایش دیگر هستند، دوم آن که بیشتر سالن های مناسب تمرین به دلیل نزدیک شدن به ایام جشنواره فجر در ساعات روز اشغال هستند و سوم آن که پزشکان در ساعات صبح و عصر باید در بیمارستان باشند.
اشاره او در سومین دلیلش به امید روحانی است؛ پزشک متخصص بیهوشی که پس از ۳۰ سال نقد نویسی و بازی در فیلم هایی چون «دایره زنگی» و «سنت پترزبورگ» و سریال ساختمان «پزشکان» میخواهد نخستین حضورش روی صحنه تئاتر را با نمایش «شرق شرق است» تجربه کند. در تازه ترین نمایش مسعود رایگان، هنرمندان دیگری چون رویا تیموریان، خسرو احمدی، شبنم مقدمی، فرزین محدث، مهدی کوشکی، عرفان ناصری و پگاه آهنگرانی در کنار امید روحانی نقش آفرینی میکنند.
مسئله مهاجرت
شبانگاه پنچ شنبه، ساعت ۱۰ شب، درست هنگامیکه تماشاگران تماشاخانه ایرانشهر بعد از دیدن نمایش های روی صحنه در حال رفتن به خانه های خود هستند و هوای سرد زمستانی، پارک هنرمندان را خلوت تر از همیشه کرده است، من راه پله های خانه هنرمندان را بالا میروم تا از پشت بام به تالار کوچک استاد انتظامی این مجموعه برسم.
هنگام ورود من، گروه نمایشی در حال تمرین صحنه ای است که در آن پدر خانواده (امید روحانی) در حال مشاجره با یکی از پسران خود است. این تنها یکی از چند صحنه درگیری میان اعضای این خانواده آسوری است که از ترکیه به سوئد مهاجرت کرده اند. مسعود رایگان در تازه ترین کار خود، مثل نمایش «رویای یک عکس» که چند سال پیش اجرا کرد، بار دیگر به مسئله مهاجرت میپردازد. البته این بار نمایشنامه نوشته خود او نیست و به نویسنده ای انگلیسی و پاکستانی تبار به نام ایوب خان دین تعلق دارد که اگر در ایران چندان شناخته شده نیست، اما کارهایش در شمارگان بالا منتشر و به ده ها زبان ترجمه شده است.
«شرق شرق است»، داستان خانواده ای آسوری را بازگو میکند که اگر چه بیش از ۲۶ سال از مهاجرتشان به سوئد میگذرد، اما هنوز میان فرهنگ شرقی خود و اصول زندگی غربی سرگردان هستند. پدر از یک سو میخواهد خانواده را با فرهنگ اجدادی خود هدایت کند و از طرف دیگر بچه ها که در سوئد به دنیا آمده اند، این شیوه زندگی را نمیپسندند ؛ این جاست که بحران آغاز میشود و داستان اوج میگیرد.
بعد از چند بار تمرین کردن صحنه درگیری پدر خانواده با یکی از پسرانش، مسعود رایگان خودش جای امید روحانی را میگیرد تا توضیحاتش را به صورتی عملی تر ارائه دهد و انتظاراتش را به بازیگرانش منتقل کند. وقتی او ادامه کار را به دستیارش میسپارد، بهترین فرصت است تا سر صحبت را با او باز کنم. ابتدا از او میپرسم چرا در چند سال گذشته به سراغ نویسندگانی رفته که کمتر در ایران شناخته شده اند. رایگان پاسخ میدهد: «دقیقاً به همین دلیل به سراغشان رفته و آثارشان را ترجمه کرده ام که حیف بوده در ایران ناشناس باقی بمانند.برای مثال همین ایوب خان دین، آثارش در شمارگان زیاد منتشر و بارها و بارها اجرا میشود و امروز چهره ای تاثیر گذار در ادبیات نمایشی جهان است.»
رایگان در واکنش به پرسشی در ارتباط با اقامت ۲۰ ساله اش در سوئد و آیا این که این تجربه در گرایش او به موضوع مهاجرت در کارهایش تاثیر داشته با نه، میگوید: مهاچرت، داستان امروز و دیروز و مسئله یک عده خاص و محدود نیست. این موقعیتی دراماتیک به شمار میآید که همیشه برای نمایشنامه نویسان و همچنین کارگردانان جذاب و چالش برانگیز بوده است. حتی در اسطوره های ایرانی از جمله داستان های شاهنامه نیز به این موضوع پرداخته شده است. در واقع سیاوش نخستین مهاجر ایرانی به کشوری بیگانه است که سرنوشتی تراژیک پیدا میکند.
