اصغر فرهادی چطور فیلم میسازد؟
اصغر فرهادی با ورود به سینما از اوایل دهه هشتاد و اوجگیری در نیمه این دهه، این روزها دوران پرافتخاری را سپری میکند؛ در سالهایی که ظهور و بروز اندک نسل جدید هنرمندان در حوزههای مختلف هنری و ادبی تبدیل به یک نگرانی شده؛ فرهادی و فیلمهایش بخش عمدهای از این دلنگرانیها را برطرف کردهاند و امیدی برای روزهای بعد به وجود آوردهاند؛ روزهایی که دیگر فرهادی به این جوانی نیست، اما در جوانی فیلمهایی که ساخته که از منتقدان تا مخاطبان عام و تا سینماگران و هنرمندان را به خود علاقمند ساخته است.
شما در رقابت با بزرگان سینما و مدیران و مسئولان سینما، شهاب حسینی، حمید فرخنژاد و به طور کلی بازیگران شناختهشده و کارگردانی در جایگاه کیمیایی به عنوان چهره سال از نگاه کاربران خبرآنلاین انتخاب شدید. قطعاً افرادی که شما را انتخاب کردند دلایل خودشان را دارند، به اعتقاد شما این انتخاب چه دلیلی داشته است؟
پاسخ این سئوال سخت است. از کلمه رقابت استفاده نکنیم، چون کسانی که نام برده شد دوستان صمیمیو یا همکاران خبره من هستند و رقابتی در این میان نیست. میتوان حدس زد اتفاقاتی که این اواخر برای فیلمم رخ داده بیشتر در ذهن افراد بوده و به همین خاطر موجب شده اسم من انتخاب شود.
اصغر فرهادی با ورود به سینما از اوایل دهه هشتاد و اوجگیری در نیمه این دهه، این روزها دوران پرافتخاری را سپری میکند؛ در سالهایی که ظهور و بروز اندک نسل جدید هنرمندان در حوزههای مختلف هنری و ادبی تبدیل به یک نگرانی شده؛ فرهادی و فیلمهایش بخش عمدهای از این دلنگرانیها را برطرف کردهاند و امیدی برای روزهای بعد به وجود آوردهاند؛ روزهایی که دیگر فرهادی به این جوانی نیست، اما در جوانی فیلمهایی که ساخته که از منتقدان تا مخاطبان عام و تا سینماگران و هنرمندان را به خود علاقمند ساخته است.
پاسخ این سئوال سخت است. از کلمه رقابت استفاده نکنیم، چون کسانی که نام برده شد دوستان صمیمیو یا همکاران خبره من هستند و رقابتی در این میان نیست. میتوان حدس زد اتفاقاتی که این اواخر برای فیلمم رخ داده بیشتر در ذهن افراد بوده و به همین خاطر موجب شده اسم من انتخاب شود.
ممکن است موثر بوده باشد. البته قبل از اینکه فیلم اکران شود این حواشی پررنگتر بود، ولی بعد از اکران آن در جشنواره و خارج از ایران حواشی تحتالشعاع قرار گرفتند و الان خود فیلم موضوعیت بیشتری پیدا کرده است. همیشه روال همین بوده است. آثار موضوع قضاوت میشوند. بعید میدانم در مورد من هم حواشی پررنگتر از اصل دیده شده باشند.
این کار من نیست. قضاوت درباره داوری سختتر از خود داوری است. از آنجایی هم که فیلمهای دیگر را ندیدهام نمیتوانم قضاوت کنم. اساساً وارد شدن فیلمساز به مقوله نوع داوری اثرش را سوءتفاهمبرانگیز میدانم. اینها شغل و کار ما نیست، جزو حاشیههایی است که باید از آن گذشت. هرچقدر فیلمساز به این مقولهها نزدیک نشود راحتتر میتواند کارش را انجام دهد.
