قصد ترویج ازدواج مجدد را نداشتم

     «نصف مال من، نصف مال تو» دومین فیلم وحید نیکخواه آزاد با فروش متوسط روزی ۱۰ میلیون تومان اکران نسبتاً موفقی را پشت سر می گذارد که این موفقیت بیشتر مدیون حضور بازیگران محبوب و پرطرفدار و فضای کمدی فیلم است. البته مضمون فیلم که در رابطه با مشکلات به وجود آمده برای یک مرد دوزنه است همان روزهای اول اکران مورد اعتراض جمعی از فمینیست ها قرار گرفت به طوری که آنها با انتشار اطلاعیه یی در یک وبلاگ «این فیلم را در راستای دفاع از مردانی که دارای چند همسر هستند دانسته و نمایش آن را توجیهی برای پدیده چندهمسری در جامعه به شمار آوردند... به عقیده این گروه فیلم «نصف مال من، نصف مال تو» نگاهی تحقیرآمیز به زنان جامعه ایرانی دارد و مردان چند زنه را مظلوم و بی گناه جلوه داده است...»به هر حال جای تردید نیست که این گونه اظهارنظرها و حواشی پرسروصدا همواره به نفع فیلم و سازندگانش تمام می شود و اگر غیر از این بود شاهد حضور جمع کثیر پدر و مادرها به همراه بچه هایشان در سالن های نمایش دهنده «نصف مال من، نصف مال تو» نبودیم. آنچه مسلم است، دومین ساخته وحید نکیخواه آزاد بعد از فیلم کودکانه «علی و دنی» بیش از آنچه متعلق به سینمای کودک باشد در گونه سینمای کمدی و خانواده می گنجد و
مضمون جنجال برانگیز آن هم بیش از پیش باعث ایجاد این فاصله شده است. ظاهراً باید بپذیریم که نسل کودک امروز سهم ناچیزی از این سینما دارد که آن هم در لابه لای روابط بزرگترها گم شده است.
    
    ● آقای نیکخواه فروش فیلم تان خوب است، پیش بینی چنین فروشی را داشتید؟
    شاید با عدد و رقم پیش بینی نکرده باشم، ولی من برخلاف خیلی از دوستانی که چه در زمان تولید و چه در زمان قبل از اکران و در مرحله پخش با آنها صحبت می کردم همیشه مطمئن بودم که فیلم فروش خوبی می کند.
    
    ● آیا الان از رقم فروش فیلم راضی هستید؟
    چون در فیلم هیچ سهمی ندارم قاعدتاً چیزی از فروش آن نصیب من نمی شود ولی فروش بالای فیلم از این جهت برای من اعتبار محسوب می شود که نشان می دهد می توانم فیلم پرفروش بسازم. البته تصور من این است که شاید اگر امکانات یک فیلم دیگر که همزمان با فیلم «نصف مال من...» اکران شده را داشتیم از جمله تعدد تیزرهای تلویزیونی رایگان و با تخفیف زیاد، آن وقت فروش فیلم به مراتب خیلی بالاتر می رفت.
    
    ● شما در زمان مسوولیت آقای رضاداد در بنیاد فارابی حدود سه سال مدیریت واحد کودک و نوجوان را بر عهده داشتید و ظاهراً فیلمنامه «نصف مال من، نصف مال تو» محصول همان دوران است...فیلمنامه محصول آن دوران نیست در واقع کتابی که ما فیلمنامه را از روی آن اقتباس کردیم در شورای اقتباس از آثار ادبیات کودکان در آن دوره فارابی که من مسوولیت این شورا را بر عهده داشتم رد شد و در حقیقت واجد صلاحیت تشخیص داده نشد برای اینکه فیلمنامه یی از روی آن اقتباس شود. ولی من مطمئن بودم که این کتاب ظرفیت خوبی برای تبدیل شدن به فیلمنامه و اثر سینمایی دارد. چیزی که حاصل آن دوران است جمع بندی یی است که من را به اقتباس از این رمان امیدوار کرد. در واقع تجربه سال ها حضورم در عرصه سینمای کودک و چند سال مدیریت در فارابی من را به این نتیجه رساند که باید به سمت ساخت فیلم هایی برویم که در آن واحد هم مخاطب کودک و نوجوان داشته باشد و هم بزرگسال، یعنی خانواده ها. این شاید مهمترین جمع بندی من از آن دوران باشد و این قصه را هم بر همین مبنا انتخاب کردم.
    
