گفت‌وگو با «فرزاد حسني» كارگردان، مجري ، بازيگر و ترانه‌سرا


    
    
    راننده جاده‌هاي باريك
    گروه فرهنگ و هنر- «جاده در دست تعمير است؛ اين بهترين تابلويي است كه دوست دارم در جاده اجرا ببينم چون باعث مي‌شود با دقت بيشتري حركت كنم.

    »وقتي صحبت از برنامه «فوق‌العاده» مي‌شود، از انگيزه و علاقه‌اش نسبت به تاريخ معاصر مي‌گويد و مطالعه 40 كتاب 500 تا 600 صفحه‌اي و اينكه «فوق‌العاده» سندي در جهت بازكاوي نقاط عطف انقلاب براي نسل جوان شد.
    معتقد است: «يكي از بهترين اجراهايم را در برنامه فوق‌العاده داشتم، اجرايي در شان برنامه» و بعد از انتقادهايي كه از اجراي اين برنامه شنيده است، برايمان مي‌گويد و درد‌دل‌هاي فراوان از نقدهاي مغرضانه منتقدين هنري.حسن‌ختام هم‌صحبتي با «فرزاد حسني» را به جاده‌اي ختم كرديم كه براي او به مثابه كار اجرا تعريف مي‌شد. با گذر دادنش از اين جاده سعي كرديم بيشتر با روحيات و اهداف و ارزش‌هاي مورد‌نظرش در اين عرصه آشنا شويم.
    
