فیلمهایی با ویترینها و بازیگران مشابه
پرده سینمای ایران پر از چهره های تکراری بازیگران است
زمانی که فیلمنامه نویسی تقریبا در سینمای بدنه از بین میرود و به دنبال آن کارگردان پیمانکاری میشود برای فیلمبرداری چند صحنه، آخرین ناجی این قایق در حال غرق شدن، بازیگر است. در چنین وضعیتی بازیگر تبدیل به نقطه اصلی اتکای فیلم میشود و از این رو انتخاب نقش آفرینان شکلی حساس پیدا میکند.
از سوی دیگر، اگر کمی کلیتر نگاه کنیم سینما در قالب مردمیاش با ستارهها و بازیگران شناخته میشود و به نوعی آنان ویترین سینمای سرگرمیساز و عامهپسند هستند. حال روی همین تشبیه بازیگران به ویترین توقف و سپس تصور کنید که برای مدتی طولانی مغازهای ویترین خود را عوض نکند. آیا این را نشان رکود آن مغازه در نظر نمیگیرید؟ این اتفاقی است که در سینمای ایران روی داده و مدتی است ویترین فیلمهای ایرانی مشابه و تکراری شدهاند. آش گاهی آنقدر شور میشود که تنها در طول یک دوره اکران از یک بازیگر گاه ۵ تا ۶ فیلم به طور همزمان نمایش داده میشود؛ وضعیتی که در دنیا کمتر اتفاق میافتد و در سازوکارهای یک سینمای سالم غیرطبیعی است.
بازیگران پرکار
در فصل گذشته اکران، فیلمهای سلام بر عشق، فاصله، ناسپاس، از ما بهترون، کارناوال مرگ و باد در علفزار میپیچد از الناز شاکردوست به نمایش درآمد. در بین این آثار سلام بر عشق و از ما بهترون کمدیهای ناموفق به لحاظ هنری و ارتباط با مخاطب بودند.
پرده سینمای ایران پر از چهره های تکراری بازیگران است
زمانی که فیلمنامه نویسی تقریبا در سینمای بدنه از بین میرود و به دنبال آن کارگردان پیمانکاری میشود برای فیلمبرداری چند صحنه، آخرین ناجی این قایق در حال غرق شدن، بازیگر است. در چنین وضعیتی بازیگر تبدیل به نقطه اصلی اتکای فیلم میشود و از این رو انتخاب نقش آفرینان شکلی حساس پیدا میکند.
از سوی دیگر، اگر کمی کلیتر نگاه کنیم سینما در قالب مردمیاش با ستارهها و بازیگران شناخته میشود و به نوعی آنان ویترین سینمای سرگرمیساز و عامهپسند هستند. حال روی همین تشبیه بازیگران به ویترین توقف و سپس تصور کنید که برای مدتی طولانی مغازهای ویترین خود را عوض نکند. آیا این را نشان رکود آن مغازه در نظر نمیگیرید؟ این اتفاقی است که در سینمای ایران روی داده و مدتی است ویترین فیلمهای ایرانی مشابه و تکراری شدهاند. آش گاهی آنقدر شور میشود که تنها در طول یک دوره اکران از یک بازیگر گاه ۵ تا ۶ فیلم به طور همزمان نمایش داده میشود؛ وضعیتی که در دنیا کمتر اتفاق میافتد و در سازوکارهای یک سینمای سالم غیرطبیعی است.
بازیگران پرکار
در فصل گذشته اکران، فیلمهای سلام بر عشق، فاصله، ناسپاس، از ما بهترون، کارناوال مرگ و باد در علفزار میپیچد از الناز شاکردوست به نمایش درآمد. در بین این آثار سلام بر عشق و از ما بهترون کمدیهای ناموفق به لحاظ هنری و ارتباط با مخاطب بودند.
ناسپاس اثری تاریخی بود که در اکران کوچکترین توجهی را جلب نکرد، کارناوال مرگ و فاصله نیز دو ملودرام بودند که شکست هردوی آنها تعجبی را در پی نداشت. در این میان باد در علفزار میپیچد نیز یک فیلم در گونه روستایی با ریتم کند بود که بیشتر مخاطبان خاص و جشنوارهرو را به خود جذب میکرد و به دلیل بیعدالتیهای اکران قربانی شد.
احمدپور مخبر، بازیگری که با سریالهای کمدی تلویزیونی در کهنسالی پا به عرصه بازیگری گذاشت، در همین فصل به اندازه الناز شاکردوست فیلم روی پردهها داشت. کمدیهایی یک شکل و تکراری و البته از آن آثاری که کمتر در آنها شاهد فیلمنامه و کارگردانی هستیم.