از کارگردان نمایش «شرق شرق است» در باره دلیل انتخاب امید روحانی برای ایفای نقش پدر خانواده سوال میکنم، چرا که او تا به امروز تجربه بازی در تئاتر را نداشته است، از فن بیان متناسب با صحنه برخوردار نیست و فیزیک و تیپ بازی اش تناسبی با نقش پدر سالار جدی این نمایش را ندارد. مسعود رایگان در برابر تمام این اما و اگرها میگوید: بگذارید این بار ما برخلاف تمام پیش داوری ها جلو برویم. به نظرم شیوه خاص گفتار و بیان امید روحانی نه تنها به نقش و کار لطمه نمیزند، بلکه آن را بسیار متفاوت و تاثیر گذار تر خواهد کرد.
او با تاکید بر این که از کار امید روحانی بسیار راضی است، نقش آفرینی این بازیگر را یکی از نقاط قوت نمایش «شرق شرق است » معرفی میکند.
شروع تمرین بخشی دیگر از نمایش، باعث میشود تا مسعود رایگان به سراغ بازیگرانش برود؛ صحنه ای که در آن پگاه آهنگرانی (در نقش ماریا، دختر خانواده)، مهدی کوشکی (در نقش یکی از پسران خانواده، یوهانس) و عرفان ناصری (در نقش پسر دیگر به نام یوسف) بازی دارند.
درحالی که امید روحانی (در نقش ای بو، پدر خانواده) بعد از چند بار تمرین صحنه مشاجره با یکی از پسران خانواده، در حال استراحت است، به سراغش میروم و میپرسم کار در تئاتر را چگونه میبیند؟ او جواب میدهد: «کار سختی است. این جا بر خلاف سینما باید تمام متن را حفظ کرد، چند ماه برای تمرین وقت گذاشت و تازه آن وقت ۲ ماه تمام هر شب روی صحنه رفت.»
روحانی ادامه میدهد: «زنده بودن تئاتر و این که اگر روی صحنه دچار اشتباه شوی، دیگر نمیتوانی آن را تکرار و اصلاح کنی، فشار روحی مضاعفی را به بازیگر وارد میکند که با کار در سینما به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.»
او در پاسخ به این سوال که از نتبجه کارش تا این جا راضی است یا نه، میگوید: «من تمام سعی ام را میکنم، اما با این حال به خود مسعود رایگان که تمام متن را حفظ دارد بارها گفته ام که بهتر است این نقش را خودش ایفا کند که او نپذیرفته و بر ادامه کار به این صورت اصرار دارد.»
چون تمرین نمایش در مراحل پایانی خود قرار دارد، کار خیلی شلاقی و تند پیش میرود. هنوز حرف هایم با امید روحانی گل نینداخته که او را برای حضور در صحنه ای دیگر فرا میخوانند.
حالا نوبت استراحت شبنم مقدمی است که در نقش خاله خانواده (شنا) بازی میکند. در صحبت با او اشاره میکنم که نمایش «شرق شرق است» از ترکیب شخصیتی بسیار متنوعی برخوردار است و از آن مهمتر بازیگران با سابقه را در کنار جوان تر ها و تازه کارتر ها دور هم جمع کرده است. میپرسم از این نظر کار را چگونه میبیند؟ پاسخ میدهد: «از نظر شخصیت پردازی، تفاوت سنی آدم های نمایش، در واقع نشان دهنده گسست بین نسل هاست و همین باعث درگیری و تضاد میشود. به نظرم این نمایشنامه بیش از مسئله مهاجرت، ارتباط نه چندان محکم بین نسل ها را واکاوی میکند که مشکل امروز تمام جوامع است.»
مقدمی درباره ترکیب بازیگران نمایش هم توضیح میدهد: «فکر میکنم با توجه به شخصیت ها ی متن، ترکیب بازیگران خوبی را آقای رایگان جمع کرده است که به کار نوعی تازگی و متفاوت بودن میبخشد. من که از کار کردن در این گروه لذت برده ام و امیدوارم نتیجه کار برای تماشاگران هم لذت بخش باشد.»
