چند خونه با "چارخونه" ؟


    
    
    
    می گویند"احساس، تکرار را دوست دارد"....آری؛چرا که می توان ساعت ها نشست و به یک قطعه موسیقی زیبا گوش سپرد. بارها و بارها. بدون خستگی و دلزده شدن.
    می توان هر بار که یک شاهکار نقاشی را دید، ذوق زده شد و به وجد آمد.... نقاش را تحسین کرد و به او آفرین گفت.
    اما باور کنید دیگر نمی توان مقابل جعبه جادویی نشست وسریالهای مثلا طنز و مثلا اجتماعی اخیر را دنبال کرد!
     هر چند که از تولد این ژانر در تلویزیون رسمی ایران، دیری نمی گذرد....هر چند که با نمایش اولین نمونه های این ژانر، همگان شگفت زده شدند؛ اما چه بر سر این طفل نوپا آمد؟ الله اعلم!

    خدا را شکر که اینبار خیالمان راحت است "کار، کار انگلیسی ها نیست" و دستهای پشت پرده کاملا با آب و صابون شسته شده اند و در نظافت و سلامت کامل به سر می برند. خیالمان راحت است که مافیای سینما هنوز پایش به عرصه هدایت ایندسته از تراژدی های کمدی نما، باز نشده است.
    اگر واقعا دلمان برای پیشرفت صنعت فیلم و سریال سازی کشورمان می سوزد، می تپد و شور می زند؛ اینبار باید با شجاعت سرمان را بالا بگیریم و تقصیر را بیندازیم به گردن عوامل سازنده فیلمها، نویسنده، کارگردان، تهیه کننده، بازیگر و سایر کسانی که دچار "خود- صمد بهرنگ بینی" یا "خود- صادق هدایت بینی" می شوند و خیال می کنند با یک عدد دوربین فیلمبرداری، یک فیلمنامه تکراری و تعدادی بازیگر که با دیدن چهره شان می توان تا آخر قصه را حدس زد و تمام دیالوگ ها را پیشاپیش از بر گفت ؛ می شود یک اثر تاثیرگذار اجتماعی ساخت. نه، اصلا آنها فقط می خواهند صدای انتقادشان را به گوش مردم برسانند....شاید هم هدفشان ساخت یک کمدیست، برای خنداندن مردم و ساختن لحظاتی شیرین برای مردمی که در شرایط زیر خط فقر خنده و شادی به سر می برند.
    می بینید چه آشفته بازاری شد؟! یک مخاطب کاملا عام و آماتور تلویزیون، مثل من، هم نمی تواند از هدف ساخت این سریالها سر درآورد. نکند دستهای پشت پرده، هنوز مملو از چرک و باکتری اند؟ بوی صابون نمی دهند انگار! شاید حق با شاعر باشد:
    "کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ"
    کار ما شاید این است
    که در افسون گل سرخ شناور باشیم"
    اما دیگر شناور بودن هم بس است!سریال همسران، خانه سبز، زیر آسمان این شهر، پاورچین، نقطه چین، ترش و شیرین، خانه به دوش،....و...و...و...
    حالا هم که دور، دور "چار خونه"است. یعنی تا کی باید پای تلویزیون نشست وبه دعوای تکراری یک زن و شوهر خیره شد؟ به انتقادهای اجتماعی واضح، مبرهن، تابلو و بدون چاشنی طنز و باریک بینی هنرپیشه هایی که زل می زنند توی دوربین و دیالوگ می گویند؟ یعنی هنوز کافی نیست؟! "احساس،تکرار را دوست دارد" اما تکراری که بر مبنای تغییر و تعالی باشد. تکراری که در هر دوره خود برانگیزاننده یک حس نو باشد.یک احساس جدید و تر و تازه.
    اگرچه کمدی های انتقادی- اجتماعی اخیر هم از این قاعده مستثنی نیستند و با شروع هر دوره تکراری آنها یک جور احساس جدید به آدم دست می دهد. احساسی که هر بار شدیدتر و قوی تر از دفعه پیش است. احساس تاسف برای ژانر کمدی که دیگر هیچ تفاوتی با یک ژانر تراژدی در پیت ندارد.... و برای خودمان. مایی که به نام مخاطب مشهوریم وسطح درکمان برای آنهایی که پر کننده اوقات فراغتمان هستند، محترم نیست و حتی نوع علایق و سلایق و .....خواهش می کنم نگویید"خلایق، هر چه لایق!"
    کوچکترین کار فرهنگی که صداو سیما می تواند در جهت اجرای رسالت فرهنگ سازی خود انجام دهد، تغییر ذائقه فرهنگی و ارتقای نگاه اجتماعی مردم است.
    دلمان می خواست آماری در دست داشتیم از اینکه "چار خونه" در قلب چند خانه از خانه های مخاطبان تلویزیون جای دارد.آماری که می شد با استناد به آن، از مسئولان صدا و سیما خواهش کرد: "می شه بسه؟!!!"
    
    زهرا داوري کيا

 

 

 






جستجو
WWW tafrihi

Copyright © 2005-2007 Tafrihi.com