گفتوگو با شهره لرستانی، بازیگر سریال «سه، پنج، دو»
قصه فیلم ها مردانه است
لوکیشن مجموعه «سه، پنج، دو» شاید بهترین مکان برای گفتوگو با شهره لرستانی باشد که این روزها سرگرم بازی در این مجموعه است . او که با ایفای کاراکتر شهلا، جذابیتهای یک همسر ورزشی را به نمایش میگذارد، در کنار فرهاد آئیش و دیگر بازیگرانی که هر یک حضورشان در عرصه طنز با جذابیتهایی برای مخاطب همراه بوده، مهمان خانههای ماست. او بیشتر از آن که مادر این خانواده باشد، تلاش میکند تا با همسو شدن با دغدغههای فکری حشمت، قطب مقابل طنز این قصه را پر کند. با او که پیش از این نیز در آثار کمیکی چون «دارا و ندار»، «سهدر چهار»، «لیلی بامن است»، «اشکها و لبخندها» و… به ایفای نقش پرداخته و در حال حاضر نیز مجموعه «مختارنامه» با بازی جدی او روی آنتن قرار دارد، گفتگویی داشتهایم که پیشروی شماست.
در مجموعه «سه، پنج، دو» بازی شما در مقابل فرهاد آئیش به نوعی ۲ طنز متفاوت را به نمایش میگذارد به طوری که ایشان فانتزی و شما به سمت شخصیتی رئال در حرکتید. این دوگانگی را چگونه در بستر بازیتان باورپذیر کردید؟
در فیلم «نصف مال من نصف مال تو» با فرهاد آئیش همبازی بودم. نوع بازیها کاملا اغراقآمیز و فانتزی بود؛ اما در سریال «سه، پنج، دو» طبق صحبتهای اولیه و بالطبع کارگردان، بازی رئال دارم. اما این که شما اشاره داشتید جنس بازیها فرق دارد، باید بگویم موافق هستم. بازیها فرق دارد، اما سوالی است که باید کارگردان کار جواب بدهد؛ چرا که ایشان مسوول هماهنگی و تنظیم جنس بازیها هستند.
قصه فیلم ها مردانه است
لوکیشن مجموعه «سه، پنج، دو» شاید بهترین مکان برای گفتوگو با شهره لرستانی باشد که این روزها سرگرم بازی در این مجموعه است . او که با ایفای کاراکتر شهلا، جذابیتهای یک همسر ورزشی را به نمایش میگذارد، در کنار فرهاد آئیش و دیگر بازیگرانی که هر یک حضورشان در عرصه طنز با جذابیتهایی برای مخاطب همراه بوده، مهمان خانههای ماست. او بیشتر از آن که مادر این خانواده باشد، تلاش میکند تا با همسو شدن با دغدغههای فکری حشمت، قطب مقابل طنز این قصه را پر کند. با او که پیش از این نیز در آثار کمیکی چون «دارا و ندار»، «سهدر چهار»، «لیلی بامن است»، «اشکها و لبخندها» و… به ایفای نقش پرداخته و در حال حاضر نیز مجموعه «مختارنامه» با بازی جدی او روی آنتن قرار دارد، گفتگویی داشتهایم که پیشروی شماست.
در مجموعه «سه، پنج، دو» بازی شما در مقابل فرهاد آئیش به نوعی ۲ طنز متفاوت را به نمایش میگذارد به طوری که ایشان فانتزی و شما به سمت شخصیتی رئال در حرکتید. این دوگانگی را چگونه در بستر بازیتان باورپذیر کردید؟
در فیلم «نصف مال من نصف مال تو» با فرهاد آئیش همبازی بودم. نوع بازیها کاملا اغراقآمیز و فانتزی بود؛ اما در سریال «سه، پنج، دو» طبق صحبتهای اولیه و بالطبع کارگردان، بازی رئال دارم. اما این که شما اشاره داشتید جنس بازیها فرق دارد، باید بگویم موافق هستم. بازیها فرق دارد، اما سوالی است که باید کارگردان کار جواب بدهد؛ چرا که ایشان مسوول هماهنگی و تنظیم جنس بازیها هستند. در واقع این سوال را نباید جوابگو باشم و فقط به عنوان بازیگر جوابگوی بازی خودم هستم؛ بازی رئالی که از هرگونه اغراقی به دور است.
