خلاصه قسمت ۷۶ سریال افسانه جومونگ
جومونگ و افرادش در هنگام ورود به بویو توسط نارو خلع سلاح میشن.وقتی جومونگ وارد قصر بویو میشه تسو میاد استقبالش.
جومونگ و افرادش در هنگام ورود به بویو توسط نارو خلع سلاح میشن.وقتی جومونگ وارد قصر بویو میشه تسو میاد استقبالش.
ملکه وقتی خبر اومدن جومونگ میشنوه میگه من باید برم با تسو حرف بزنم ولی در راه حالش به هم میخوره.
بعد جومونگ پیش امپراطور میره امپراطور هم بهش میگه چرا به بویو اومدی؟جومونگ هم میگه من میخوام بویو و گوگوریو با هم متحد بشن.از دشمنی بویو و گوگوریو فقط هان سود میبره.امپراطور هم میگه من دیگه قدرتی ندارم.هرچی میخوای به تسو بگو.
تسو جلسه ای میذاره تا در مورد جومونگ با وزرا مشورت کنه.وزیر اعظم میگه ما باید با اون خوب رفتار کنیم.یکی از وزرا میگه ولی فرستاده ی لیادونگ به زودی به بویو میرسه اگه اونها جومونگ اینجا ببینند ما با هان دشمن میشیم.وزیر اعظم هم میگه فعلا اتحاد با گوگوریو بیشتر برامون سود داره.همین موقع نارو میاد و میگه ملکه حالش بد شده.
وقتی سول لان جومونگ در قصر میبینه میگه من باید اون رو بکشم و انتقام خون پدرم رو ازش بگیرم.
شب بیریو پیش جومونگ میره و ازش میخواد اجازه بده در مسابقات شمشیر زنی شرکت کنه.جومونگ هم قبول میکنه.
وقتی یوری میره در مسابقات ثبت نام کنه بیریو رو میبینه.یوری هم سرش رو کج میکنه و از اونجا میره.
ماجین خبر رفتن جومونگ به بویو رو به یونگ پو میگه.یونگ پو هم سریع پیش ماهوانگ میره و میگه جومونگ میخواد با بویو متحد بشه.ماهوانگ هم میگه من ترسی ندارم.چانگ ان و لیادونگ دارن آماده ی حمله به گوگوریو میشن.
بعد ماهوانگ پیش تسو میره پیغام امپراطور هان رو بهش میده.بعد میگه بهتره با هان متحد بشی نه با گوگوریو.
مسابقات شمشیر زنی در حال برگزاریه یوری هم داره با حرفش میجنگه.که بیریو اون رو میبینه.بعد از اینکه یوری حریفش رو شکست داد بیریو میره پیشش و بهش میگه منو شناختی؟در دور آخر میبینمت.
یوری و بیریو همه ی حریفان خودشون رو شکست میدن و هردو به دور نهایی میرسن.
مسئول برگزاری مسابقات میره پیش نارو و بهش میگه محافظی که در مسابقه شرکت کرد نتونست به دور نهایی برسه.ولی اون کسی که محافظ رو شکست داد د بویو زندگی میکنه.
یوری هم میره خبر بردشو به مادرش میده و میگه من مقابل همه با شاهزاده بیریو میجنگم.
صبح مراسم شروع میشه و تسو تاجگزاری میکنه.
بعد از مراسم امپراطور تسو رو احضار میکنه و بهش میگه من میخوام بقیه ی عمرم رو در بین مردم زندگی کنم.
مسابقه شروع میشه.سویا هم وقتی جومونگ میبینه شروع میکنه به گریه کردن.همین موقع جومونگ هم اونو رو میبینه و دستور میده دنبال اون برن.ولی سویا خودش رو در بین جمعیت مخفی میکنه.
بلاخره یوری بیریو رو زمین میزنه و مسابقه رو برنده میشه.
یوری پیش تسو میره و باهم مش… میخورند. تسو دستور میده اون رو با گارد سلطنتی آموزش بدند.بعد میگه حالا من با جومونگ مذاکره میکنند.
ماهوانگ و یونگ هم دارن در مورد ایجاد اتحاد بین گوگوریو و جول بون حرف میزنند که یونگ پو میگه حالا که محافظهای جومونگ سلاحی ندارند باید به اون حمله کنیم و کارش رو تموم کنیم.
جومونگ میره پیش تسو و درباره ی اتحادشون با هم حرف میزنند.تسو میگه اگه اتحاد با هان برای بویو سومدند باشه من با هان متحد میشم.جومونگ هم میگه اگه با هان متحد بشی مجبورم به بویو حمله کنم.تسو هم میگه من رو تهدید میکنی؟جومونگ هم بهش میگه فکراتو بکن.
یوری میره پیش مادش و میگه من الان میتونم همه جای قصر بویو برم.سویا هم میگه در قصر زن دوم امپراطور زیر ستون یه شمشیر شکسته هست.اون رو برای من بیار.
جومونگ به افرادش میگه حالا که به بویو اومدیم باید به کوهستان چان مو بریم.(محل دون هاموسو)
نارو هم به یوری میگه تو باید دنبال جومونگ بری و سر از کارشون دربیاری.
وقتی ماجین خبر رو به یونگ پو میگه یونگ پو تصمیم میگیره اونها رو در همونجا بکشه.
صبح جومونگ و افرادش به سمت کوهستان چان مو میرن.
وقتی به اونجا میرسن جومونگ شروع میکنه قدم زدن و خاطرات گذشته اش زنده میشه.یوری هم داره جومونگو نگاه میکنه که اویی شمشیر رو میذاره رو گلوش و میبرتش پیش جومونگ.
افراد جومونگ هم همه میگن باید اون رو بکشیم.ولی جومونگ میگه از اینجا برو.
موقع برگشتن یوری سربازها رو میبینه و میره تا به جومونگ هشدار بده ولی وقتی به اونجا میرسه میبینه اونها دارن باهم میجنگن یوری هم میره کمکشون…. .