خیلیها مصاحبههای آن روزهای من را نخواندند و عدهای هم با شیطنت سعی کردند از این موضوع سوء استفاده کنند و آن مصاحبهها را تعبیر و جعل کنند. آن روزها نکته این بود که این حاشیهها دامن باقی اهل سینما را نگیرد که مسئولیتی در زمینه صحبتهای من در شب جشن نداشتند. من بعد از چند روز سکوت احساس کردم دیگران تاوان صحبتهای من را میدهند. خیلی این را کار اخلاقی نمیدانستم. یک جور کنار کشیدن بود. مصاحبهای کردم تا مبادا به نظر بیاید کنار کشیدهام. متاسفانه یکی از خبرگزاریها و عدهای دیگر سعی کردند بعد از مدتی اسم این دو مصاحبه را نامه بگذارند و همچنین آن را به الفاظی که من در نظر نداشتم تعبیر کنند. بعد دوباره مجبور شدم مصاحبه کنم و توضیح کوتاهی بدهم که اگر قرار به عذرخواهی بود فیلم من حتی یک ساعت هم متوقف نمیشد. به هر حال گذشت، ولی من در دفترچه یادداشتم اسم آن روزها را روزهای بیاخلاقی گذاشتهام.
این ماجراها دو مقطع داشت. یکی مقطعی که تصور کردم در برابر این تصمیم غیرمنطقی سکوت بهترین کار است. میدانستم این موقعیتی است که دوامیندارد و بالاخره حل میشود. فکر کردم کاری به این داستان نداشته باشم و از فرصت استفاده کنم برای تمرین با بازیگران که همین کار را هم کردیم. بیرون سر و صدا بود و حاشیه و ما فرصت خوبی پیدا کرده بودیم برای کار و تمرین بیشتر، اما وقتی دیدم این ماجرا ابعاد گسترده پیدا کرد و همکارانم تاوان صحبتهایم را میدهند و آزار میبینند و تلفنها و پیغامهای اهالی سینما که پیگیر بودند و نگران من را بر آن داشت واکنش نشان دهم. اگر آن روز صحبتی نمیکردم به نظر میرسید از سر منزهطلبی سکوت کردهام تا بقیه تاوان بپردازند. من پیش آمدم تا خودم تاوانش را بپردازم احساس عقبنشینی نداشتم و هنوز هم ندارم.
ببینید، قرار بود صبح بعد از جشن اتفاقاتی بیفتد. بهانهای برای این نیاز بود. آن دعوا هنوز ادامه دارد. من هم آن شب به مراسم نمیرفتم مطمئن باشید بر سر موضوع دیگری این داستان شکل میگرفت. مهم نیست. همیشه نمیشود همه چیز گل و بلبل باشد. بخشی از کار ما هم روبرویی با همین بیاخلاقیها و تخریبهاست، اما نه اینکه خیلی روی آن متمرکز شویم و آزار ببینم. اگر قرار بود روی این ماجراها متمرکز شوم الان فیلمی وجود نداشت که به بهانهاش درباره همین حاشیهها صحبت کنیم.
این هم یکی از سوء تفاهمهایی است که در این زمینه مطرح شده است. ایشان به صورت مستقیم چیزی به من نگفتند. البته اولین کسی که واکنش رسانهای به آن اتفاق نشان داد آقای کیارستمی بود که همین جا از ایشان تشکر میکنم.
من همواره سعی کردهام فریفته و تابع شناسنامهای نیاشم که بیرون از من از فرهادی تعریف میشود. آن نگاهی که از بیرون نسبت به من وجود دارد با نگاه خودم نسبت به خودم یکی نیست. این را از سر شکسته نفسی و تعارف و تواضع نمیگویم. من نسبت به خودم خیلی سختگیر و بیرحمم. بیشتر نیمه خالی لیوان را میبینم.
تنها دغدغه من این است که فیلم خوب بسازم. اگر کارگردانی فیلم خوب ساخت دیگر نباید نگران باشد، حتی اگر در مقطعی دیگران کارش را نپسندند، در درازمدت میتواند جایگاه خودش را پیدا کند. هیچ فیلم خوبی در تاریخ سینما فراموش نمیشود. ممکن است در لحظه تولد مورد توجه قرار نگیرد، اما بعد از سالها جایگاه خودش را پیدا میکند. یا ممکن است خیلی از فیلمها در لحظه تولد بسیار جلب توجه کنند، اما به مرور فراموش شوند. به همین دلیل تنها وظیفه من ساختن فیلم خوب است و نگران بودن نسبت به اینکه فیلمم در حد توانم باشد و به آن اعتقاد داشته باشم. باقی مسائل به دست میآید. نباید تلاش کرد دل منتقدان را از طریقی غیر از فیلم ساختن به دست آورد. اگر چنین کاری کنیم رابطه شکننده است و از دست میرود، اما اگر تماشاگر را چه منتقد و چه غیرمنتقد از طریق فیلم به خودتان نزدیک کنید، رابطه باثبات خواهد بود و از بین رفتنی نیست.