    ● فیلمنامه «نصف مال من،...» اقتباسی از رمان «فصل زرد» نوشته مصطفی خرامان است که حال و هوای تلخ تری نسبت به فیلم شما دارد، ظاهراً شما و آقای عبداللهی تغییرات زیادی را در قصه ایجاد کرده اید...
    موقعیت «بهرام وفایی» در هر دو اثر هم کتاب و هم فیلم یکی است یعنی دو بار ازدواج کرده، دو تا فرزند دختر هم سال دارد و مواردی از این دست، اما شخصیت های دیگر و سیر ماجراها کاملاً در کتاب و فیلم با هم متفاوت است.
    
    ● آیا این تغییرات با موافقت نویسنده رمان صورت گرفت؟
    ممکن است ایشان با بعضی از تغییراتی که اعمال شده موافق نباشد ولی در مجموع این اعتماد را داشت و این آزادی عمل را به آقای اصغر عبداللهی به عنوان فیلمنامه نویس و من به عنوان کارگردان داد که این قصه را به آن شکلی که می خواهیم به فیلم تبدیل کنیم.
    
    ● آیا به غیر از شما اعضای کارگاه فیلمنامه نویسی روز هم در نگارش فیلمنامه همفکری داشتند؟ اصولاً هدف تان از تشکیل این کارگاه چه بود؟
    من بعد از اینکه از فارابی بیرون آمدم کارگاه فیلمنامه نویسی «روز» را راه انداختیم. آقای عبداللهی سرپرست این کارگاه بودند و جلسات با حضور ۷-۶ نفر از فیلمنامه نویس ها در دفتر ما تشکیل می شد که آقای «خرامان» هم یکی از اعضای این کارگاه بودند. این کارگاه با اینکه یک دوره کوتاهی تشکیل می شد ولی خیلی نتایج خوبی برایمان به همراه داشت. زمانی که آقای عبداللهی نسخه اولیه فیلمنامه «نصف مال من، نصف مال تو» را نوشتند در کارگاه خوانده شد و در مراحل بعدی چه قبل از اینکه تهیه کننده برای ساخت آن پیدا شود و چه بعد از آن فیلمنامه حدود ۷-۶ بار مورد بازنگری قرار گرفت و در این مراحل بود که نظرات یا نوع سلیقه من هم در فیلمنامه اعمال شد ولی باز هم توسط خود آقای عبداللهی، یعنی این طور نبود که مثلاً ایشان فیلمنامه را بنویسند و من دوباره آن را بازنویسی کنم. در واقع می توانم بگویم یک کار تیمی خیلی خوبی انجام شد که من امیدوارم بتوانیم در موارد دیگر هم این رویه را ادامه دهیم.
    
    ● شاید بتوان یکی از دلایل موفقیت فیلم در گیشه را حضور بازیگران مطرح و محبوب و امتحان پس داده در ژانر کمدی در نقش های اصلی به شمار آورد، آیا انتخاب این هنرپیشه های خاص از ابتدا با همین هدف صورت گرفته بود که موفقیت فیلم را تضمین کنند؟
    توجه زیاد به حضور بازیگران سرشناس در این فیلم خواسته تهیه کننده بود و در واقع او باید دستمزد بازیگران را می داد و من هم از این موضوع استقبال کردم که این تعداد بازیگر مطرح را در فیلمم داشته باشم. ولی کلاً این تجربه را در سینمای ایران داشته ایم که صرف وجود چند تا بازیگر خوب در یک فیلم نمی تواند تضمین کننده موفقیت آن فیلم باشد. مثال بارز من فیلم «زمانه» ساخته آقای صلاحمند است که هدیه تهرانی، محمدرضا گلزار و گلشیفته فراهانی بازیگرانش بودند و نتیجه فیلم را هم که دیدیم چطور شد.
    من نگفتم که بازیگر خوب و مطرح صددرصد عامل موفقیت فیلم است ولی در فیلم شما بازیگرانی حضور دارند که به دلیل محبوبیت در میان عامه تماشاگران و سابقه ذهنی مخاطب از نقش های کمدی آنها به نوعی برگ برنده این فیلم به شمار می آیند...
    اتفاقاً من اصلاً منکر اهمیت بازیگر نیستم ولی در این فیلم صرف نظر از آقای شریفی نیا و خانم مریلا زارعی که یکی دو تا تجربه مثل کارهای آقای وحیدزاده را داشته یا خانم شهره لرستانی بقیه بازیگران اصلی فیلم چندان به عنوان بازیگر فیلم های کمدی شناخته شده نیستند...
    
