خيلى وقتها
مسئولين
حرفهايى
مىزنند
که با
واقعيات
در تضاد
است اما
اين بار
از يحيىزاده
و ديگر
نمايندگان
مجلس
متشکريم
که جانب
انصاف را
نگه
داشته و
بسيار
کارشناسانه
به
ماجراى
ناکامى
تيمملى
کشورمان
در جام
ملتها
پرداختهاند.
البته در
بحث «بىغيرت»
بازى
کردن
ستارهها
با ايشان
اختلافنظر
داريم و
معتقديم:
آنچه
تلاش
مهرههاى
سرشناس
را کماهميت
جلوه
داده،
ارنج
غلط،
سيستم
اشتباه،
وظايف
نادرست و
شناخت
ناکافى
کادرفنى
بوده از
قابليتهاى
بازيکنان
تيمملي.
پيرامون
ساير
مسائل
اما با
يحيىزاده
و سايرين
همنظريم
و اعتقاد
داريم که
ايشان
حرف دل
مردم را
به زبان
آوردهاند.
آري،
زمانى که
سرمربى -
ولو به
اشتباه -
مىگويد:
هيچيک
از
بازيکنان
حاضر به
پنالتى
زدن
نبودند،
چنين
حرفى به
ما نشان
مىدهد که
به غير از
مشکلات
عديده
فنى
مربيان
اعزامى
به جام
ملتها،
آنها در
بحث
مديريت
هم ضعفهاى
فراوانى
داشتهاند.
اشاره به
«ضعيفترين
کره
تاريخ» و
قوىترين
تيمملى
ايران
ظرف
ساليان
اخير نيز
کاملاً
بجا و
منطقى
است.
آرى ما هم
زمانى که
شنيديم
قلعهنوعى
از «بهترين
نمايش
ايران در
برابر کره
ياد کرده
است» نخست
دلمان به
حال او
سوخت و
سپس يک
دل سير
خنديديم
و با
استعانت
از مجريان...
چون
خيابانى
و کوثرى
به اين
نتيجه
رسيديم
که
احتمالاً
بايد از
پيروزى
دو بر صفر
مقابل
مالزى هم
به عنوان
نقطه عطف
فوتبال
ايران
ياد کرد!