سینمای ایران را به هالیوود خواهم برد
«فرهاد نجفی» نام ناآشنایی است اگر درباره فیلم «حرکت اول» نشنیده باشید؛ فیلمی با ساختاری متفاوت و ریتمی برگرفته از سینمای هالیوود.
نجفی ۲۷ ساله است و دومین فیلم بلندش چهارسو را در مرحله تدوین دارد. او مهمترین ویژگی خودش را فیلمسازی در سبک و فضایی با استانداردهای جهانی میداند. ماجرای چگونه کارگردان شدن او مثل بسیاری دیگر به روزهای نوجوانیاش برمیگردد. او میگوید: پدرم عاشق فیلمهای اکشن بود و این باعث شد که من هم کمکم به فیلم دیدن علاقهمند شوم. در همان دوران، معمولا فیلمهای وی.اچ.اس «رامبو» و «راکی» هدیه میگرفتم و هر فیلم را ۳ ماه مداوم میدیدم. سوم راهنمایی به توصیه دوستان و همکلاسیها تصمیم گرفتم وارد هنرستان صدا و سیما شوم. مثل خیلی از جوانهایی که در این شرایط با مخالفت خانواده مواجه میشوند، با تصمیم من نیز مخالفت شد. همان روزها بود که هیجان تماشای فیلم «تغییر چهره» مرا در تصمیمی که گرفته بودم، مصممتر کرد و رشته گرافیک را انتخاب کردم تا به فضای هنرجویان سینما نزدیکتر شوم، اما این هم راضیام نکرد و من بهجای حضور در کلاس، سر صحنه فیلمبرداری دوستانم حاضر میشدم و این روند آنقدر ادامه پیدا کرد تا از مدرسه اخراج شدم. حالا من مانده بودم و کلی خجالت و شرمساری از خانواده و یک دوربین هندیکم. با همان دوربین در سختترین شرایط و با کمترین امکانات، ساخت فیلم کوتاه را شروع کردم.
«فرهاد نجفی» نام ناآشنایی است اگر درباره فیلم «حرکت اول» نشنیده باشید؛ فیلمی با ساختاری متفاوت و ریتمی برگرفته از سینمای هالیوود.
نجفی ۲۷ ساله است و دومین فیلم بلندش چهارسو را در مرحله تدوین دارد. او مهمترین ویژگی خودش را فیلمسازی در سبک و فضایی با استانداردهای جهانی میداند. ماجرای چگونه کارگردان شدن او مثل بسیاری دیگر به روزهای نوجوانیاش برمیگردد. او میگوید: پدرم عاشق فیلمهای اکشن بود و این باعث شد که من هم کمکم به فیلم دیدن علاقهمند شوم. در همان دوران، معمولا فیلمهای وی.اچ.اس «رامبو» و «راکی» هدیه میگرفتم و هر فیلم را ۳ ماه مداوم میدیدم. سوم راهنمایی به توصیه دوستان و همکلاسیها تصمیم گرفتم وارد هنرستان صدا و سیما شوم. مثل خیلی از جوانهایی که در این شرایط با مخالفت خانواده مواجه میشوند، با تصمیم من نیز مخالفت شد. همان روزها بود که هیجان تماشای فیلم «تغییر چهره» مرا در تصمیمی که گرفته بودم، مصممتر کرد و رشته گرافیک را انتخاب کردم تا به فضای هنرجویان سینما نزدیکتر شوم، اما این هم راضیام نکرد و من بهجای حضور در کلاس، سر صحنه فیلمبرداری دوستانم حاضر میشدم و این روند آنقدر ادامه پیدا کرد تا از مدرسه اخراج شدم. حالا من مانده بودم و کلی خجالت و شرمساری از خانواده و یک دوربین هندیکم. با همان دوربین در سختترین شرایط و با کمترین امکانات، ساخت فیلم کوتاه را شروع کردم. کمی بعد حرکت اول را ساختم و بعدها هم «چهارسو» را ساختم و تا دو سه ماه دیگرهم ساخت «عصر طلایی» را آغاز خواهم کرد.شاید داستان چگونه کارگردان شدن فرهاد نجفی، به سادگی درهمین چند خط خلاصه شود اما مسیر رسیدن به این نقطه آنقدر به او سخت گذشته که انتخاب آن را به جوانها پیشنهاد نمیکند. او میگوید: کارگردانی سختترین کار دنیاست. حالا شما مشکلات جوان بودن و صاحبنام نبودن را هم به آن اضافه کنید. باید خودتان را برای نه شنیدنهای زیادی آماده کنید. در شرایط سخت، نامطمئن و بدون هیچ امنیتی با گذر از موانع بسیار فیلمی بسازید در حالیکه تضمینی برای اکران آن ندارید. ممکن است حاصل ۳ سال عمر شما به نتیجه بنشیند یا ممکن است همه آن یکجا از بین برود.
البته اگر شما هم پشت صحنه فیلم حرکت اول را ببینید، محال است نفس عمیق فرهاد نجفی را بعد از اعلام نامش بهعنوان کارگردان فیلم فراموش کنید. نفسی که انگار همه این سختیها را یکجا بیرون میدهد.
نجفی فضای متفاوتی را برای ساخت فیلمهایش انتخاب کرده و مهمترین هدفش هم مطرح شدن در سینمای جهان است. او میگوید: با همه این حرفها، تمام سختیهای کار سینما را به جان میخرم تا به نام ایران در سینمای جهان اعتبار ببخشم.