هایکوهای اتریشی
ایمافون بودمرزهوف
هایکوهای زیر از کتابی به نام هایکو ، چاپ ۲۰۰۲ انتخاب شده اند و همگی هایکوهایی مربوط به فصل بهارند.
ایمافون بودمرزهوف، متولد ۱۸۹۵ و در گذشته به سال ۱۹۸۲، شاعر اتریشی است که در پراگ و مونیخ فلسفه و هنر خوانده و در دوران حیاتش از دوستان نزدیک راینر ماریا ریلکه نیز بوده است. او افزون بر هایکو، رمان و داستان نیز منتشر کرده است. خانم بودمرزهوف مدت ها در ژاپن زندگی کرده و از این روست که با چنان مهارتی قالب غیر آلمانی هایکو را در زبان آلمانی به کار میگیرد که انگار هایکوساری توانایی ژاپنی است. هایکوهای زیر از کتابی به نام هایکو، چاپ ۲۰۰۲ انتخاب شده اند و همگی هایکوهایی مربوط به فصل بهارند.
بودمرزهوف نخستین بار به همین قلم با چند شعر متفاوت و زندگی نامه، در مجموعه ی، “صد سال شعر آلمانی زبان” انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۹ ، به خوانندگان فارسی زبان شناسانده شده که علاقه مندان را به این آثار ارجاع میدهم.
*
یخ، تن میرهاند از جویبار-
زلال میدرخشند از ژرفای جو
طلای تیره گون سنگ ها.
*
توفان میتوفد بر بام
تگرگ بر پنجره میکوبد-
بی صدا بر میآید روز.
*
دیری التماس میکند توکا-
همین که ماه میآید لب فرو میبندد.
آیا پاسخ اش را داد ماه؟
*
ماه تمام میدرخشد امروز
قورباغه ها بلند آواتر شده اند
در برکه ای که باز میتابدش.
*
بگذار زندگی کنم لک لک عزیز-
این همه قورباغه هست
برو یکی دیگر را بخور.
*
جلوی گودال بایست-
رنگین کمانی تنها
بر آن تاق زده است.
*
شب. همهمه ها فرو میخسبد.
اکنون بلدرچین پروا میکند
که در قفس اش آرام بخواند.
*
ابرهای سبک پر گونه میگذرند.
بنگر ماه را
که میپروازد همراهشان.
*
بر فراز آب های عمیق
عنکبوت های خرد میدوند
خشک پا.
*
در باغ غریبه یاسمن میشکفد
جلوی دروازه
عطرش را فرو میدمم من.
*
برفبار گلبرگ های یاس
چشمه را سپید کرده است-
آب هم خوشبوست حتی.
*
راه های جنگلی شبنم زده
درخشان، پیش رویم تن میگشایند-
حتی قطار هم باز نمیایستد.
*
ابرهای درخشنده
چه نزدیکند به من- دور، چه دور
در پس آن ماه.