    اگر روزي مقابل اجراي حسني بنشينيد ، دوست داريد چه سوالي از او بپرسيد؟
    اين همه كار انجام شدني وجود دارد، كارهايي كه تو هم بلدي، كارهايي كه هم درآمدزاست و هم اينكه صداي كسي را درنمي‌آورد. از آن كارهايي كه عده زيادي به آن مشغول و موفق هستند. تو چرا دنبال اين كارها نمي‌روي؟!
    پشت اين سوال، خيلي حرف است كه به مرور به سراغشان مي‌رويم اما اگر موافق باشيد، ابتدا از برنامه «فوق‌العاده» بگوييم كه بسيار با استقبال مخاطب روبه‌رو شد؟
    هميشه احساس مي‌كردم تاريخ و دستاوردهاي انقلاب ناگفته باقي مانده و اگر هم به آن پرداخته شده، فاقد يك نگاه جذاب بوده است. طرح توليد برنامه «فوق‌العاده» را ارائه دادم و بعد با همان عوامل توليد «كوله‌پشتي» دست به كار شديم. ابتدا خدمت آقاي ضرغامي رسيديم، ايشان هم توصيه و راهنمايي‌هايي داشتند و بعد به اتفاق آقاي زاهدي و گروه شروع كرديم به انتخاب مهمان‌ها و طرح سوال‌ها. با توجه به علاقه‌اي كه نسبت به مطالعه تاريخ معاصر دارم، در قدم اول شروع كردم به خواندن كتاب‌هايي از خاطرات شخصيت‌هاي تاريخي و اسنادي كه مرتبط با سال‌هاي اوليه انقلاب بود. براي اين 36 برنامه، من 40 كتاب 500 تا 600 صفحه‌اي تاريخي را مطالعه كردم. مثلا براي برنامه‌اي كه آقاي عسگر اولادي دعوت بودند، منهاي اطلاعاتي كه در مورد موتلفه داشتم، رفتم مركز اسناد و مطالعات انقلاب اسلامي (تشكر مي‌كنم از مسوولان اين مركز كه نهايت همكاري را با ما داشتند) و خاطرات چاپ نشده ايشان را گرفتم. يا مثلا زماني كه مي‌خواستيم موضوع فدائيان اسلام را مطرح كنيم، من با اطلاعات كامل از شخصيت نواب‌صفوي و با مطالعه 8 كتاب در اين زمينه در برنامه حاضر شدم تا موقع روايت تاريخ با شناخت كامل از شخصيت‌ها، سوالاتم را انتخاب كنم.
    انتخاب مهمان‌ها بر چه معياري بود؟
    كاملاً مشورتي بود. سعي داشتيم افرادي را انتخاب كنيم كه حضورشان در برنامه براي بيننده جذابيت داشته باشد. اين برنامه فارغ از هر نگاه حزبي، آينه تمام‌نماي شخصيت‌هاي انقلابي شد. شايد باورتان نشود، آقاي ناطق نوري مي‌گفتند: «با اينكه اين خاطرات را بارها شنيده‌ام، اما باز هم دوست دارم پاي اين برنامه بنشينم و از زبان دوستان بشنوم.» قبل از شروع برنامه با آقاي زاهدي كه صحبت مي‌كرديم، خيلي نگران بوديم. مي‌خواستيم حرف خوب بزنيم اما حرف خوب‌زدن شرط لازم است ولي كافي نيست. براي همين از انتخاب نام برنامه تا نحوه اجرا، انتخاب مهمان‌ها، سوال‌ها، نوع دكور و... سعي كرديم با دقت جلو برويم.
    با توجه به آن نگراني و بعد، دقت و حساسيتي كه به خرج داديد، چرا براي برنامه به انتخاب نامي رسيديد كه خودبه‌خود توقع مخاطب را بالا مي‌برد؟
    با توجه به اينكه انقلاب ما حركت فوق‌العاده‌اي بود و آدم‌هاي آن هم فوق‌العاده بودند، براي چنين برنامه‌اي، چه نامي بهتر از «فوق‌العاده» مي‌توانست باشد. آنچه در انتخاب اين اسم مد‌نظرم بود، بيشتر محتواي انقلاب بود و بعد شخصيت‌هايي كه قرار بود مهمان برنامه باشند، البته همان‌طور كه گفتيد، مسووليت ما را بيشتر مي‌كرد ولي واقعاً كم نگذاشتيم. مادرم مي‌گفت: «فرزاد تو شرعا موظف هستي كه وقتي مي‌روي جلوي دوربين، آماده ومطلع باشي، و الا اين دستمزدي كه مي‌گيري، حرام است.» هميشه با چنين اعتقادي در برنامه حاضر شده‌ام، اعتقادي كه به كسب و كار آدم بركت مي‌دهد.
    سوالي بود كه فرصت پرسيدن آن نشود؟
    هرچه خواستيم و به ذهن‌مان رسيد، پرسيديم. ضمن اينكه خود مهمان‌ها از جمله آقاي هاشمي و هرندي تاكيد داشتند كه هرچه دلتان مي‌خواهد بپرسيد و...
    آيا مواردي پيش آمد كه بعد از پايان برنامه انتقاد كنند كه چرا اين‌قدر راحت صحبت مي‌كني يا چرا نگاه‌تان انتقادي است؟