کاراکتر شهلا تا چه اندازه در فیلمنامه بسط داده شد و به چه میزان درونیات این نقش را با بررسیهای پیش تولیدی بروز دادید؟
طبق صحبتهای اولیه، خط سیر ماجرا مشخص شد و این که متنها بر چه اساسی نوشته شود و آنچه وجود دارد این است که این زن شهروند درجه دوم محسوب میشود. کاراکتر پررنگی ندارد و طبیعتا نمایشی که از این کاراکتر درآمد، در همین حد بود. «سه،پنج،دو» کار مردانه است چرا که متاسفانه ورزش فوتبال کاری مردانه محسوب میشود.
به گفته شما، زنها در این مجموعه بعد از مردها نمود دارند. در رهیافتهای ورزشی سهمشان چهمیزان است؟
اکثر سکانسها مربوط به مسائل خانه و حریم خانواده است که باعث میشود سریال معمولی جلوه کند. اگر چه حضور زن در حریم ورزش پررنگ نیست، این اشکال از سوی نویسنده یا کارگردان و… نیست بلکه جامعهشناسی ما ایراد دارد چرا زنها نباید در عرصه اجتماع و ورزش حضور پررنگی داشته باشند؟ اگر این چنین بود، بازتاب آن در فیلمها مستتر بود. به همین دلیل زنها شهروندان درجه دوم محسوب میشوند؛ زیرا قصه، قصه مردانه است.
در این داستان نقطه عطفی وجود دارد که در پی آن با تحول چشمگیر زندگی حشمت روبهرو هستیم که در این بین کاراکتر شهلا تنها با چند تغییر ظاهری سریع همچون پوشش و… بیان میشود. چرا این تحول در درونیات این نقش کمتر دیده میشود؟
چندین بار اتودهای مختلفی را امتحان کردم و کوشیدم کاراکتر شهلا را با ژست و حتی گفتن دیالوگهای خارجی ایفا کنم؛ اما آقای سهیلیزاده مانع هرگونه اغراق در این کاراکتر شد و به طور صریح از من خواست در حیطه تعیین شده حرکت کنم. بههرحال زمانی که بازی میکنم تابع ۱۰۰درصد کارگردان هستم، ضمن این که ایشان کارگردان خوب و کمحاشیهای است، فرصت را مغتنم دانستم که تجربه همکاری با ایشان را بعد از سالها داشته باشم.
به عنوان بازیگری که حرفه کارگردانی را نیز تجربه کرده است تا چه اندازه در پذیرش شرح نقش تابع کارگردان هستید؟
وقتی کارگردانی میکنم توقع دارم بازیگرانم هرآنچه را که گفته میشود براحتی بپذیرند. در واقع سعی دارم از بازیگران از پیش تعیین شده پرهیز کنم. لغتبازی به معنای باز شدن و مخالف بسته بودن است. وقتی کسی بسته است جزمی نگاه میکند و ناخودآگاه نمیتواند فکر و ایده جدید را بپذیرد. همیشه دوست دارم با کسانی کار کنم که باز باشند؛ زیرا فضای باز ذهنیت جدی را میپذیرد. پس چه در مقام بازیگری و چه کارگردانی تابع این شیوه هستم و زمانی که ایفای نقش را به عهده میگیرم بهگونهای ایفای نقش میکنم که کارگردان میخواهد. به هر حال کارگردان به نوبه خود صاحب اثر است.