البته من در کار فقط اینگونه هستم. همان قدر که در کار متمرکزم در رانندگی حواسپرتم و مسیرها را اشتباه میروم. وسواس نسبت به کار از کودکی و خانواده من میآید. من اگر یک صفحه متن بنویسم و یک خطخوردگی در آن باشد آن صفحه را ادامه نمیدهم. باید از نو بنویسم تا خطخوردگی نداشته باشد.اینها از ویژگیهای شخصی است. هر زمان که پلانی میگیرم، جمله و کلمه و دیالوگی مینویسم به این فکر میکنم که این میماند و میگویم پس تا میتوانی آن را به چیزی که فکر میکنی بهترین است نزدیک کن. بعدها دیگر نمیتوانی برگردی و آن را تصحیح کنی. اگر این نکته را در نظر داشته باشیم دیگر سهلانگارانه رفتار نمیکنیم. باید بدانیم لحظه خلق زمان ناب و گرانقیمتی است که باید به بهترین شکل از آن استفاده کنیم.
بخش اعظمیاز این مسئله شهودی است. وقتی من شروع به نوشتن میکنم خودم متوجه نیستم چطور و طی چه فعل و انفعالاتی این کار انجام میشود. ایدهها چطور و از کجا میآیند. وقتی شروع به نوشتن میکنی وارد حسی شهودی میشوی که نوشتهها تو را پیش میبرند.
علم و دانش را پیش از شروع به خلق کردن باید کسب کرد. مسیری که طی کردهام میانبر نبود. من دانشگاه رفتم و هفت هشت سالی را آنجا گذراندم. ساخت فیلم کوتاه هشت میلیمتری، فیلم ۱۶ میلیمتری، نوشتن نمایشنامه، نمایشنامه رادیویی، سریال، فیلمنامه سینمایی و بعد فیلم سینمایی.
هر دوی اینهاست. حتما پتانسیلهایی وجود داشته که مرا راغب به یادگیری فیلمسازی کرده است. هر دو با هم هستند. اگر یکی نباشد نمیتواند بار آن یکی را بر دوش بکشد و شما را به مسیر کار خلاقه سوق دهد. استعداد ذاتی و پرورش آن باید در کنار هم باشد.
این انتخاب در هر مقطعی فرق میکرد. پیش از اینکه به فیلمسازی علاقمند شوم در نوجوانی به ادبیات علاقه زیادی داشتم و وقتی وارد دانشگاه شدم ادبیات نمایشی خواندم. دوره نوجوانی من با خواندن رمان گذشت و سراغ کارهای ماندگار رفتم. نگاه اجتماعی که میگویند در کارهای من وجود دارد از همان دوره میآید، زیرا در آن سالها فقط چنین کارهای میخواندم. خواندن تمام آثار دولتآبادی، چوبک و ساعدی نوجوانی من را تا سن ۱۸ سالگی پر کرد و در کنارش سینما، اما در مورد سینما هر فیلم ایرانی که فکر میکردم قابل دیدن است میدیدم. در مقاطع مختلف فیلمسازان مختلف برایم مهم بودند. در یک دوره کارهای آقای تقوایی برایم خیلی محبوب بودند و هنوز هست. در یک دوره کارهای آقای مهرجویی، آقای فرمانآرا.
وجه اشتراک فیلمهایی که در سینما ساختم با تجربیات و کارهای تئاتری من یک چیزی است؛ چیزی به اسم درام. درام را از تئاتر گرفتهام، روایت معمایی فیلمها و درام موجود در آنها را از تئاتر کسب کردهام. نکته دیگری که از تئاتر دارم این است که جنس کار تئاتر منحصر به صحنه و تئاتر است و نمیتوان آن را جای دیگری اجرا کرد.