    اتفاقا خيلي هم راضي بودند. يكي از اساتيد علوم ارتباطات به من مي‌گفت لذت بردم از اينكه ديدم با رعايت جايگاه و شان آقاي هاشمي، درباره موضوعات زيادي از ايشان سوال مي‌كرديد. البته از طرف مخاطب، انتقادهايي شنيدم كه مثلا چرا با نرمش و لطافت صحبت كردي، چرا آن سوال را نپرسيدي و ... اولا برنامه ما چالشي نبود، رفته بوديم خاطره بشنويم، ثانيا اگر برنامه هم چالشي باشد، مجري حق ندارد بي‌ادبانه و تند برخورد كند، با لبخند هم مي‌توان سوال‌هاي بسيار اساسي پرسيد. ضمن اينكه سن و سال و شان مهمان را هم بايد در نظر گرفت. صحبت با يك روحاني كه 50 سال سابقه مبارزاتي دارد و داراي منصب كشوري است، شان خودش را مي‌طلبد نكته ديگر اينكه ما سوالات زيادي داشتيم، آنچه برايم خيلي اهميت داشت، مطلع بودن از حوزه مورد بحث بود و اينكه به جواب همه سوالات برسم.
    قبل از شروع برنامه، مهمان‌ها در جريان كم و كيف سوال‌ها قرار مي‌گرفتند؟
    ابدا. هيچ‌كدام از كساني كه مورد مصاحبه قرار گرفتند از سوالات مطلع نبودند، هيچ‌كدام هم نگفتند با سوالات از پيش تعيين شده صحبت مي‌كنند و ما موفق شديم حرف‌هايي را از زبان‌ آنها بشنويم كه مجموعه 36 قسمتي «فوق‌العاده» را به يك سند تبديل كرد. در برنامه «فوق‌العاده» موفق شديم به نقاط عطف انقلاب بپردازيم. هدف ما اين بود كه وقايع و جريانات سياسي و انقلابي اواخر دهه 50 و 60 را براي نسل جوان باز كاوي كنيم، مساله‌اي كه نياز نسل‌ فعلي است.
    چرا در انتخاب مهمان‌ها از آدم‌هاي رسانه‌ اي مثلا كاركنان تلويزيون در سال 57 دعوت نكرديد؟
    سوژه خوبي است، منتها يا در برنامه ما نگنجيد يا اصلا به آن فكر نكرديم، در آينده اگر موقعيتي دست دهد حتما به سراغشان مي‌رويم.
    اگر موافق باشيد قدري از «فوق‌العاده» فاصله بگيريم. شما جزو مجرياني هستيد كه هر وقت برنامه‌اي در تلويزيون داريد، هزار و يك جور نقد برايتان مي‌نويسند، نقدهايي گاه مغرضانه و گاه به عكس. چقدر پيگير اين نقدها هستيد؟
    در اين سال‌ها در مجموع نقدهايي كه خوانده‌ام، چيزي جز بغض نديده‌ام. متاسفانه هنوز به اين عقلانيت نرسيده‌ايم كه هنگام نقد بتوانيم حب و بغض‌مان را كنار بگذاريم. برخي از همكاران شما قلم را كه به دست مي‌گيرند از اول معلوم است كه چه موضعي دارند. فكر مي‌كنند نقد يعني فحش‌دادن. ما مي‌توانيم در مورد هر چيزي نظر بدهيم ولي وقتي مي‌خواهيم نقد كنيم بايد نسبت به موضوع شناخت داشته باشيم. منتقدي مثال زده بود كه آقاي حسني شوخي خوبي نمي‌كند كه در يك رسانه به @ مي‌گويد «اي دورت بگردم.» مشخص است كه اين آدم‌ها طنز، فكاهه و رسانه را نمي‌شناسند. امروزه اجراها از دلمردگي درآمده است همان‌طور كه ديگر كمتر كسي جرات مي‌كند بدون مطالعه در برنامه حاضر شود. دوره اين نوع اجراها گذشته، دوره نقد مغرضانه هم گذشته، مي‌‌گوييد: «من بد اجرا مي‌كنم» سليقه شما قابل احترام ولي دليل بياوريد.
    ظاهرا خيلي پيگير نقدهايي كه برايتان مي‌نويسند، هستيد؟
    نه، برايم مهم نيست. من اهل مطالعه هستم. حتي اگر اين نقدها را در مورد شما هم بنويسند، مي‌خوانم و مطمئن باشيد كه به خودتان انتقال مي‌دهم. من خيلي دقيق مي‌خوانم، مقالاتي كه عليه است را نه تنها خودم بلكه خانواده‌ام هم مي‌خوانند و از دوستانم هم مي‌خواهم، مطالعه كنند و نكات لازم را به من بگويند. همه اين نقدها را مي‌خوانم و در پس ذهنم است اما هيچ‌كدام آنها مانع اين نمي‌شود كه از مسيري كه انتخاب كردم و با اين همه اقبال مواجه است، كنار بكشم. در تمام اين سال‌ها به توصيه مرحوم منوچهر نوذري سعي كرده‌ام هنرمند خانواده باشم تا مجموع خانواده دوستم داشته باشند. من دوست ندارم مجري باشم كه فقط جوان‌ها برايم جيغ بكشند، دوست دارم مادربزرگ خانواده هم به برنامه من زنگ بزند.
    دلم مي‌‌خواهد در بخش پاياني اين گفت‌وگو نوع اجرايتان را در مواجهه با يكسري تابلو بسنجيد.
    زاويه قشنگي است.
    اگر نوع اجرايتان را مثل يك جاده فرض كنيد، در گذر از آن دوست داريد با چه تابلويي مواجه شويد؟
