كشاورز :از حضورم در«برف و بنفشه‌» راضي نيستم


    
    
    
    
    تا به حال حضور استاد محمد‌علي كشاورز را در نقش‌هاي مختلف مرور كرده‌ايد؟ هيچيك شبيه ديگري نيست و هركدام به اندازه هنر بازيگري ماندگار است.
    پير بازيگري ايران مسير طولاني‌اي را در زمان سفر كرده است و از هزار ‌توي نقش‌ها گذشته تا امروز در مجموعه‌اي به نام «سال‌هاي برف و بنفشه» بازي كند. اما او از اين حضور راضي نيست. بازي مجموعه را حاصل يك رودربايستي مي‌داند و خود بر ضعف‌هاي آشكار و پنهان سال‌هاي برف و بنفشه واقف است. با او به همين بهانه گفت‌وگو كرديم اما سخن را از سال‌هاي دور آغاز كرديم، تا ميزان اهميت تجربه، مطالعه و دانش بازيگري را از نگاه اساتيد فن يك بار ديگر مرور كنيم.
    
    دوران كودكي شما تا چه حد با هنر آميخته بود؟

    در دوره دبستان با بچه‌هاي ارامنه همكلاس بودم. آنها نمايش‌هايي را با زبان خود اجرا مي‌كردند، ما هم براي تماشا مي‌رفتيم. همين امر انگيزه‌اي شد تا به هنر و به طور خاص هنر تئاتر علاقه‌مند شوم.
    تولد در شهر اصفهان چقدر باعث گرايش شما به هنر شد؟
    آن زمان در قهوه‌خانه‌ها به صورت پرده‌خواني شاهنامه خوانده مي‌شد، در برخي از موارد هم براي اينكه تماشاگران بيشتري به ديدن نمايش بيايد، نمايش‌هاي كمدي اجرا مي‌كردند، به تماشاي اين نمايش‌ها مي‌رفتم و علاقه‌مندي‌ام بيشتر مي‌شد.
    پس از اينكه دوران تحصيل را پشت‌سر مي‌گذاشتيد، چه افرادي در صحنه تئاتر حضور داشتند؟
    هنرمنداني چون ارحام صدر، فرهمند و مميزان بودند. به نظرم فردي چون ارحام صدر جزو هنرمنداني است كه هنوز نظيرش را نداريم، هنرمندي كه در بداهه‌سازي در قالب طنز و مسائل اجتماعي، جزو برجسته‌ترين افراد است.
    پس از پشت سر گذاشتن دوره سربازی علاقه‌تان نسبت به تئاتر كاسته نشد؟
    متاسفانه دوران سربازي‌ام مصادف شد با 28 مرداد كه تقريبا تمامي تئاتر‌ها تعطيل شد. بسيار متاثر شدم كه چرا بايد گروه‌هاي نمايشي اين‌گونه تعطيل شوند. به عنوان مثال جامعه باربد، تئاتر تهران، تئاتر فردوسي كه به خاطر مسائل سياسي‌اش تعطيل شده بود و نوشين هم به همراه گروهش رفته بودند. به طور كلي پس از 28 مرداد، تئاتر تقريبا روزهاي رخوت و سياه خود را مي‌گذراند. ولي اين مسائل باعث نشد كه از هدفم بگذرم.
    از دوران تحصيل در هنرستان هنرپيشگي بگوييد.
    هنرستان هنرپيشگي توسط سيد‌علي خان‌نصر و دكتر فروغ كه افرادي با شعور و با فرهنگ و دلسوز هنر بودند تاسيس شد، اساتيدي چون رهاورد، تجزيه و تحليل نمايش را به ما درس مي‌داد، حبيب يغمايي ادبيات فارسي، مهرتاش موسيقي ايراني را تدريس مي‌كردند و آقاي گروسي تاريخ تئاتر به ما درس مي‌داد.
    با چه افرادي همكلاس بوديد؟
    اسماعيل شنگله، رضا كرم‌رضايي و جمشيد لايق. پس از فارغ‌التحصيلي‌ام، دكتر مصطفي آسويي به ايران آمده بود كه دوره‌اي را نزد ايشان گذراندم. سپس با گروهي متشكل از شاهين سركيسيان، علي نصيريان، اسماعيل شنگله، خانم شيخي و خانم پريان همكاري كردم. همان زمان به صورت روزمزد در اداره هنرهاي دراماتيك استخدام شدم. چون سالن تئاتري وجود نداشت و اكثر سالن‌ها به كافه تبديل شده بود. به همراه نصيريان، انتظامي، جميله شيخي، سمندريان و اسماعيل شنگله، نمايش‌هاي تك‌پرده‌اي را چهارشنبه ها در تلويزيون ايران اجرا مي‌كرديم. همين امر باعث شد مردمي كه از تئاتر دور شده بودند با فضاي تئاتر آشتي كنند.
    اولين نمايشي كه به صورت حرفه‌اي روي صحنه اجرا كرديد، چه بود؟
    نمايشي بود براساس شاهنامه به كارگرداني آقاي جوانمرد، اين نمايش را به همراه انتظامي، نصيريان و جمشيد لايق روي صحنه برديم.
