«احمد نجفي»
از خاطرات
تلويزيونياش
ميگويد
براي
تماشاي برفك
تلويزيون
بليت ميفروختم
اولين
بار چگونه با
جعبه جادويي
آشنا شديد؟
سال 1335
پدرم از كشور
آلمان يك
دستگاه
تلويزيون
گروندیک به
ايران آورده
بود. آن روزها
من تقريبا 8
سال داشتم.
خانواده ما
جزو اولين
خانوادههايي
بود كه صاحب
تلويزيون شد.
چون سال 1339
تلويزيون به
ايران آمد و
تا زماني كه
شبكه ثابت
پاسال راهاندازي
شد، ما برفك
تماشا ميكرديم.
حتي من براي
اينكه بچههاي
محل برفك
تماشا كنند،
بليت ميفروختم
(ميخندد). آن
زمان ما در
خرمشهر زندگي
ميكرديم.
پدرم هر وقت
كه به خارج از
كشور ميرفت،
از هر چيزي كه
خوشش ميآمد،
ميخريد و به
ايران ميآورد.
تلويزيون و
راديو از
جمله وسايلي
بود كه من قبل
از ورودشان
به ايران با
آنها آشنا
شدم.
چند ساله
بوديد كه به
تهران آمديد؟
10 سالم بود
كه تنها به
تهران آمدم و
در مدرسه
شبانهروزي
انديشه، واقع
در خيابان
عباسآباد،
كه مدرسه
ايتالياييها
بود، مشغول
تحصيل شدم.
مدرسه انديشه
جزو مدارس
ممتاز ايران
بود و بهخاطر
اينكه درسم
خيلي خوب
بود، در اين
مدرسه اجازه
تحصيل پيدا
كردم. بعدها
كه پدرم به
تهران آمد،
در محله
بسيار دوستداشتني
دزاشيب در
زير بازارچه
شميران ساكن
شديم و تا مدتها
آنجا بوديم.
اولين
فعاليت
تلويزيونيتان
با چه برنامهاي
آغاز شد؟
در سال 1371
با سريال «كارآگاه
علوي» ساخته
حسن هدايت.
قبل از آن در
فيلم سينمايي
«دندان مار»
بازي كرده
بودم.
اولين
حقوقتان در
اين عرصه
چقدر بود؟
70هزار
تومان.
نفهميدم كه
چطور خرج
كردم. تا به
خودم آمدم،
ديدم پول
تمام شده (ميخندد).
خاطره اي
از اولين
حضورتان جلوي
دوربين تعريف
كنيد.
زماني كه
در فيلم
سينمايي «دندان
مار» براي
اولين بار
جلوي دوربين
رفتم، اصلاً
براي من
شگفتي نداشت.
حتي تعجب
كردم كه براي
اين كار به من
پول ميدهند.
وقتي هم كه
خودم را در
پرده سينما
ديدم، فكر ميكردم
اين كار خيلي
كوچكتر از
آن است كه
درخور من
باشد و زياد
از اين كار
خوشم نيامد.
پس چطور
شد براي
دومين بار
حاضر شديد
براي مجموعه «كارآگاه
علوي» جلوي
دوربين برويد؟
آن زمان
من بهدليل
مشكلات روحياي
كه داشتم،
فقط و فقط بهدنبال
كار بودم.
بعدها
فيلمنامه «كارآگاه
علوي» را به من
ارائه كردند
و من هم با
توجه به
مشكلاتي كه
داشتم، بازي
در اين سريال
را چشمبسته
قبول كردم و
الحق
والانصاف هم
كه سريال
خوبي از كار
درآمد.
چه شد كه
سر از كار
اجرا
درآورديد؟
من بهدنبال
كاري هستم كه
بتوانم با
مردم ارتباط
برقرار كنم.
يعني هر كاري
كه در آن
بتوانم با
مردم ارتباط
برقرار كنم،
ميپذيرم. من
در مجريگري،
احساسات خودم
را به مردم
انتقال ميدهم،
يك انسان
معمولي كه با
مردم خيلي
راحت و بيغلوغش
است.
با توجه
به اينكه
صداي گرم،
گيرا و رسايي
داريد، چرا
حرفه دوبله
را انتخاب
نكرديد؟
وقت زياد
ميگيرد و
پولش كم است (ميخندد).
دليل ديگرش
هم اينكه من
طاقت كاركردن
در فضاي تنگ و
تاريك و آن هم
بهحالت
نشسته را
ندارم (ميخندد).
بيشتر
مخاطب كدام
بخش از
تلويزيون
هستيد؟
شديدا
مخاطب اخبار
هستم، يعني
بدون خبر نميتوانم
زندگي كنم (ميخندد).
پس
برنامههاي
خودتان را
تماشا نميكنيد؟
متاسفانه
شبكه 2
تلويزيون ما
خراب است،
يعني آنتنش
تنظيم نيست و
من نميتوانم
برنامههايم
را ببينم (ميخندد).
البته گاهي
اوقات CD
برنامههايم
را از بچههاي
پخش ميگيرم
و تماشا ميكنم.
|
|
|
|
|
|