بازیگران وارد میشوند
در حالی که ساعتی بیشتر به نیمه شب نمانده است، رویا تیموریان (مادر خانواده، الا) و خسرو احمدی (دوست پدر خانواده، شابو) از راه میرسند. آنان که تازه از اجرای نمایش «کمی بالاتر» خودشان را به سالن استاد انتظامی رسانده اند، با در خواست مسعود رایگان بی هیچ استراحتی آماده تمرین میشوند. در وقت اندکی که در اختیار دارم، تنها از تیموریان میپرسم این گونه کار کردن، خسته کننده نیست؟ او پاسخ میدهد: «چرا، اما برای آنهایی که زیاد کار تئاتر کرده اند، این وضعیت تازگی ندارد. با این حال فکر نمیکنم وقتی نمایش «شرق شرق است» روی صحنه برود، بتوانم به بازی ام در کار قبلی ادامه دهم.»
تیموریان تاکید میکند: «متاسفانه تئاتر ما از برنامه ریزی های کوتاه مدت و کمبودهایی چون تعداد اندک سالن های نمایشی رنج میبرد که در نهایت گریبانگیر اهالی تئاتر میشود. برای مثال این متن سال گذشته برای کار ارائه شد که یک سال طول کشید تا نوبت به اجرایش برسد. این جوری خب نمیشود خیلی درست و حسابی برنامه ریزی کرد و ممکن است تداخل کار بوجود بیاید که به بازیگران فشار زیادی را وارد میکند.»
با شروع تمرین صحنه ای دیگر از نمایش، این بار نوبت پگاه آهنگرانی است تا به استراحت بپردازد. این بازیگر جوان سینما که از سال گذشته به عرصه تئاتر آمده و بازی در نمایش های «منهای دو» و «متولد ۱۳۶۱» را تجربه کرده است، در باره شیرینی حضور بر صحنه میگوید: «در تئاتر احساس مفید بودن میکنم و هر شب میتوانم بازخورد کارم را در نگاه و صحبت های تماشاگران ببینم. این شیرینی و انبساط خاطر حاصل از کار در تئاتر را نمیتوان در هیچ جای دیگر تجربه کرد.»
او، ورود بازیگران سینما به عرصه تئاتر را رو به افزایش میداند و میافزاید: «اگر چه برخی از دغدغه های قدیمیهای تئاتر را در این ارتباط درک میکنم، اما معتقدم این اتفاق را باید به فال نیک گرفت، چرا که هرچه بده بستان و ارتباط این دو هنر بیشتر شود بر تقویت آثار سینمایی و نمایشی و همچنین کیفیت کار بازیگران تاثیر مثبت میگذارد.»
پگاه آهنگرانی، موضوع نمایش «شرق شرق است» را جذاب توصیف میکند و ادامه میدهد : «هشت شخصیت این کار، هرکدام دیدگاه ها و رویکردهای خود را در زندگی دارند که چون نمیتوانند به درستی راه گفتگو و تفاهم را بگشایند، دچار درگیری ها و تنش های بسیاری میشوند. این همان وضعیتی است که در جوامع بزرگ تر از خانواده هم میتواند رخ دهد و مشکلات زیادی را بوجود بیاورد.»
در حالی که عقربه های ساعت به نیمه شب نزدیک میشود، هنوز گروه نمایش «شرق شرق است» به تمرین خود ادامه میدهد. از آن جا که هر لحطه بر فشردگی این جلسه از تمرین افزوده میشود، بی آن که بتوانم با ۳ بازیگر نقش پسران خانواده (مهدی کوشکی، فرزین محدث و عرفان ناصری) به گفتگو بنشینم، سالن استاد انتظامی را ترک کنم. در حالی که بدون سر و صدا سعی میکنم با مسعود رایگان و تعدادی از عوامل و بازیگران نمایش خداحافظی کنم، امید روحانی در حال تمرین صحنه ای است که در آن بر صورت یکی از پسرانش سیلی میزند. این حرکت چند بار تکرار میشود و صدای ناشی از آن مرا تا بیرون از سالن تمرین بدرقه میکند.
شاید این اولین و آخرین باری باشد که شاهد تمرین یک نمایش در یک نیمه شب بوده ام.