از بستگان خدا (داستان کوتاه)توسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۲/۰۴/۲۸کودکی با پای برهنه روی برف ها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد. زنی در حال عبور او را دید و دلش سوخت، او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش! کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا...ادامه مطلب
پادشاه و نابینا (داستان کوتاه)توسط admin | ۱ نظر | ارسال در ۱۳۹۲/۰۴/۲۸مردی نابینا زیر درختی نشسته بود! پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟» پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟ سپس مردی عادی...ادامه مطلب
داستان جالب و آموزنده زوجی که عاشق یکدیگر بودندتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۱/۰۴/۲۹پس از ۱۱ سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به...ادامه مطلب
داستان کوتاه «ایوب»توسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۱/۰۴/۲۵اعظم حمزهای *این داستان، یکی از ۱۰ داستان راه یافته به مرحله نهایی دومین جشنواره داستان کوتاه پایداری است.ادامه مطلب
نگاهی به «کوتوله» اثر پرلاگر کوییستتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۱/۰۲/۱۵«بعضی وقت ها موجب ترس مردم می شوم، آنها گمان می کنند که من دلیل وحشت شان هستم، اما در اصل خودشان عامل این ترسند و این کوتوله درون خودشان است که آنها را می ترساند.»ادامه مطلب
داستان کوتاه : طوطیها از غصه دق میکنندتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۱/۰۲/۰۷سفارت روسیه خیلی بزرگ بود. یک باغ وسیع و بزرگ؛ پــر از درختهای بلند. دیوارهای سیمانی بلندی که لبه آن را هم مانند دیوار برلین؛ سیم خاردار کشیده بودند…. شبهای تابستان انتهای باغ که درست به سمت خانه ما بود سینمای روبازی برپا میشد و جلوی آن؛ هم به...ادامه مطلب
داستان : ثروتمند و ماهیگیرتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۱/۰۱/۲۶ثروتمندی نزدیک یک دریاچه ایستاده بود و یک قایق کوچک ماهیگیری از کنارش رد می شد. دید که داخل قایق چند ماهی صید شده است. از ماهیگیر پرسید: «چقدر طول کشید تا این چند تا ماهی را گرفتی؟» ماهیگیر گفت: «خیلی کم.» مرد ثروتمند پرسید: «چرا بیشتر صبر نکردی...ادامه مطلب
ماستمالی کردن (داستان کوتاه)توسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۱/۰۱/۱۲قضیه ماستمالی کردن از حوادثی است که در عصر بنیانگذار سلسله پهلوی اتفاق افتاد: «هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیله راه آهن جنوب تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای...ادامه مطلب
داستان موفقیت اکبر عبدی، مرد هزار چهرهتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۱/۰۱/۰۹پیرمرد از پلهها بالا میرود. پلکهایش مثل پالتوی خردلی و گشاد تنش، سنگینی میکند؛ در حال افتادن است. از پلهها بالا میرود، سرش پایین است و خط پهن و سیاه سایه کلاه شاپو، چشمها و سرش را پنهان کرده. ۲۲ سال پیش هم در چنین زمانی از چنین پلههایی...ادامه مطلب
داستان کوتاه سورپرایزتوسط admin | ۰ نظر | ارسال در ۱۳۹۰/۱۲/۱۹یه روز یه دختر جوون سوار اتوبوس شد و کنار یک راهب با خدا و زیبا نشست ….. و خیلی بی ادبانه و با تکبری خاص و بی مقدمه ازآن مرد با دین خواست که باهاش سکس داشته باشه……. !!!! مرد راهب با خجالت و شرم سریع جواب رد...ادامه مطلب