مجموعهای از شوخیهای بیربط و اغلب نخنما که توسط تهیهکننده با تجربه تبدیل به فیلمی۹۰ دقیقهای میشوند. سلام برعشق، شیر و عسل، یک جیب پر پول، دلداده و کیش و مات فیلمهای نمایش داده شده از پورمخبر در سال جاری بودهاند که هیچکدام توقعات را برآورده نکردهاند.
این سیاهه، اسمهای دیگری را هم در خود میبیند که آنها حتی از شاکردوست و پورمخبر تکراریتر و آشناترند. جواد رضویان، رضا شفیعیجم، رضا عطاران، علی صادقی، فتحعلی اویسی و … تنها بخشی از این نامها هستند.هیچ یک از آثاری که این بازیگران نیز در آنها حضور داشتند در اکران موفقیت چشمگیری به دست نیاوردند.
در مقابل، فیلمهای پرفروش امسال مثل ملک سلیمان و سن پطرزبورگ، هیچکدام از ستارههای آشنای سینما استفاده نکردند و با این حال توانستند به موفقیت نسبی برسند.
آیا بازیگری رو به زوال است؟
یکی از نگرانیهایی که چنین روندی به وجود میآورد، ضربههای احتمالی به هنر بازیگری کشور و رکود و زوال آن است. این دغدغه که نگرشهای سهل و مبتذل جای مرارتها و اصول مهم بازیگری را بگیرد، مهمترین نگرانی در این حوزه است.
امین تارخ، مدرس بازیگری که خیلی از بازیگران امروز سینمای ایران همچون حبیب رضایی، پوریا پورسرخ، مهتاب کرامتی و… از آموزشگاه او به سینما آمدهاند، چندان این نگرانی را ندارد و میگوید: با وجود ضربههایی که استفاده از بازیگران مشابه به بازیگری ما میزند، اما این آسیبها قطعا خیلی جدی نیست. این بازیگر پیشکسوت ادامه میدهد: سینمای ایران همیشه دچار تبهای تند و زود گذری میشود که یکی از آنها که امروز با آن روبهرو هستیم،کمدیهای سبک است که گذراتر از آن است که دارای تأثیری عمیق و دامنه دار در سینمای ایران شود.
تارخ با این که زیاد شدن این فیلمها را ناشی از نگاه صنعت محور و بسته شدن زوایه دید هنری در سینمای ایران میداند، معتقد است بازیگری که ریشه داشته باشد هیچگاه در چنین آشفته بازاری آسیب نمیبیند.
اما قدرتالله صلحمیرزایی، کارگردان سینمای ایران نظری متفاوت دارد و میافزاید: این که از بازیگرانی زیاد استفاده میشود، ناشی از تواناییهای آنان است و به هیچ وجه نباید آن را یک نقطه ضعف به شمار آورد.
صنعت اکران
صنعت اکران یکی از معضلات اساسی و پیچیده سینمای ایران است که بسیاری از فیلمهای ایرانی به دلیل شرایط ناعادلانه اکران دچار آسیب شده و ضررهای مهمی کردهاند. یکی از دلایل تکراری شدن بازیگران همین ضعفهای نظام اکران و نابرابریهای آن است. از آنجا که دولت بازار اکران را کمتر از دیگر مراحل تولید و توزیع فیلم حمایت میکند، به همین دلیل سینمای ایران دچار دوپارگی عجیب و پر آسیبی شده است. در این شرایط برخی فیلمها اکران مناسبی پیدا میکنند و تعدادی دیگر در حسرت دیدن پرده سپید سینما میمانند.
نکته: اهالی سینما میگویند ستارههای سینما دیگر تضمینکننده فروش فیلمها نیستند و باید در کنار آن به سراغ سوژههای نو فیلمنامه مستحکم کارگردانی قوی و جلوههای بصری چشمنواز رفت
در این میان، اکران فیلمها به آثار کمدی تکراری و گذرا یا فیلمهای دولتی محدود شده است و از همین رهگذر بازیگران محدودی را در خود میپذیرد که هم فاقد توانمندیهای بازیگری هستند و هم به دلیل تکرار و همزمان شدن اکران فیلمهایشان اتفاقا کمتر به کیفیت پرداخته و فیلمهایشان هم کمتر مورد بررسی قرار میگیرد.
حسین فرحبخش، تهیهکننده با سابقه سینمای ایران یکی از آسیبهای اساسی سینمای ایران را نوع اکران میداند و معتقد است بسیاری از فیلمهای او در سالهای اخیر قربانی این بازار شدهاند.
فرحبخش میگوید: یکی از دلایل عدم فروش فیلمها در سینمای امروز ایران همین اشتباهات اکران است، چون از بازیگر فیلمی که من تهیه کردهام در چند فیلم دیگر به طور همزمان اکران میشود و این مخاطب را در انتخاب فبلمها دچار مشکل میکند.
