كمدي نود شبي پيچيدگي نمي‌خواهد!


sehatK8-1.jpg
سروش صحت در ديدار از موسسه گل‌آقا، سال 78

sehhat22.jpg

بگومگو با سروش صحت
علي زراندوز
با تشكر از مجيد يعقوبي

سروش صحت (متولد 1344 در اصفهان) پس از تجربه بازيگري و نويسندگي در عالم سينما و تلويزيون، اين‌بار سراغ كارگرداني مجموعه طنز تلويزيوني چارديواري رفته تا همگان بدانند به چندين هنر آراسته است. به بهانه عنوان هنري جديد صحت، گفت‌وگويي با او انجام داديم كه در ادامه بخشهايي از آن را مي‌خوانيد. راستي بد نيست بدانيد صحت بسيار روي نظر گل‌آقايي‌ها حساب باز مي‌كند و قبل از شروع گفت‌وگو نظر ما و بقيه اذناب گل‌آقا را درباره كار تازه‌اش پرسيد و اگر كمبود وقت و آماده بودن صحنه و عوامل براي ضبط سكانس بعدي نبود احتمالاً اين تبادل‌نظرها بيشتر از گفت‌وگو طول مي‌كشيد. البته صحت قبلاً در سال 1378 همراه مهران مديري و كليه عوامل برنامه جنگ 77 به آبدارخانه گل‌آقا آمده بود و ديدار صميمانه‌اي با گل‌آقا و اصحابش داشت. تا يادمان نرفته اين را هم بگوييم كه سروش به عنوان بازيگر در فيلمهاي تقاطع، بازنده، گاوخوني، نان، عشق، موتورهزار و شراره ايفاي نقش كرده و مجموعه‌هاي تلويزيوني و فيلمهاي ترش و شيرين، قطار ابدي، چراغ جادو، داستان يك شهر، جايزه بزرگ، كوچه اقاقيا، برخي قسمتهاي شبهاي برره و پاورچين و نوك برج را هم نوشته. (براي دسترسي به متن كامل اين گفت‌وگو، سراغ نزديكترين روزنامه فروشي محل رفته، يك عدد ماهنامه گل‌آقاي شماره 189 را تهيه بفرماييد!)
حالا اين شما و اين هم گفت‌وگو با يك كارگردان خاكي كه ترجيح مي‌دهد به جاي نشستن روي مبل، روي زمين بدون فرش قسمتي از لوكيشن چارديواري ولو شود، به پايه‌هاي مبل تكيه دهد و بعد شروع كند!

* چطوري موفق شدي استعداد كارگرداني را در خودت كشف كني؟
من كشف نكردم... چون آدم از كشفهاي تازه خوشحال مي‌شود نه اينكه مثل من وحشت كند! در واقع آقاي چگيني (تهيه‌كننده اين مجموعه) فكر كرده بود احتمالش هست كه از پس اين كار بربيايم و با مسؤولان شبكه 3 دراين‌باره صحبت كرده بود. همان طور كه گفتم اولش واقعاً وحشت‌زده بودم ولي بالاخره با يك عالمه فكر كردن و سبك و سنگين كردن ماجرا پريدم در اين اقيانوس و حالا هم معلوم نيست غرق بشوم يا بتوانم سالم از آن بيرون بيايم!

* چرا براي شروع كار از يك مجموعه پانزده يا بيست قسمتي شروع نكردي و يكراست رفتي سراغ نود قسمتي؟
گفتم كه... انتخاب نكردم، به من پيشنهاد شد.

* خوب مي‌توانستي قبول نكني.
اصلاً نمي‌دانم چرا در زندگي من مرتب اتفاقهايي مي‌افتد كه در انتخاب آنها نقشي ندارم و در واقع براي آنها انتخاب مي‌شوم. مثلاً من نوشتن براي تلويزيون را انتخاب نكردم، بلكه برايش انتخاب شدم. در مورد اين كار هم اتفاقاً گفتم: نمي‌شه پانزده يا بيست قسمتي باشه؟ كه آنها جواب دادند: نه! يا نود تايي يا هيچي!

* فكر مي‌كني سروش صحت بتواند به سمتي برود كه مثل مهران مديري يا رضا عطاران در زمينه ساخت مجموعه‌هاي طنز تلويزيوني صاحب يك سبك مشخص و خاص شود؟
من دوست دارم كاري را كه انجام مي‌دهم دوست داشته باشم. از گرفتن صحنه‌هايي كه آنها را دوست دارم خوشحال مي‌شوم و از گرفتن صحنه‌هايي كه مجبورم آنها را بسازم دلخور مي‌شوم. اما بالاخره هر آدمي براي خودش درونيات، تجربيات، تفكرات و نقطه‌نظرهايي دارد كه اگر از آنها در كارش استفاده كند، مي‌شود سبك كار او. اما معتقد نيستم آدم با اين طرز تفكر برود كار بسازد كه حالا براي خودش سبك و سياقي به هم بزند. من اگر غير از اين، چهار تا كار ديگر هم داشتم آن وقت مي‌شد فكر كرد كه آيا در اين كارها اتفاقي افتاده و چيزي وجود داشته يا نه.

