درباره فیلم «حوالی اتوبان»
یک ملودرام اخلاقی
فیلم «حوالی اتوبان» به کارگردانی سیاوش اسعدی از جمله فیلمهایی است که با پایان یافتن جشنواره بیست و نهم روی پرده اکران است. در نقد سینمایی این هفته، این فیلم را که اولین ساخته کارگردانش است، مورد بررسی قرار دادهایم.
فیلمسازان جوان و تازهکار سینمای ایران را میتوان به ۳ دسته کاملا مشخص تقسیم کرد؛ دسته اول با الگو گرفتن از سینمای مورد توجه جشنوارههای خارجی، بدون توجه به نیازهای فرهنگی کشور، فیلمهایی میسازند که درونمایه آنها عموما دردی از سینمای ایران دوا نمیکند. مثلا تا مدتها فیلم ساختن درباره کردها و افغانها باب بود و اینک موضوع مهاجرت و مواردی از این دست مُد شده است. دسته دوم را فیلمسازان تجاری تشکیل میدهند. اینها اغلب، طبق سلیقه تهیهکنندگان و سینماداران فیلم میسازند و آثار آنان فقط برای سرگرم کردن تماشاگران عام ساخته و عرضه میشود؛ این فیلمها هرگز چیز قابل اعتنایی برای عرضه ندارند و کلیت آنها متاعی است برای وقتگذرانی و یک تفریح ۲ ساعته، اما دسته سوم کارگردانهایی هستند که ضمن احترام به سلیقه و شعور تماشاگران، سعی در ارتقای شیوههای بیانی سینمای ایران نیز دارند؛ آثار این فیلمسازان هم مورد توجه مردم است و هم منتقدان از آنها استقبال میکنند. در دهه ۷۰، اکثر کارگردانان تازهکار متعلق به گروه اول بودند، اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ ، تجاریسازی و فتح گیشه ـ به هر قیمتی ـ مایه اعتبار فیلمسازان جوان بود.
یک ملودرام اخلاقی
فیلم «حوالی اتوبان» به کارگردانی سیاوش اسعدی از جمله فیلمهایی است که با پایان یافتن جشنواره بیست و نهم روی پرده اکران است. در نقد سینمایی این هفته، این فیلم را که اولین ساخته کارگردانش است، مورد بررسی قرار دادهایم.
فیلمسازان جوان و تازهکار سینمای ایران را میتوان به ۳ دسته کاملا مشخص تقسیم کرد؛ دسته اول با الگو گرفتن از سینمای مورد توجه جشنوارههای خارجی، بدون توجه به نیازهای فرهنگی کشور، فیلمهایی میسازند که درونمایه آنها عموما دردی از سینمای ایران دوا نمیکند. مثلا تا مدتها فیلم ساختن درباره کردها و افغانها باب بود و اینک موضوع مهاجرت و مواردی از این دست مُد شده است. دسته دوم را فیلمسازان تجاری تشکیل میدهند. اینها اغلب، طبق سلیقه تهیهکنندگان و سینماداران فیلم میسازند و آثار آنان فقط برای سرگرم کردن تماشاگران عام ساخته و عرضه میشود؛ این فیلمها هرگز چیز قابل اعتنایی برای عرضه ندارند و کلیت آنها متاعی است برای وقتگذرانی و یک تفریح ۲ ساعته، اما دسته سوم کارگردانهایی هستند که ضمن احترام به سلیقه و شعور تماشاگران، سعی در ارتقای شیوههای بیانی سینمای ایران نیز دارند؛ آثار این فیلمسازان هم مورد توجه مردم است و هم منتقدان از آنها استقبال میکنند. در دهه ۷۰، اکثر کارگردانان تازهکار متعلق به گروه اول بودند، اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ ، تجاریسازی و فتح گیشه ـ به هر قیمتی ـ مایه اعتبار فیلمسازان جوان بود. اما با ظهور فیلمسازان بااستعداد و مستقلی مانند اصغر فرهادی، عبدالرضا کاهانی، رضا میرکریمی، پرویز شهبازی و… و ساخته شدن فیلمهایی که همان اندازه که نظر کارشناسان را جلب میکرد، در اکران عمومی نیز مورد توجه تماشاگران عادی سینما بود، عملا ورق برگشت و دورهای تازه در سینمای ایران رقم خورد. اینک اکثریت فیلمسازان جوان را افرادی تشکیل میدهند که در فیلمهایشان نه آنچنان دنبال فخرفروشی و خودنمایی هستند و نه آثارشان از هرگونه معنایی تهی. همچنان که تماشاگر تعیینکنندهترین عامل در تحقق هدف ارتباطی سینماست، ماندگاری یک اثر را نیز عاملی تضمین میکند که نامش را کیفیت مینهیم.