    ● آقای آئیش و آقای سلیمانی که خیلی تجربه کار کمدی دارند...
    بله، قبول دارم و شاید به همین دلیل است که خیلی خوب توی فیلم جا افتاده اند. به هر حال موفقیت یک فیلم مدیون خیلی چیزها است از جمله تهیه کننده خوب، فیلمنامه نویس خوب، کارگردانی که کارش را بلد باشد، بازیگران خوب و خیلی عوامل دیگر. اما به نظر من مهمترین عامل موفقیت «نصف مال من، نصف مال تو» در قصه پرپیچ و خم و پرتعلیق آن است، یعنی وجه پر و پیمان بودن قصه حتی از وجه کمدی فیلم در موفقیت یک فیلم بیشتر تاثیر می گذارد.
    به نظرم باید روی این نکته یی که بارها تکرار شده توافق کنیم که مشکل اصلی در سینمای ایران فیلمنامه است و مشکل اصلی فیلمنامه خط قصه است، یعنی ما معمولاً قصه هایی را انتخاب می کنیم که ظرفیت یک کار نود دقیقه یی را ندارد. در حالی که ما قصه یی داشتیم که بعد از تدوین ۱۳۵ دقیقه فیلم داشتیم و بعد آن را فشرده کردیم و به صد دقیقه رساندیم.
    
    ● قصه «نصف مال من، نصف مال تو» جدای از جنبه های کمدی و سرگرم کننده اش به نوعی قابلیت بدفهمی دارد، یعنی دقیقاً روی خطی حرکت می کند که می تواند یک طرف آن جسارت و طرف دیگرش «پرده دری» باشد که همین وجه دوم نیز تاکنون بازتاب های منفی را به خصوص از سوی تماشاگران زن و حتی فمینیست ها به همراه داشته است، با توجه به بروز بحث هایی جنجالی در رابطه با ازدواج موقت و ازدواج مجدد که چالش های فراوانی در جامعه ایجاد کرد و حتی به مجلس هم کشیده شد، آیا فکر نمی کنید فیلم هایی با مضمون «مرد دوزنه» و توجیه این مساله به نوعی دامن زدن به این گونه بحث ها و رواج یا عادی جلوه دادن این گونه رفتارها در جامعه محسوب می شود؟
    به نظر من اگر تماشاگران زن یا فمینیست هایی که مخالف مضمون فیلم هستند آن را درست تحلیل کنند دیگر اختلافی باقی نمی ماند چرا که قصه «نصف مال من، نصف مال تو» راجع به مردی نیست که زن دارد و توجهش به یک خانم دیگر جلب می شود و می خواهد از روی هوی و هوس با او ازدواج کند بلکه تمام تلاش ما در قصه این بود که بگوییم ازدواج مجدد یک مرد حتی در شرایطی که دو تا خانواده و همسر و فرزندان او از این موضوع بی اطلاع باشند باز هم موقعیت استواری نیست و نمی تواند دوام چندانی داشته باشد و این موضوع در همان ۱۵-۱۰ دقیقه آغاز فیلم کاملاً روشن می شود و بهرام وفایی اعلام می کند که؛ «دیگه خسته شدم، دیگه این وضع را نمی توانم تحمل کنم، دائم همه چیز را دارم قاطی می کنم و می خوام که قضیه را برملا کنم...» یعنی حتی یک فردی که کاملاً زندگی به ظاهر آرامی دارد هم نمی تواند این موقعیت را ادامه بدهد، حالا چه برسد به اینکه آن فرد زندگی آرامی هم نداشته باشد و درگیر چنین موقعیتی بشود.
    این یک نکته، نکته دیگر اینکه من با کسانی که فیلمی را می سازند برای اینکه حرفی را بزنند یا پیامی را منتقل کنند مخالفتی ندارم و ایرادی به کار آنها نمی گیرم ولی این برای من مهم است که در وهله اول یک قصه جذاب تعریف کنم.
    من اگر سراغ قصه «نصف مال من، نصف مال تو» رفتم به خاطر زیرساختی بود که این قصه دارد و به ما کمک می کرد بتوانیم یک قصه پرپیچ و تاب تعریف کنیم. همان طور که در یک سری فیلم ها موضوعاتی چون دزدی، قاچاق یا دعوای سر ارث و میراث تبدیل به زیربنای قصه می شود. ما در این فیلم موضوع مردی که دو بار ازدواج کرده را تبدیل به زیربنای قصه مان کرده ایم، یعنی همان طور که در آن فیلم ها نشان می دهیم فردی که دزدی کرده یا قتل مرتکب شده دچار چه گرفتاری هایی می شود اصلاً منظورمان این نیست که بخواهیم دزدی یا قتل را تایید کنیم. در این فیلم هم اصلاً منظورمان این نیست که بخواهیم ازدواج مجدد را تایید کنیم. آنچه برای من مهم بود این بود که قصه یی بگویم که در آن واحد هم بچه ها را جذب کند و هم بزرگترها را. البته طبیعی است که هر وقت قصه یی را تعریف می کنیم یک پیامی هم به همراه خواهد داشت ولی قطعاً پیام این فیلم - اگر درست به آن نگاه شود - این نیست که بخواهیم ازدواج مجدد را تایید کنیم. بحث هایی هم که طی ماه های گذشته در جامعه به وجود آمده بود و سر و صدای زیادی به راه انداخت در حقیقت راجع به ازدواج موقت و مساله صیغه بود چراکه از نظر شرعی و قانونی تکلیف تعدد زوجات کاملاً مشخص است.
    