* فكر مي‌كني وقتي يك نويسنده، كارگردان مي‌شود، چه مزايا يا معايبي نسبت به كارگرداني كه نويسنده نيست، دارد؟
خوبي‌هايي دارد... تجربه زيادي در اين زمينه ندارم ولي در همين مدت گاهي وقتها روي متنها فضولي مي‌كنم و تغييرشان مي‌دهم. نويسنده‌ها هم بعضي وقتها مي‌گويند تغييراتت خوب بود، بعضي وقتها هم مي‌گويند متن ما را خراب كردي! البته حق هم دارند... نكته ديگر اينكه كارگرداني كه خودش مي‌نويسد روي متنها دقيق‌تر و حساس‌تر است و غم و غصه‌اي از اين بابت دارد. البته سرعت ساختن اين كارها و فشار عقب نماندن از آنتن باعث مي‌شود فرصت نباشد تا متني كه مثلاً 60 درصد آدم را راضي مي‌كند با اصلاح و تغيير به يك كار بهتر تبديل شود.

* طرح داستان مجموعه تا آخرين قسمت مشخص است؟
تا آخر كار نه... چون ما با استفاده از واكنشها و بازخوردهاي مردم كار را جلو مي‌بريم. ولي كليت كار و اينكه مي‌خواهيم چه كار كنيم و قرار است چه شخصيتهايي را وارد كنيم، معلوم است. حالا در اين ميان ممكن است يك مهمان بيايد و مردم ازش خوششان بيايد كه ما او را به كار اضافه مي‌كنيم يا برعكس.

* دلت نمي‌خواست قالب كارت با قالب ديگر كارهاي نود شبي كه استفاده از چند خانواده در يك ساختمان است، متفاوت باشد؟
نه... من اين قالب را خيلي دوست دارم.

* به نظرت اين تكرار قالب باعث نمي‌شود چنين فضايي براي مخاطب تكراري شود؟
من چيزي را كه دوست داشتم و كاري را كه فكر مي‌كردم درست است، انجام دادم. مخصوصاً در مورد اين انتخابم كه اولين كارم در زمينه كارگرداني است. از طرفي با كار در آپارتمان و آدمهايي از طبقه متوسط (نه خيلي مرفه و نه خيلي پايين) راحت‌ترم و مي‌توانم در مورد آنها قصه‌اي تعريف كنم.

* به نظرت كارگرداني كه مي‌خواهد كمدي تلويزيوني بسازد، بهتر است دنباله‌رو سليقه مخاطب باشد يا سليقه‌سازي كند؟
بهتر است سليقه‌سازي كند اما به هيچ‌وجه نبايد مخاطب را از دست بدهد. براي يك كار هر شبي كه بايد باعث انبساط خاطر مردم باشد و قرار است مخاطب بدون دغدغه آن را ببيند و برود بخوابد، لازم نيست كار خيلي پيچيده‌اي انجام شود.

* چقدر از اين قضيه خوشحالي كه در حال حاضر كه كارت از تلويزيون پخش مي‌شود هيچ كدام از شبكه‌ها كار كمدي ندارند؟
شايد اگر كار ديگري هم به جز كار من پخش مي‌شد ناراحت مي‌شدم! به هر حال آدم قدر چيزي را كه دارد نمي‌داند. احتمالاً وقتي مي‌ديدم دو تا كار ديگر هم به جز كار من پخش مي‌شود مي‌گفتم اي كاش اينها پخش نمي‌شدند! اما الان فقط مي‌گويم اي كاش مجموعه ما به جاي ساعت 45‌:10، ساعت 15‌:10 پخش مي‌شد و موقع پخش آن هم برق بقيه كانالها مي‌رفت!

* سرنوشت اين كار تا چه اندازه‌اي در ادامه كار كارگرداني تو مؤثر است؟
اگر سر اين كار نابود شوم حداقل تا بيست سال ديگر كارگرداني نمي‌كنم. ولي اگر بگويند كارم بد نبوده احتمالش هست كه ادامه دهم

 

 

 






جستجو
WWW tafrihi

Copyright © 2005-2007 Tafrihi.com