اگر ويزا بدهند به پاريس و اسپانيا مي روم


    
    
    هنوز تكيه‌كلام‌هاي سريال ترش و شيرين را در كوچه و خيابان، محل كار و دانشگاه مي‌شنويم. سريال پرمخاطب عيد امسال، دست‌پخت سروش صحت و محمدرضا آريان بود. يك متن يكدست كه با شوخي‌هاي تر و تازه حسابي همه را شاد كرد.
    
     تهران امروز مصاحبه ايي با وي انجام داده است. او سوال‌هاي سبك زندگي را به شيوه خودش جواب مي‌دهد، شيوه‌اي كه مختص يك بازيگر و نويسنده طناز است.
    
    چطور زندگي مي‌كنيد و چقدر از زندگي‌تان راضي هستيد؟
    مثل همه زندگي مي‌كنم و خيلي هم راضي‌ام.

    
    واي چه جواب كاملي!
    حالا اگر اشكال ندارد 5 نقطه در زندگي كه به شما چشمك مي‌زند را برايمان بگوييد:
    1‌ـ چراغ چشمك‌زن راهنمايي رانندگي
    2ـ راهنماي ماشين‌ها وقتي مي‌خواهند به سمت چپ يا راست بپيچند
    3ـ بعضي از ستاره‌هاي آسمان
    4ـ بعضي از لامپ‌ها كه خاموش و روشن مي‌شوند
    و هر چيز ديگري كه خاموش و روشن شود يا چشمك بزند!
    
    چه چيز به زندگي‌تان معني مي‌دهد؟
    چيزهاي معني‌دار
    
    اين چيزهاي معني‌دار را توضيح دهيد...
    هر چيزي كه به زندگي‌ام معني بدهد، در زندگي‌ام چيز معني‌داري به حساب مي‌آيد!
    
    دوست داريد به گذشته برگرديد؟
    خيلي زياد. دلم مي‌خواهد زمان از ديروز گرفته تا 40 سال پيش يا حتي 100 سال پيش به عقب برگردد البته دو تا شرط دارم؛ اول اينكه ذهن الان را داشته باشم يعني با آگاهي به گذشته برگردم، دوم اينكه قابليت بازگشت به زمان حال هم وجود داشته باشد.
    
    با چه كساني عكس يادگاري مي‌گيريد؟
    با دوستانم و كساني كه دوستشان دارم.
    
    توي زندگي شما چه چيزهايي به رنگ سبز است؟
    گياهان، وسايل سبز، قورباغه‌هاي دور و برمان، كاهو، سبزي خوردن، يك شلوار سبز هم دارم.
    
    اين رنگو خيلي دوست داريد؟
    من همه رنگ‌ها رو دوست دارم.
    
    مهم‌ترين معلم‌هاي دوره مدرسه و استادهاي دانشگاهتان را به ياد داريد؟
    آقاي برانگيزي معلم كلاس پنجم من بود كه الان فوت كرده و خانم مرتهب معلم كلاسم اولم. خانم انصاري را هم خيلي دوست داشتم،‌ معلم كلاس سومم.
    از معلم‌هاي دوره راهنمايي، خانم نصيري را به ياد دارم چون خيلي مهربان بود و معلم انشامو كه اسمشو الان فراموش كردم. ممكنه نيم‌ساعت ديگر يادم بيايد و كلي غصه بخورم كه چرا اسمش يادم نبود آقاي... (يادم نمياد) ولي خيلي معلم تاثيرگذاري بود و كتاب‌هاي خوبي را به من معرفي كرد.
    آقاي پرويزي معلم تاريخ دوم دبيرستانم، كاري كرد كه علاقه شديدي به اين درس پيدا كنم و كتاب تاريخ مشروطه را همان موقع خريدم. براي قبولي در كنكور، كلاس مي‌رفتم. آقاي مهربد دبير رياضي، آقاي نوروزيان دبير فيزيك و آقاي مهدويان دبير شيمي من در كلاس‌هاي كنكور بودند. آنها باعث شدند من بي‌سواد دانشگاه، رشته شيمي قبول بشم. توي دانشگاه هم استادهاي خوبي داشتم مثل دكتر محمود مدبري كه ادبيات فارسي درس مي‌داد و دكتر سعيدي، استاد شيمي‌آلي، واقعا كلاس‌هاي دلنشيني داشت.
    
    يك روز تعطيل اگر در خانه باشيد، چه كارهايي انجام مي‌دهيد؟
    چه كارهايي انجام مي‌دهم يا دوست دارم چه كارهايي انجام بدهم؟
    
    فرقي نمي‌كند، هر دو را بگوييد.
    دوست دارم در روز تعطيل خونه را تميز كنم، صبحانه و ناهار خوشمزه بخورم. كمي بخوابم (خوابيدن در روز تعطيل را خيلي دوست دارم) فيلم خوب ببينم، كتاب بخونم، مهموني برم و با خانواده و دوستانم خوش بگذرونم. راستش همين كارها را هم انجام مي‌دهم!
    