    ● یعنی چون ازدواج مجدد از نظر شرعی حل شده است فیلمسازان می توانند آن را ترویج دهند؟
    خیر، من این جمله را در توضیح آن بخش از سوال شما گفتم که به بحث های مطرح شده ماه های اخیر در جامعه اشاره کردید که به مجلس هم کشیده شد و آن در مورد ازدواج موقت و مساله صیغه بود که اصلاً ربطی به این فیلم ندارد.
    موضوع فیلم من در مورد ازدواج مجدد است که آن را هم اصلاً ترویج یا تایید نمی کنیم و نشان می دهیم امکان ندارد مردی در آن واحد با دو تا زن زندگی کند و روی آرامش را ببیند، اگر هم پیامی راجع به این جنبه از فیلم وجود دارد فقط همین است و نه چیز دیگری.
    

    ● از آنجایی که فیلم شما کمدی است نتیجه گیری شما هم از این قضیه شکلی فانتزی پیدا کرده، این گونه که مرد از پنجره سقوط می کند و دو تا زن این را تلافی رفتار او به حساب می آورند، اگر قرار بود خارج از چارچوب قصه یی کمدی این وضعیت را نشان بدهید چه پایانی برایش رقم می زدید؟
    من این موضوع را در قالب یک فیلم کمیک مطرح کردم و نمی توانستم شکل واقعی تر آن را نشان بدهم، این را کسی می تواند نشان دهد که قصد دارد فیلمی بسازد که راجع به این موضوع است و می خواهد درباره اش حرف بزند. همان طور که قبلاً هم اشاره کردم من فقط می خواستم یک قصه تعریف کنم و این قصه آن پیچ و خم لازم را به من می داد برای اینکه به آن علاقه مند شوم. اصلاً موضوع این فیلم از نظر من ازدواج مجدد نیست. اما اگر شما اصرار داشته باشید که عقیده من را درباره این قضیه بدانید باید بگویم امکان ندارد یک مرد بتواند در آن واحد با دو تا زن یک زندگی توام با آرامش داشته باشد. از نظر من حرف فیلم «نصف مال من، نصف مال تو» این نیست ولی نتیجه گیری یی که از آن می توان به دست آورد همین است.
    
    ● دلیل این همه ارجاع شما به فیلم «خواهران غریب» چیست؟
    این ارجاع در یکی دو صحنه فیلم است که دو تا خواهر درباره اش حرف می زنند و موقعیت خودشان را با خواهران دوقلوی آن فیلم مقایسه می کنند. در واقع هم من و هم آقای عبداللهی کلاً ارجاع دادن به فیلم ها و کتاب ها را دوست داریم. همان طور که در این فیلم یک ارجاعی به فیلم «خانه دوست کجاست؟» و یک ارجاعی هم به کتاب «بابالنگ دراز» داده می شود. ما این ارجاع ها را دوست داریم و نظیر این اتفاق ها در سینمای ایران همواره صورت گرفته است. همان طور که مثلاً آقای مخملباف در فیلم «بایسیکل ران» که شباهتی به فیلم «آنها به اسب ها شلیک می کنند» دارد، در صحنه یی از قهوه خانه همین فیلم را در تلویزیون به نمایش می گذارد. ما هم در این فیلم این کار را کرده ایم و قصد ما از این ارجاع ها این است که بگوییم ما خودمان متوجه این شباهت هستیم و این طور نیست که ما از این نکته غافل باشیم. اما در عین حال باز فکر نکردیم که این شبیه بودن مانع از این بشود که ما فیلم خودمان را بسازیم. به هر حال این ارجاع دادن ها یک سنتی است در سینما که به نظر من سنت بدی هم نیست.
    
