اكبر عبدي هنوز اول راهيم


    
    
    
    با اكبر عبدي يك گفتگوي جذاب و زيبا در كاخ سعدآباد انجام داديم كه خواندنش را در شماره آينده مجله خانواده سبز به شما سفارش مي كنيم، اما بد نيست به گوشه اي از گفته هاي اكبر عبدي در مورد بازيگران جوان اشاره داشته باشيم، عبدي مي گويد: در هر كاري ممارست لازم است، ما هم سعي مي‌كرديم تلاش بيشتري داشته باشيم، اما آن چيزي كه در حال حاضر خيلي مهم است، اين‌كه خيلي از جوانان به راحتي به اين جايگاه مي‌رسند و چون راحت رسيدند، قدر آن را نمي‌دانند و اين قدر ندانستن به ضررشان تمام مي‌شود، به عبارتي آن جوان، آن علاقه‌اي كه ما داريم را ندارد. وقتي به آن مي‌رسد و نمي‌تواند به راحتي نگه‌دار آن باشد، آن چيزي كه من در اكثرشان مي‌بينم به اين شكل است كه قدرنشناس هستند، علاقه ندارند، وقتي به جايگاهي هم مي‌رسند، تصورشان اين است كه ديگر تمام شد، در صورتي كه
اين حرفه تازه زماني آغاز مي‌شود كه شما به آن دست يافته‌ايد. يعني شما تصميم مي‌گيريد كه برويد جايي و كلي تلاش مي‌كنيد كه به آن جاده و اتوبان اصلي برسيد، وقتي به اول آن اتوبان يا جاده مي‌رسند... فكر مي‌كنند كه ديگر رسيده‌اند، اما نمي‌دانند كه هنوز مسير است و راه تازه آغاز شده، اما عده‌اي از جوانان فكر مي‌كنند كه اول جاده، انتهاي مقصد است.
    عبدي پاسخ به اين پرسش كه شما بازيگريد يا نه مي گويد: من درسش را نخوانده‌ام، هيچ ادعايي هم ندارم و به قول بچه‌ها بازيگري ذاتي هستم، اما در اثر مرور زمان و كار كردن، باعث شده كه تكنيك اين كار را ياد بگيرم. يعني حالا مي‌دانم كه جاي خوب قرار گرفتن نور در صحنه كجاست؟ مي‌توانم خودم را با فيلمبردار مطابقت دهم، مي‌توانم خودم را با صدابردار وفق دهم و اين‌ها، همه در اثر تجربه و ممارست در كار به وجود مي‌آيد. آنها كارهاي تكنيكي است كه تنها به دو دليل كه گفتم به دست مي‌آيد. به آن مسئله‌اي كه در مورد جوانان اشاره كردم، بايد اشاره‌اي داشته باشم، زماني يك بازي يا ايفاي نقش آغاز مي‌شود، كه آنان ديگر به اين مسائل فكر نمي‌كنند. به همين دليل اول جاده هستند، اما فكر مي‌كنند كه پايان جاده همين جاست، چرا؟ چون به جاده اصلي يا اتوبان رسيده‌اند! در صورتي وقتي در يك فيلم، نقشي را قبول مي‌كنند، بايد روي اين مسائل كار كنند، اكثرشان نمي‌دانند كه اصلا نور چيست؟ صدا بايد كجا باشد و... چند وقت پيش پس از پايان تئاتر، همه رفتند و من تنها در پشت صحنه باقي ماندم و تصميم گرفتم، آنجا را تميز كنم. در حال جمع كردن استكان‌ها بودم كه كسي مرا شناخت و گفت: آقاي عبدي شما چرا اين كار را مي‌كنيد. من هم گفتم به اين خاطر كه تئاتر خانه من است و من در اين خانه مي‌مانم، آن جوان كه تازه وارد اين حرفه شده است و راحت به اين مرحله از زندگي كاري‌اش رسيده ديگر علاقه‌اي به اين خانه نشان نمي‌دهد.
    عبدي در مورد آخرين كارش كه مجموعه اي در مورد ورود اولين دوربين به ايران است و او نقش مظفرالدين شاه را ايفا مي كند، مي گويد: من نقش مظفرالدين شاه را ايفا مي‌كنم، پيش از اين، مرحوم استاد حاتمي و محسن مخملباف درباره وي فيلم‌هايي ساختند، از اين‌رو آن آرشيوها را دوباره ديدم، اگر يادتان باشد در فيلم ناصرالدين شاه آكتور سينما نقش اصلي را استاد انتظامي بازي مي‌كرد، گرچه اين نقش را بايد دوباره استاد بازي مي‌كرد، اما به علت گرفتاري ايشان، آن را به من محول كردند و من هم به پاس احترام، بازي‌ام را به ايشان تقديم مي‌كنم و حتي قرار شد كه در انتهاي كار، اين فيلم به استاد انتظامي تقديم شود. قصه اصلي اين فيلم هم درباره ورود دوربين به ايران است كه مظفرالدين شاه پس از سفرش به فرانسه محو اين وسيله گشت و قرار شد آن را به ايران بياورد. ديگر نقش‌هاي اصلي اين فيلم را هم بهزاد فراهاني، شقايق فراهاني، سپند اميرسليماني و كمند اميرسليماني ايفا مي‌كنند.

 

 

 






جستجو
WWW tafrihi

Copyright © 2005-2007 Tafrihi.com