سیاوش اسعدی در نخستین ساختهاش به سراغ قصهای رفته که در سینمای امروز ایران کمتر کسی میل به روایت آن و مشابهش را دارد. مهمتر از هر چیزی، آنچه مانع اصلی است، ترس از ممیزی یا وحشت از در غلتیدن در وادی ابتذال است. فیلم ساختن درباره شخصیتهای فراموششده اجتماع و بزهکارانی که با توجه به تغییرات جامعه، در خفا به امورات زندگی خود میرسند، همان اندازه که میتواند جذاب باشد، خطرناک نیز هست؛ خطرناک از آن جهت که ممکن است پرداختن به این شخصیتها، ناخودآگاه نوعی گرایش و توجه به آنان را نیز به همراه داشته باشد و به این ترتیب تماشاگر تصور کند که نکند به بهانه نمایش زندگی این شخصیتها، کارگردان در حال دفاع از منش و شخصیت آنان میباشد. این نکتهای است که مخالفان سینمای مسعود کیمیایی درباره بحث لمپنیسم در آثارش میگویند. اما حوالی اتوبان چنین فیلمی نیست و با احتیاط از کنار موضوع جسورانهاش عبور میکند. نکته قابل ذکر در این فیلم، ظرافت کارگردان در نزدیک شدن به سوژه اصلیاش است. قصه با نمایش زندگی بهنجار و نسبتا صمیمانه یک زوج جوان آغاز میشود که ظاهرا هیچ مشکلی با هم ندارند، اما در اثر یک تصادف یا بهتر است بگوییم غفلت، ناگهان همه چیز به هم میریزد و بنیاد این خانواده بر باد میرود. این فیلم این نوع روایت را بیش از همه مدیون اثر برجسته دیوید کراننبرگ «سابقه خشونت» است. گاه احساس میشود که تأثیرپذیری حوالی اتوبان از فیلم کراننبرگ تعمدی بوده و البته این اصلا جای شکایت و محل ایراد نیست. اساس کار کراننبرگ در فیلمش، شروع ماجرا با «چیزی» و پیشبرد قصه با «لحنی» است که در واقع اصل فیلم و واقعیت شخصیتها دقیقا خلاف آن «چیز» و متنافر با آن «لحن» است. یکی از اصول فیلمنامهنویسی کلاسیک در واقع ارجاع به گذشته شخصیتهاست، برای شناخت بیشتر از آنان. سیاوش اسعدی در فیلمش علاوه بر این که به این اصل وفادار است، با غافلگیر کردن تماشاگر بر جذابیت فیلمش میافزاید. درک موقعیت زن که چه گذشتهای داشته و در چه فضایی زندگی میکرده، برای تماشاگر به مانند یک شوک عمل میکند چون به هیچ عنوان انتظار چنین شگفتیای را ندارد. اصلا یکی از ویژگیهای بسیار مثبت فیلم حوالی اتوبان این است که بعد از یکی دو سکانس، کارگردانش شجاعانه مسیر قصه خود را تغییر میدهد و گره اولیه، کل ماجرای فیلم را تحتالشعاع خودش قرار میدهد.