    ● با اینکه دوتا از کاراکترهای اصلی فیلم شما کودک هستند ولی باز هم نمی توان عنوان سینمای کودک را برای آن به کار برد، چون مضمون فیلم ارتباطی به دنیای کودکان ندارد و حتی شاید تماشای آن به نوعی برای این سنین نامناسب باشد، آیا خودتان قبول دارید که فیلم «نصف مال من، نصف مال تو» متعلق به ژانر سینمای کودک و نوجوان نیست؟
    قصه «نصف مال من، نصف مال تو» در گونه سینمای کودک و نوجوان نیست و در ژانر سینمای خانواده قرار می گیرد. در خیلی از کشورهای دنیا هم در ادبیات کودکان و هم در سینمای کودک و نوجوان از این نوع قصه ها داریم که خانواده را مخاطب قرار می دهند و این خانواده شامل کودکان هم می شود. در چنین مواردی ما باید قصه یی را تعریف کنیم که بچه ها از درکش عاجز نباشند و دوست داشته باشند که ماجراهای آن را دنبال کنند اما بزرگترها هم جنبه های جالبی را در فیلم ببینند.
    
    ● چرا دیگر فیلم هایی همانند دوران طلایی سینمای کودک ساخته نمی شود، فیلم هایی که مضامین آنها صرفاً درباره کودکان و دنیای آنها بود؟
    به نظرم در آن دوران طلایی جامعه ما در یک شرایط دیگری به سر می برد، مثلاً آن موقع سینمای کودک خیلی متکی به کمک هایی بود که از سوی وزارت آموزش و پرورش صورت می گرفت در رابطه با بردن بچه های مدارس به سینماهایی که فیلم کودک نمایش می دادند. الان به نظرم می رسد که انقطاع کاملی صورت گرفته است و ما دیگر اصلاً نمی توانیم امیدوار باشیم به اینکه کسی غیر از پدر و مادر و افراد خانواده بچه ها را ببرند به سینما، بنابراین باید فیلمی بسازیم که آن بزرگترهایی هم که همراه بچه ها به سینما می روند از تماشای فیلم لذت ببرند. اگر ما الان هم شرایطی داشتیم که مثلاً آموزش و پرورش به طور وسیع از سینمای کودک حمایت می کرد یا مثلاً کتابخانه های کانون محلی بود برای عرضه فیلم های کودک و نوجوان بدون همراهی بزرگترها با آنان، ما می توانستیم دوباره به همان دوران طلایی برگردیم. ولی در حال حاضر راه دیگری نداریم. دلیلش هم این است که بسیاری از فیلم های کودک و نوجوان که در جشنواره های داخلی و خارجی جایزه می برند، امکان اکران را اصلاً پیدا نمی کنند، من می توانم ۱۰ ، ۲۰ تا فیلم را برای شما نام ببرم. آن فیلم هایی هم که امکان اکران پیدا می کنند جزء آثاری هستند که در گونه سینمای خانواده قرار می گیرند. فیلم هایی مثل «خواهران غریب»، مثل «اسپاگتی در هشت دقیقه»، حتی با یک مسامحه یی فیلمی مثل «گل یخ». بقیه یا امکان اکران پیدا نمی کنند مثلاً آقای غلامرضا رمضانی سه تا فیلم اکران نشده دارد و خیلی های دیگر و آن تعداد از فیلم هایی هم که از کودکان اکران شد، می توانیم بگوییم که اینها اصلاً اکران نشده اند. فیلم هایی مثل «کودکانه»، «روز کارنامه»، «مربای شیرین» و «من بن لادن نیستم» به قدری بد اکران شدند که اصلاً می توانیم بگوییم اکران نشده اند. با این شرایط تنها راه این است که برویم به سمت قصه هایی که مورد توجه خانواده ها قرار بگیرد، یعنی پدر و مادرهایی که بچه هایشان را سینما می برند وقتی از سینما بیرون می آیند، به پدر و مادرهای دیگر هم توصیه کنند که بچه هایتان را ببرید این فیلم را ببینند و مطمئن باشید که خودتان هم حوصله تان سر نمی رود.بنابراین یک گونه جدیدی باید شکل بگیرد که چیزی بین این دو گونه باشد، یعنی سینمایی بین فیلم کودک خاص و فیلم بزرگسال خاص.
    
