جوک

16 - 15 - 14 - 13 - 12 - 11 - 10 - 9 - 8 - 7 - 6 - 5 - 4 - 3 - 2 - 1

   
   
دوتا پسر حوصله‌شان سر رفته بود. يكي از آنها گفت: بيا شير يا خط بيندازيم. اگر شير شد ميريم دوچرخه سواري، اگر خط شد ميريم ماهواره نگاه مي‌كنيم و اگر سكه روي لبه‌اش ايستاد ميريم درس مي‌خونيم!
 
   
   
تركه خبر داغ مي‌شنود، گوشش مي‌سوزد!
 
   
   
موشه وارد داروخانه شد و گفت: آقا مرگ من داريد؟
 
   
   
تركه چهار تا قالب صابون مي‌خوره تا به مرز خودكفايي برسه!
 
   
   
تركه نبض بيمار را گرفت و گفت: نمي‌دانم مريض مرده يا ساعت من خوابيده!
 
   
   
در نيويورك خانم مستر اسميت رفت پيش وكيل دادگستري و گفت: من مي‌خوام از شوهرم طلاق بگيرم. وكيل گفت: بسيار خوب، مانعي ندارد... فعلا دوهزار دلار بدهيد تا ترتيب كارتان را بدهيم. خانم گفت: زكي! 500 دلار مي‌گيرند كه او را بكشند، چرا دو هزار دلار بدهم؟
 
   
   
تركه عينكش را دور دستش چرخاند و بعد به چشمش زد، سرش گيج رفت، نزديك بود بيفته!
 
   
   
ببينم، داداش شما چيكاره است؟ راننده است، «روي» ماشين بابام كار مي‌كنه، داداش شما چطور؟ داداش من مكانيكه، «زير» ماشين مردم كار مي‌كنه!

16 - 15 - 14 - 13 - 12 - 11 - 10 - 9 - 8 - 7 - 6 - 5 - 4 - 3 - 2 - 1


 
 

Copyright © 2004-2005 www.Tafrihi.com