    يك هفته تعطيلات اجباري داريد، كجا مي‌رويد؟
    چه موقع؟
    
     زمانش مهم است.مثلا تابستان!
    يكي دو روز اول تهران مي‌مونم و خودم را با كتاب خواندن و فيلم ديدن به همراه دوستان سرگرم مي‌كنم. بعد به كلاردشت مي‌روم اما اگر پول داشته باشم و ويزا بدهند به پاريس و اسپانيا مي‌روم. پاريس مخصوصا چون اين شهر رو خيلي دوست دارم. اگر هم خيلي پولدار باشم باز به پاريس و اسپانيا مي‌روم!
    
    خب اگر همين الان، توي فصل بهار تعطيل باشيد، چي؟
    در بهار ترجيح مي‌دهم تهران بمونم.
    
    توي زندگي دوباره اگر قرار باشد شغل الانتان را داشته باشيد، چه تغييري در زندگي‌تان مي‌دهيد؟
    شايد يك جاهايي از اين مصاحبه را پاك مي‌كردم!
    
    اهل حسرت خوردن هستيد؟
    مثل همه آدم‌ها هستم. گاهي وقت‌ها حسرت مي‌خورم. اگر حالم خوب باشد و حواسم هم باشد حسرت نمي‌خورم.
    
    اسباب‌بازي‌هاي دوره كودكي سروش صحت چي بوده؟

    يه ماشين كه نه خيلي بزرگ بود نه خيلي كوچك، بوق مي‌زد، عقب و جلو مي‌رفت، چراغ‌هاش خاموش و روشن مي‌شد. توي زمان خودش ماشين قشنگي بود. دو تا تانك داشتم، يك فيل، توپ و...
    
    دلخوشي‌هاي الانتان؟
    دوستانم و كساني كه دوستشان دارم، فيلم ديدن،‌كتاب خوندن، خريدن فيلم و كتاب (اين از ديدن و خوندن برام مهم‌تره)، هوا وقتي تميز و خوبه، كار كردن، خوابيدن و خوش گذروندن.
    
    دوست داريد به خانه سالمندان برويد؟
    از الان دارم خودمو آماده مي‌كنم كه زياد غصه نخورم. به نظرم آن موقع خيلي غصه مي‌خوردم ولي احتمال وقوعش زياد است.
    
    به مرگ و زمانش فكر مي‌كنيد؟
    زياد. ان‌شاءا... بعد از 120 سال. دارم توي استخر شنا مي‌كنم، بعد شنا نمي‌كنم همه فكر مي‌كنند چه نفسي دارم، يك دفعه مي‌بينند مُردم با نيش باز.
    هيچ‌كس متوجه نمي‌شود كه آب توي دهنم رفته يا دارم مي‌خندم. (سروش صحت خيلي جدي اين جمله را مي‌گويد بعد يك دفعه مي‌زند زير خنده)
    
    دوست داريد كجا دفنتان كنند؟
    يه جاي آشنا روشنا، جايي كه دوست و آشنا دور و برم زياد باشه را ترجيح مي‌دهم. اين‌طوري كار زنده‌ها هم راحت‌تر است، مي‌تونند به همه سر بزنند.
    
    با مداد جادو چي مي‌كشيديد؟
    يك مرغابي.
    
    چرا؟
    چيز ديگه‌اي بلد نيستم. يك 14 مي‌نويسم، يك 7 برعكس كنار 4 مي‌ذارم، مي‌شه نوكش. بالاي 14 يك نيم‌دايره و...
    
    بعد چي كارش مي‌كنيد؟
    ولش مي‌كنم بره. مي‌گم برو برو...
    
    اگر اين قدرت را داشتيد كه 5 نفر را زنده كنيد، چه كساني را زنده مي‌كرديد؟
    آخ آخ آخ... اين از اون سوال‌هايي است كه آدم غمش مي‌گيره، چون مي‌دوني نمي‌شه اين كار رو كرد.
    به اين سوال جواب نمي‌دهم ولي اگر مي‌توانستم 5 نفر را بكشم، يكي شما بوديد، يكي آقاي ضابطيان كه اين سوال‌ها رو طرح كرده. سه نفر ديگر هم مي‌بخشيدم تا به زندگي‌شون ادامه بدهند.

 

 

 






جستجو
WWW tafrihi

Copyright © 2005-2007 Tafrihi.com