    ● یعنی دیگر فیلم ها مثل «گربه آوازه خوان» و «دزد عروسک ها» نمی تواند جوابگوی سینمای کودک و نوجوان باشد؟
    اتفاقاً به نظر من این فیلم ها هم در ژانر خانواده قرار می گیرند. «گربه آوازه خوان» داستان تلاش دوتا بچه است برای اینکه پدر و مادرشان را پیدا کنند و این طور نیست که بزرگترها در آن فیلم نباشند یا موضوع به آنها مربوط نباشد. یا مثلاً «دزد عروسک ها» که در رابطه با یک خانواده فقیر است که مادر نقش پررنگی در قصه دارد.
    
    ● ولی «شهر موش ها» که پرفروش ترین فیلم آن سال ها شد، کاملاً عروسکی بود؟
    بله، ولی یادمان نرود که ما حتی اگر آن شرایط دوران طلایی را حفظ می کردیم، قطعاً فیلم های کودک مان در طول این سال ها دستخوش تحولاتی می شد. در واقع معلوم نیست که الان یک فیلم کاملاً عروسکی جواب خوبی بدهد. حتی به نظر من بخشی از موفقیت «کلاه قرمزی» به خاطر این است که در کنار «کلاه قرمزی» و «پسرخاله» ما آن زوج طهماسب و معتمدآریا را داریم و آدم شیرین کاری مثل حمید جبلی که در کنار آنها است. من حتی می خواهم پا را از این فراتر بگذارم و فیلم هایی مثل «دختر شیرینی فروش» و «زیر درخت هلو» را مثال بیاورم که با اینکه هیچ کودکی در آنها وجود ندارد و موضوع درباره بزرگسالان است ولی چون زیرمجموعه فیلم های مربوط به ژانر خانواده قرار می گیرند، اینها هم جزء محبوب ترین فیلم های بچه ها هستند، چون تعریف فیلم کودک این نیست فیلمی که بچه ها در آن نقش های اصلی اش را بازی کنند یا موضوع راجع به آنها باشد. اگر شما فیلمی بسازید که حتی بچه یی توی آن نباشد ولی برای بچه ها قابل درک باشد و به شوخی های فیلم بخندند و با شخصیت هایش همذات پنداری کنند اصلاً دیگر لزومی ندارد که کاراکتر کودکی هم توی فیلم باشد تا مورد توجه بچه ها قرار بگیرد.
    
    ● ولی در فیلم «نصف مال من، نصف مال تو» هر جایی که دوتا دختربچه فیلم حضور داشتند برای تماشاگران کودک توی سالن جالب بود...
    بله، ولی مثلاً این طور نیست که بچه ها آن صحنه یی که بهرام وفایی (محمدرضا شریفی نیا) با حوله از خانه فرار می کند را نفهمند یا خوش شان نیاید.
    
    ● شما زمانی بیشتر به عنوان تهیه کننده سینمای کودک فعالیت داشتید، آیا قصد ندارید دوباره به آن عرصه بازگردید؟
    خیر، بعید می دانم که دوباره بخواهم تهیه کننده فیلم کارگردان دیگری شوم. من این تجربه را در چند سال اخیر داشته ام ولی نه در مورد سینمای کودک، مثلاً تهیه کننده فیلم «دم صبح» ساخته آقای حمید رحمانیان بودم که این کار را حاضرم دوباره برعهده بگیرم، ولی در مورد فیلم کودک خیلی بعید می دانم. من از آن نوع تهیه کننده هایی نبودم که کارگران را در یک فشار و محدودیتی قرار بدهم که آن فیلمی را که من دوست دارم، بسازد، نوعاً هم کارگردان های سینمای کودک علاقه شان به این است که فیلم های جشنواره یی بسازند و من هیچ گاه تمایلی به ساختن چنین فیلم هایی نداشتم و به عنوان تهیه کننده دو فیلم آخری را که در زمینه سینمای کودک ساختم حتی تلاش نکردم برای اینکه اکران شود، به این دلیل که به نظرم می رسید فیلم مناسبی برای تماشاگر و خصوصاً تماشاچی کودک و نوجوان نیست در حالی که این فیلم ها در جشنواره های جهانی جوایز زیادی هم به دست آورده بودند.
    
    نگار باباخانی

 

 






جستجو
WWW tafrihi

Copyright © 2005-2007 Tafrihi.com