حوالی اتوبان همان اندازه که فیلمی در مذمت پنهانکاری و دروغ است، اثری اخلاقی در ستایش خانواده نیز هست. در واقع شخصیت اصلی فیلم با بازی نورا هاشمی، نه در زندگی پوچ و فاسد گذشتهاش آرامش را تجربه کرده و نه در زمانی که با دروغ، خود را با گذشتهای متفاوت معرفی میکند و زندگی مرفهی را در کنار همسر جوانش تجربه میکند. ایده عالی فیلم در سکانسهای پایانیاش رقم میخورد که میبینیم همه زندگی متلاطم و بیپشتوانه زن فقط به دلیل دوریاش از خانواده بوده است. سکانسهای پایانی فیلم با بازی خوب بهناز جعفری در نقش خواهر این زن، تصویری از رستگاری و بازگشت به سعادت است. نوع نورپردازی فیلمبردار به گونهای است که ماهیت این زندگی را متفاوت از آنچه تا به حال دیدهایم، معرفی میکند. خانواده، رکن رکین ملودرام است. اصلا ملودرام در باور مردم عادی، به فیلم خانوادگی تعبیر میشود. به این ترتیب سیاوش اسعدی در نخستین ساختهاش پخته عمل میکند و بدون اینکه شعار بدهد یا به دام رمانتیسیسم کاذب بیفتد، دوری از خانواده را شروع تیرهروزیهای شخصیت اصلیاش میداند.
نمایش حوالی اتوبان در جشنواره سال گذشته، علاوه بر معرفی یک کارگردان جوان، خوشذوق و آیندهدار، یک شگفتی دیگر نیز برای اهالی سینما داشت؛ گلچهره سجادیه بازیگر برجسته سینمای ایران در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، پس از سالها دوری از جریان اصلی سینما با این فیلم بازگشت باشکوهی به حرفهاش دارد. سجادیه بازیگری است که با فیلمهایی ماند «دندان مار» از خود چهرهای تازه و بسیار مستعد به نمایش گذاشت و حدود یک دهه در زمره معتبرترین بازیگران سینمای ایران قلمداد میشد. بجز او و دقیقا در نقطه مقابل او که با کولهباری از تجربه این نقش پیچیده را ایفا میکند، نورا هاشمی با حوالی اتوبان معرفی میشود. او فرزند مهدی هاشمی و گلاب آدینه، همسر کارگردان است، اگر چه نورا هاشمی سابقه بازی در تئاتر را تحت تعلیمات مادر هنرمندش دارد، اما هنوز قضاوت درباره کار او کمی زود است. شهاب حسینی با وجود نقش نسبتا کوتاهی که در این فیلم دارد، اما همچون اغلب موارد خوش میدرخشد و در صحنههایی که بازی دارد، قابل قبول است.
حوالی اتوبان در جشنواره سال گذشته با اقبال نسبی منتقدان روبهرو شد. خیلیها نیمه دوم و بخصوص پایانبندی فیلم اسعدی را دوست ندارند و آن را متناسب با ساختار روایی فیلم نمیدانند. با این حال چندان نمیشود با این استدلال از حوالی اتوبان ایراد گرفت. شاید منظور آنها از اشکال فیلم در صحنههای پایانیاش که متناسب با ساختار فیلم نیست، در این باشد که ریتم فیلم در این صحنهها ناگهان اوج میگیرد. از جایی که شخصیت اصلی به خانهاش بازمیگردد تا پایان فیلم، زمان زیادی نمیگذرد اما در همین زمان کوتاه چند اتفاق به طور پیاپی میافتد؛ از ازدواج خواهر او تا مرگ مادر. هر چند صحنه خلوت او با مادرش جزو سکانسهای خیلی خوب فیلم است اما باور اینکه این دو اتفاق همزمان با ورود زن به خانه مادریاش بیفتد کمی دور از واقعیت است. این ضعف یا ضعفهایی که همزمان با نمایش عمومی فیلم از سوی برخی منتقدان مطرح میشود، دلیلی بر چشمبستن بر ویژگیهای مثبت «حوالی اتوبان» نیست. بهتر است در ارزیابیهایمان از این فیلم، فراموش نکنیم که این نخستین اثر کارگردانش است.
bahram
ارسال در ۴ اسفند ۱۳۸۹
1
خیلی عالیه اما من جایی ندیدم که بفروشن
پاسخ به کامنت