شما به باز بودن دید کارگردانی اشاره کردید، اگر بخواهیم این مقوله را وارد طنز کنیم آیا قبول دارید که اکثر کاراکترهای طنزی که ایفا کردید، از یک وضعیت مشابه پیروی میکند؟
این قضیه را اینگونه برایتان بازگو میکنم که بازیگر چیزی را باخود نمیآورد، بلکه قصه باید فضا را ایجاد کند. شما اگر قرار باشد نقش زن فقیر، بیوه و… را بازی کنید، در کار بعدی نیز با کمی تفاوت این نقش را ایفا میکنید. به نظرم متفاوت بودن شخصیت باعث تفاوت در کاراکترها میشود. من در «اشکها و لبخندها» جنس بازیام کاملا متفاوت با این کارم بود؛ زیرا در آنجا نوع بازی به سمت کاراکتری متفاوت سوق داده میشد. یا در فیلم «زیردرخت هلو» و «مختارنامه» جنس بازیهایم با یکدیگر فرق داشت. معتقدم وضعیت باید قابل قبول باشد تا بازی مورد پذیرش قرار گیرد. شخصا به صادق بودن اعتقاد دارم چون اگر در کاراکتر صادق نباشی، مردم نمیپذیرند. از طرفی از طریق یکسری ریاکشن غیرمعمول و غلوآمیز نمیتوان متفاوت عمل کرد. در واقع شهلای قصه «سه،پنج،دو» مانند زن قصه «سه در چهار» است. با آن که این کار برایم نوآوری ندارد اما کاری است که کارگردان خواستار آن است و من تابع او هستم.
آیا نبودن این تفاوتها به دلیل عدم تفاوت در نقشهای پیشنهادی و فیلمنامه است؟
سالی یک بار برای تلویزیون بازی میکنم. اگر دقت کرده باشید بعد از سریال «اشکها و لبخندها» حضور نداشتم تا مجددا در سریال دارا و ندار. یکی از عوامل اصلی حضور نداشتنم در تلویزیون، تکراری بودن کاراکتر است که رغبتی به همکاری با آنها ندارم، مگر این که شرایط و کارگردان خاصی دخیل باشد که بپذیرم. البته به فضای ایجادشده هم بستگی دارد. فضای اولیه نیز از قصه ناشی میشود. بندرت کارگردان جسوری پیدا میشود که کار متفاوت از بازیگرانش را بخواهد. بکرات نشان دادهام آمادگی هرگونه کاراکترهای جدی، طنز و … را دارم.
آیا بخشی از این جسارت به توان و ریسکپذیری بازیگر برمیگردد؟
باعکس قضیه موافق هستم؛ چرا که باید کارگردان ریسکپذیری بالایی داشته باشد. شما را باید در جایگاه ببیند و محک بزند. برای دیده شدن نیاز به بازی است و برای بازی کردن باید فراخوانده شوی و برای خوانده شدن نیز باید دعوت شوی که همگی اینها مستلزم یک فرد ریسکپذیر است. در «فرار بزرگ» پایه بازیام فرق داشت. پایه و جنس بازی فضا را ایجاد میکند.
شهلای قصه ««سه، پنج، دو»» در جایی از حیطه مادر و خانهداری خارج میشود، در حوزه ورزشی چه جایگاهی دارد؟
طی صحبتهای اولیه قرار شد زن وارد حیطه ورزش شود و خودخواهیهایی را به نمایش بگذارد. در اصل این زن دلش میخواهد با افتتاح ورزشگاه بانوان به رشد و شکوفایی برسد. طرح این قضیه را به سهیلیزاده پیشنهاد دادم و ایشان با رویی گشاده قبول کردند؛ اما متاسفانه زیاد به مقوله حضور زن در ورزش پرداخته نشد.
به عنوان شخصی که تجربه هدایتگری بازیگران را دارد کارگردانی آقای سهیلیزاده را چگونه دیدید؟
سهیلیزاده از جمله کارگردانهایی است که درعین باهوشی و بیحاشیه بودن، توجه و تمرکز به کارشان دارند و برخلاف دیگر کارگردانها کار کردن با چنین آدمی خستهکننده نیست و اما وجه پررنگ این کار که به نوعی به کمرنگتر بودن زن در قصه میانجامد، این است که مردها قهرمان اصلی قصه هستند. دید و نگاهشان کاملا مردانه است و همیشه بار اصلی ماجرا را به دوش مردها میگذارند.