اما قدرتالله صلحمیرزایی، کارگردان فیلم یک جیب پر پول معتقد است اگر فیلم قدرتمند باشد و دارای ظرافتهای تکنیکی، دچار مشکل نمیشود و فروش خود را خواهد داشت. او میافزاید: آنچه مهم است قدرت فیلمنامه و کارگردانی است. اگر این نکات رعایت شود، فیلمهای مشابه یک فیلم به لحاظ بازیگر و حتی مضمون و گونه به آن ضربه نمیخورد.امین تارخ اما اتفاقا اشکال اصلی را در این شرایط بازیگری در صنعت اکران میبیند. تارخ میگوید: دولت در اکران فیلمها که صرفا برای سرگرمی کار میکنند، نظارتی ندارد. سرگرمی را نباید از سینما گرفت اما باید به نوع نمایش، میزان و گونه این سرگرمی نظارت کرد.
او تاکید میکند: اگر ما فیلمهای سرگرمیساز کلیشهای تولید کنیم و آنها را با بیدقتی کنار هم اکران کنیم، جز این که چهره و حتی بازی بازیگر برای مخاطب کسلکننده شود نتیجه دیگری ندارد.
ستارههای بازیگری و فروش فیلمها
از روزگاری که حضور ابوالفضل پورعرب، هدیه تهرانی یا پرویز پرستویی باعث فروش یک فیلم میشد، چندان زمانی نگذشته است. حضور جانی دپ یا جورج کلونی هم در هر فیلم هالیوودی کافی است تا در سراسر دنیا دیده شود. اینگونه ستارهپروری بخشی جدانشدنی از صنعت ساخت و توزیع فیلم در همه دنیاست. اما آیا حضور الناز شاکردوست، احمد پورمخبر، جواد رضویان و پوریا پورسرخ و حامد کمیلی که پای ثابتی برای اکثر فیلمهای امروز سینمای ایران هستند، تضمینی برای فروش آنها ایجا میکند؟ در سینمای امروز ایران حتی حضور بازیگران بهتر و صاحب سبکتر نیز موجب فروش یک فیلم نمیشود.
قدرتالله صلحمیرزایی در همین خصوص معتقد است بازیگر برای فروش فیلم کافی نیست. او توضیح میدهد: بازیگر به تنهایی نمیتواند فروش یک فیلم را تضمین کند.حتی اگر اثری بهترین بازیگر را به خدمت بگیرد، پیش از آن باید یک متن خوب داشته باشد. در کنار آن کارگردانی مناسب هم در کنار دیگر عوامل مجرب باید به کار بیایند تا همراه با هنرنمایی بازیگران فیلم فروش مناسبی را رقم بزند.
حسین فرحبخش به عنوان تهیهکننده هم نظر صلح میرزایی کارگردان را تایید میکند و ادامه میدهد: بازیگران امروز هیچکدام حضور موفقی در گیشه نداشتهاند. این نشان میدهد از یک سو به حوزههای دیگری چون فیلمنامهنویسی و کارگردانی باید توجه کنیم و دیگر اینکه به دنبال بازیگران و ستارههای جدید بگردیم که هم توانایی بیشتری در بازیگری داشته باشند و هم تکراری نباشند.
چرا بازیگر تکراری؟
اینجا چند پرسش اساسی پیش میآید: چرا دایره بازیگران سینمای ایران اینقدر محدود است؟ چرا حلقهای از بازیگران با تغییراتی ناچیز صف بازیگران اکثر فیلمها را تشکیل میدهند؟ در حالی که منتقدان، تهیهکنندگان و تماشاگران از چنین وضعیتی راضی نیستند، چرا همچنان فیلمهایی با تکیه برحضور چند چهره بازیگری تولید میشوند؟ آیا در چنین شرایطی بازیگر میتواند همچون یک ناجی سینما را نجات دهد؟ آیا بازیگر میتواند در سینمایی که از بنیاد دچار کاستی است یک جایگاه مستقل داشته باشد؟
در پاسخ به این سوالها بهتر است به همان مثال قبلی بازگردیم. ویترین یک مغازه چکیدهای از محتویات و کالاهای آن مغازه و شاکلهای از هویت آن است و حضوری مستقل از مغازه ندارد حتی اگر تکراری و خاک گرفته باشد. ویترین شلخته نشاندهنده صاحب مغازه شلخته است. لباس بنجل و نخنما در ویترین نشان از کالاهای بیکیفیت است. حال آیا سینمای ایران همچنان میخواهد با ویترینی تکراری، شلخته و نامتجانس به کار خود ادامه دهد. آینده به این پرسش پاسخ خواهد داد.