    چگونه به دانشگاه راه پيدا كرديد؟
    رشته نمايش آن زمان در دانشگاه تهران وجود نداشت و اجازه نمي‌دادند اين رشته وارد دانشگاه شود. با تلاش هنرمندان آن زمان و دكتر فروغ بالاخره چهار رشته تئاتر و كارگرداني، نويسندگي، سينما و طراحي صحنه وارد دانشگاه تهران شد. من در رشته تئاتر و كارگرداني شركت كرده و كنكور دادم و به همراه 20 نفر وارد دانشگاه شدم. حضور اساتيد برجسته با تدريس‌هاي فوق‌العاده از ويژگي‌هاي آن دوره بود. يادم هست دكتر هشترودي پرسپكتيو صوت درس مي‌داد چيزي كه به گوش دانشجويان امروز هم نرسيده است. دكتر آريان‌پور نيز جامعه‌شناسي عمومي را تدريس مي‌كرد همان كسي كه براي اولين‌بار در سال 1318 نمايشنامه‌اي از ايبسن را در پاورقي روزنامه اطلاعات ترجمه كرد. به هر حال حضور چهارساله در دانشگاه برايم تجارب فوق‌العاده‌اي را به ارمغان آورد.
    چطور شد اولين فيلم‌تان به نام «شب قوزي» را بازي كرديد؟
    مرحوم فرخ غفاري كارگردان «شب قوزي» را به طول كامل مي‌شناختم، او اولين فردي بود كه سينما تك را در ايران پايه‌ريزي كرد. جوان‌هايي چون بهرام بيضايي، ناصر تقوايي، هوشنگ كاووسي و فريدون رهنما در اين محافل شركت مي‌كردند و به نقد و بررسي فيلم‌ها مي‌پرداختند.فرخ غفاري نيز جداي اين محافل به ديدن تئاتر هم مي‌آمد. همين مورد باعث شد تا براي بازي در فيلمش انتخاب شوم.
    وقتي اولين فيلم‌تان را بازي كرديد، هم‌دوره‌اي‌هايتان به شما خرده نگرفتند؟
    اتفاقا برخي مي‌گفتند كه چرا بازي در فيلم را پذيرفتيد و به نوعي اعتراض مي‌كردند اما در نهايت طي صحبت‌هايي تصميم گرفتيم با هنرمنداني كه اهل سينما و تحصيلكرده سينما هستند، كار كنيم.
    بهترين نقش‌هايتان در آثار علي حاتمي شكل گرفته است. از آشنايي با ايشان برايمان بگوييد؟
    علي در دانشكده با ما درس مي‌خواند اما او ادبيات نمايشي مي‌خواند و نمايشنامه مي‌نوشت. پس به تلويزيون رفت و به فيلمسازي روي آورد. از همان زمان با نوع نوشتن و شخصيت او آشنا شدم.
    پس از انقلاب خواستار بازنشستگي از اداره تئاتر شديد؟
    بله، پس از انقلاب حدود 30 سال بود كه فعاليت هنري داشتم. از جمشيد مشايخي كه رئيس اداره تئاتر بود تقاضاي بازنشستگي كردم او هم موافقت كرد و به دنبال آن هم بسياري از بچه‌ها خود را بازنشست كردند. تنها دلیلش هم سالخوردگي بود. وقتي از اداره تئاتر بازنشست شدم به سينما روي آوردم.
    صحبتي است در مورد فيلم «كاروان‌ها» كه كارگردانش به دنبال بازيگر مناسب فيلمش بوده كه نمايشي با بازي شما را مي‌بيند، تحت تاثير قرار مي‌گيرد و...
    وقتي اين فيلم به من پيشنهاد شد خيلي خوشحال شدم، بيش از همه اينكه هم بازي آنتوني كوئين شدم.
    مي‌دانست بازيگر تئاتر هستيد؟
    نه، روز اولي كه مرا ديد گفت: «از كجا اومدي» گفتم «هيچي از خيابون رد مي‌شدم گفتند براي بازي بيام» (مي‌خندد) صحنه اولي را كه بازي كرديم لبخندي به من زد و گفت: «تو واقعا تا به حال كار بازي انجام ندادي؟» گفتم «چرا من بازيگر تئاتر هستم.» تا اين را گفتم فرياد زد و داد و بيداد راه انداخت و به كارگردان گفت كه چرا به او نگفتند كه من يك بازيگر تئاتر هستم و باعث شدند احترام لازم را نگذارند؟ به هر حال همين امر باعث كه تا رفاقتمان بيش از پيش شود.
    مي‌گويند شما از اين فيلم قهر كرديد و نمي‌خواستيد كار را ادامه دهيد!