از زمانی که مینویسم تا لحظهای که تیزر آماده میشود باید سر کار حضور داشته باشم. این چیزی است که در من وجود دارد و نمیتوانم آن را کتمان کنم. در همه وجوه کارم باید خودم باشم. به مرور آدمهایی را پیدا میکنم که با این روحیه کنار میآیند. مثلا وقتی تدوینگر کار میکند بدون اینکه زحمتی برای او داشته باشم و دستش را ببندم در تمام ساعات کار کنار او نشستهام و یا سر صداگذاری که معمولا نیاز نیست کارگردان در همه مراحل باشد حاضر میشوم. این به دلیل نداشتن اعتماد به بقیه نیست. شکل گرفتن کار برایم جذاب است. مثل ساختمانی که در حال ساخت است. بچه که بودم، خانهای میساختند و همه علاقه من این بود که بعد از مدرسه آنجا بروم و دیوارها را که بالا میروند تماشا کنم. من شکل گرفتن آن خانه را با لذت نگاه میکردم. این روحیه هنوز در من مانده است.
بعد از این همه سال در عرصه نمایش و تلویزیون و سینما، نزدیکترین آدم را به خودم به لحاظ روحی محمود کلاری میبینم. آنقدر شبیه هم هستیم که علاوه بر نداشتن مشکل از این روحیه همدیگر لذت هم میبردیم و میبریم همچنان. وقتی گروهی که انتخاب میشوند احساس میکنند فردی که با او کار میکنند بالا سرشان نایستاده و کنارشان قرار دارد لذت بیشتری میبرند.
اگر اعتقاد داشته باشید که درون بازیگر را درست کنید بیرون او هم درست میشود. خیلی از اتفاقات خودبهخود میافتد. اگر بازیگر و نقش را به خوبی بشناسید و بتوانید وجه اشتراک آن دو را درک کنید و آنها را به هم نزدیک کنید اتفاق مورد نظر خود به خود میافتد.
بیشتر خود فیلمها به من میگویند با چه کسی کار کنم. وقتی بحث فیلم پیش میآید ارتباطهای شخصی خیلی دخیل نیستند. قصه به من میگوید این بازیگر باید باشد، حالا فرقی نمیکند دوست صمیمیمن باشد و یا کسی که اصلا نسبت عاطفی با او ندارم. خیلی از دوستان من هستند که تاکنون امکان همکاری با آنان را نداشتهام و از سوی دیگر بازیگرانی هم هستند که آشنایی چندانی با آنان ندارم، اما آنها انتخاب میشوند. پیش از شروع قصه هیچکس نمیداند آدمهای فیلمم چه کسانی هستند. بر اساس ارتباطهای بیرون از کار عواملم را نمیچینم.
نمیدانم. من تلاش میکنم بهترین افراد را برای کارم انتخاب کنم. تا حالا این را آزمایش نکردهام که بازیگری را به ناچار بپذیرم و حالا بخواهم امتحان کنم که میتوانم همان بازی مطلوبم را از او هم بگیرم.
حتما خود آنان میدانند اگر انتخاب میشوند به این خاطر است که میتوانند آن نقش را بازی کنند و نسبت به آن نزدیک هستند و اگر انتخاب نمیشوند به این معنا نیست که ناتوانند، بلکه به آن نقش نمیخورند. من برای انتخاب بازیگران هر فیلم از صفر شروع میکنم و همه بازیگرانی را که با آنها کار کردهام یا کار نکردهام، مرور میکنم.
نمیتوان گفت که توجه نمیکنم. به ناچار در معرض همه این مسائل هستم و پنهانکاری است اگر بگویم من به اینها کاری ندارم و کار خودم را انجام میدهم. به هر حال اینها خواسته یا ناخواسته تاثیر میگذارد، اما اگر آگاه باشید شناسنامهای که از خودتان دارید تابع شناسنامهای که دیگران از شما دارند، نشود از خطر رها شدهاید.
خب، وقتی یک موفقیت نصیب میشود باید از آن لذت برد. خوب نیست چند ساعات بعد آن را فراموش کرد.
آن طور نیستم که مدتها سرمست خوشحالی یک موفقیت باشم. این حس عمر طولانی ندارد.