    عاشق تابلوهايي هستم كه مي‌گويد: «جاده باريك مي‌شود» (بلند مي‌خندد) چون آن‌وقت معلوم مي‌شود چه كسي راننده است.
    اجرايتان را به چه تابلويي شبيه مي‌دانيد؟
    بوق زدن ممنوع.
    دوست داريد چه تابلويي را به مهمان برنامه نشان دهيد؟
    وارد منطقه طرح ترافيك مي‌شويد.
    چه زماني؟
    در بدو ورودشان به برنامه.
    آيا تا به حال موقع اجرا تابلو «سبقت ممنوع» يا «ورود ممنوع» نشانتان داده است؟
    محدود شدن، نشان از عدم آزادي نيست، نشان‌دهنده اخلاق‌مند بودن و ضابطه‌مند بودن است. به هر حال مي‌دانيم ورود به چه حيطه‌هايي ممنوعيت دارد و هميشه با تهيه‌كننده به وحدت نظر مي‌رسيم. دليل بقاي عمر كاري من و آقاي زاهدي در همين است، اختلاف نظري هم اگر باشد راه ميانه را پيش مي‌گيريم.
    در برنامه «كوله‌پشتي» بيشتر چه تابلويي مقابل چشمتان مي‌آمد؟
    «كارگران مشغول كارند».
    و در برنامه «فوق‌العاده»؟
    «با دنده سنگين حركت كن».
    بهترين تابلويي كه دوست داريد در كار اجرا به شما نشان دهند؟
    «جاده در دست تعمير است». هر چيزي كه سخت باشد را دوست دارم چون باعث مي‌شود بادقت‌تر حركت كنم. تابلو «خطر ريزش كوه» را هم دوست دارم.
    جاده كار اجرا اين‌قدر خطرناك است؟!
    تازه قدري جلوتر تابلو زده كه به «تونل نزديك مي‌شويد». (مي‌خندد)
    اين روزها چه تابلويي مقابل چشمتان قرار مي‌گيرد؟
    «توقف ممنوع» به هر حال آخر سال است و بايد حركت كنيم.
    اگر روزي با تابلويي كه نشان از راه بن‌بست دارد، برخورد كنيد، چه مي‌كنيد؟
    ترانه «بن‌بست»جنتي‌عطايي را مي‌خوانم.
    اجرايتان را به چه رنگي تشبيه مي‌كنيد؟
    زرد كهربايي.
    از اين رنگ راضي هستيد؟
    اگر آدم به اين مرحله برسد كه از كار خودش راضي باشد كه روز تمام شدنش است.
    دوست داريد به چه رنگي برسيد؟
    بي‌رنگي.
    فكر مي‌كنيد مخاطبتان زرد كهربايي را چطور مي‌بيند؟
    اگر مخاطب عين من ببيند كه ديگر جذابيت ندارد، فاجعه است.
    مهمان‌هاي برنامه چطور؟
    آنها بيشتر به رنگ من نزديك هستند چون در مقابل تشعشعات آن قرار دارند.
    فكر مي‌كنيدآنها كه اجرايتان را مي‌پسندند، اجراي شما برايشان چه رنگي دارد؟
    آنها اين رنگ‌ها را از منشور ذهني‌شان عبور مي‌دهند.
    دوره بازتاب اجراهايتان چه مدتي است؟
    سوال بجايي بود. من اصلاً معتقد نيستم كه هنرمند دوره دارد، اين نگاه بازاري و كليشه‌اي را هنرمند نمي‌پسندد، هنرمند تاريخ مصرف ندارد، يعني نبايد طوري عمل كند كه تاريخ مصرف‌دار شود. من سالي يكي، دو تا اجرا دارم و بحمدلله هم نشريات به يادمان هستند و هم مردم. ناگفته نماند كه تاثيرگذاري بر ديده‌شدن مقدم است. موقعي هم كه كار ندارم، مردم به يادمان هستند.
    درد دلي براي سياستگذاران .
    بنده به عنوان كارگردان، مجري، بازيگر و ترانه‌سرا وظيفه ديني خودم مي‌دانم كه در مواجهه با مواردي كه درست نيست، نقادانه و دلسوزانه و به اميد تصحيح با دوستان برخورد كنم. چرا يك مجري كه در راديو به كار اجرا مشغول مي‌شود، حق ندارد در تلويزيون كار كند و بعد اين موضوع كه آيا تربيت و در اختيار داشتن مجري اين‌قدر ساده است كه ما اين محدوديت‌ها را اعمال كنيم. يعني تمام مجريان صداوسيما اجرايشان در سطحي است كه در راديو تفكيك شبكه را مدنظر قرار مي‌دهند. سياست تفكيك گوينده كار اشتباهي بود و از آن اشتباه‌تر تفكيك صدا از سيما كه با واو عطف در پيشاني سازمان نوشته شده است و اشتباه ديگر سياست تفكيك گويندگان تلويزيون است كه... اينها مواردي است كه هيچ قاعده و قانوني قبولش نمي‌كنند. به نظر من بعد از اين وظيفه شما اصحاب رسانه است كه اين موضوع را پيگيري كنيد.

 

 

 

 





جستجو
WWW Tafrihi

Copyright © 2005 Tafrihi.com  All rights reserved


تبليغات