    يك روز موقع ناهار كه از مكان‌ ناهارخوري بر مي‌‌گشتيم، هر يك از عوامل سوار ماشين شدند و رفتند. يك لحظه ديدم كه چند تن از عوامل فني كه ايراني هم بودند با پاي پياده مسير را طي مي‌كنند. به دستيار كارگردان اعتراض كردم او هم گفت چون ايراني‌اند بايد پياده بيايند. اين را كه گفت با او مشاجره كردم و چون كارم تمام شده بود تقاضا كردم كه مرا به شهر برگردانند گفتند ماشين ساعت 5 بعد از ظهر مي‌آيد. چون نمي‌خواستم تا آن زمان بمانم با يكي از بچه‌هاي اصفهان به شهر رفتم. فرداي آن روز هر چه به دنبالم آمدند گفتم كه كار را ادامه نمي‌دهم. تا اينكه تهيه‌كننده فيلم آمد و گفت كه بيايم سر صحنه با يكديگر صحبت كنيم. خلاصه راضي شدم و رفتم. به محض اينكه سرصحنه رفتم ديدم آنتوني كوئين و مايكل سارازيب هيچ‌كدام لباس نپوشيده‌اند و گفتند اگر كشاورز نيايد بليت هواپيما برايمان بگيريد تا برگرديم، او بايد باشد تا ما هم كار كنيم، اين موضوع برايم بسيار جالب بود كه چقدر حس صنفي و حمايتي داشتند.
    اتفاقي مي‌افتد كه در سال‌هاي اخير در سينما كمتر ظاهر مي‌شويد و بيشتر فعاليت‌تان در تلويزيون است؟
    به‌لحاظ فيلمنامه، متن‌هاي خوبي به‌دستم نمي‌رسد. در اين ميان نقش‌هايي را براي تلويزيون ايفا كردم اما برخي آثار پس از پخش، باعث پشيماني‌ام شدند. بهتر است قبل از اينكه ديگران مرا محاكمه كنند، خودم اين كار را بكنم.
    حرف از نيازهاي مالي است؟
    اتفاقا برخي آثار را به‌لحاظ گذران زندگي و معيشتي قبول مي‌كردم. البته براي من اين مورد زياد اتفاق نيفتاد چرا كه بازنشسته وزارت فرهنگ و هنر هستم و هر ماه حقوق جزئي بازنشستگي به دستم مي‌رسد، اما مجموعه‌هاي ضعيف حاصل برخي رابطه‌ها و حضور افرادي است كه دغدغه‌اي نسبت به هنر ندارند.
    «سال‌هاي برف و بنفشه» با بازي شما در حال پخش است آیا ویژگی يك اثر مطلوب را دارد؟
    براي قبول‌كردن اين مجموعه بين يك رودربايستي ماندم. خيلي هم تلاش كردم كه حضور نداشته باشم اما نشد. مساله اصلي برمي‌گشت به متن و نوشته، چون مربوط به سال‌هاي 42 است. زياد موافق روند داستان نبودم. وقتي هم كه بحث مي‌شد، نويسنده حضور نداشت يا مساله ديگر نوع گريم يا طراحي صحنه و لباس بود كه ذهنم را به خود مشغول كرده بود. نمي‌دانم مگر در آن سال‌ها ژل موي سر بوده است يا به سر گذاشتن آن نوع كلاه كه به هيچ عنوان نبوده است. نكته ديگر، شماره شهرباني اتومبيل‌ها بود كه اصلاً به شكل منعكس‌شده در مجموعه نبوده است.
    شما كه اين‌قدر ريزبينانه به اثر نگاه مي‌كرديد، اين موارد را به عوامل توليد گوشزد نكرديد؟
    اتفاقا اشاراتي مي‌كردم ولي توجهي نشان نمي‌دادند. متاسفانه برخي از كارگردانان و نويسندگان هيچگونه مطالعاتي انجام نمي‌دهند و هنوز تاريخ خود را نمي‌شناسند. در همين سريال «سال‌هاي برف و بنفشه» يك روز به بازيگر جوان فيلم گفتم: «تو ديوان امام رو خوندي؟» گفت:«بله، بله خوندم» گفتم:«كي چاپ شده؟» نتوانست جواب دهد و دروغ مي‌گفت. او حتي براي انجام تحقيق هم سراغ تاريخ نرفته بود. به او گفتم رباعي اول ديوان امام راجع به 15 خرداد است. مي‌‌تواند كمك خوبي براي ايفاي نقش باشد.
    آيا نقشي هست كه آرزوي بازي‌كردنش را داشته باشيد؟
    دوست‌دارم نقش رهبر اركستر سمفونيك را بازي كنم. نمي‌دانيد رهبر اركستر چه دنيايي براي خود دارد و چه بازي‌اي مي‌توان روي شخصيتش انجام داد. واقعا نقش و شخصیت زیبایی است. خیلی علاقه مندم یک روز چنین شخصیتی را بازی کنم.
    نصيحتي از يك استاد...
    هنرمندان جوان هيچ‌گاه گدايي نقش نكنند، چراكه هنرپيشه مقام والايي دارد. بايد جايگاه او را بشناسند و بدانند كه چه خون‌دلي خورده شده كه اين كشور و هنرش پابرجا ايستاده است، همچنين براي ايفاي هر نقش، مطالعه و تحقيق را فراموش نكنند.

 

 

 






جستجو
WWW tafrihi

Copyright © 2005-2007 Tafrihi.com