روي
صندلي
نشستن
برايش
راحت
نبود. از
همان اول
كه با
مدير
برنامههايش
(يا يك
چيزي
شبيه آن)
آمد توي
دفتر
مجله،
هنوز ده
دقيقه
نشده بود
كه بنا
كرد به
جابهجا
شدن روي
صندلي و
پايش را
جمع كرد و
تقريبا
چهارزانو
نشست.
بعدش هم
در تمام
مدت
مصاحبه،
همين كار
را ميكرد.
سه ربعي
هم معطل
شد تا
مصاحبه
شروع شد.
سعي مي
كرد خيلي
دور و بر
را نگاه
نكند.
آقاي
منتظري
هم حسابي
ازش كار
كشيد.
با نور و
چادر
مشكي و
بازيهاي
فرمي!
هلالي
زيرچشمي
حواسش به
همه چيز
بود (البته
فكر ميكرد
ما نميفهميم).
خب اينجور
حواسجمعيها
براي يك
آدم
مشهور،
لازم است.
معصوم (ع)
فرمودهاند
كه
الشهره
بلاء
عظيم،
يعني
شهرت در
مسير
خوبش هم
باشد،
باز هم
بلا است.
- پس چرا
از اين
بلا
جلوگيري
نميكنيد؟
دست ما
نيست كه.
بخواهيم
يا
نخواهيم
در مسير
شهرت
قرار ميگيريم.
همة آدمهايي
كه زياد
در انظار
ظاهر ميشوند
اينجورياند.
- بالاخره
دست
خودتان
است. بعضي
مداحها
اجازه
نميدهند
ازشان
عكس و
فيلم
بگيرند.
اين كار
خودخواهي
است. اين
كه من
بخواهم
خودم را
در حيطة
خودم نگه
دارم به
خاطر اين
كه آسيب
نبينم.
اين
مسأله
آسيب
دارد،
اما نفع
هم دارد.
خيلي از
جوانها
هستند كه
به سمت
ابي
عبدالله
آمدهاند
با همين
چيزها.
اگر صداي
افرادي
كه از
ايشان
صحبت ميكنيد
پخش ميشد،
شايد
سببي ميشد
براي جذب
جوانها.
- اما اين
جذب، جذب
به مجلس
امام
حسين
نيست،
جذب به
سبك و
آهنگ شما
است.
وظيفة ما
آماده
كردن دل
جوانهاست.
معارف،
كار
روحانيها
است. من
بايد اين
جوان را
بياورم
پاي روضة
اباعبدالله
بنشانم.
بقيهاش
ديگر كار
منبري و
سخنران
است.
- در
مجالس
شما كه
حجم
سخنراني،
روضه و
نوحه كم
شده، همه
مجلس شما
شده شور و
از خود
بيخود
شدن.
اصلا اينطور
نيست. اين
سيديها
را گلچين
ميكنند
و فقط شور
را ميگذارند.
چون
مخاطب
زيادي
دارد. ما
اول غزل
امام
زمان ميخوانيم،
بعد
زيارت
عاشورا.
بعد غزل
مصيبت،
روضه،
واحد و
شور. يعني
يك
برنامة
كامل. قبل
از جلسه
قرآن ميخوانند.
بعد
احكام ميگويند
براي بچهها.
بعد هم
سخنراني.
- پس اين
را قبول
نداريد
كه جوانها
جذب سبك
خواندن
شما و
همين
هيجان و
شور ميشوند،
نه مجلس
ابيعبدالله؟
نه اينطور
نيست. ما
جرقهايم.
بالاخره
بايد يك
جرقهاي
باشد. من
هم روز
اول كه
رفتم در
دستگاه
ابيعبدالله،
رفتم
دنبال
قيمه! بعد
رفتيم
طبل و دهل
را ديديم.
بعد خدا
رحمت كند
شهيد
صابري
را، گفت
شما صوتت
قشنگ است
قرآن
بخوان.
بعد كمكم
مداح
نداشتند
مجبور
شدم من
بخوانم.
دوازده
ساله
بودم و
يادم است
يك شعر «برمشامم...»
را فقط آن
موقع بلد
بوديم. كه
خواندم و
خيلي هم
خراب
كردم و در
رفتم!
- اما يكسري
هوادارهاي
شما
دقيقا به
ديد
موسيقي،
نوار شما
را ميخرند.
اينطور
نيست كه
همه براي
موسيقي
بيايند.
من نميگويم
كه هر كي
ميآيد
جلسة من
براي ابيعبدالله
ميآيد.
دليلهاي
خودشان
را دارند.
رضا
هلالي
شايد
براي ريا
بيايد،
ولي همه
اينطور
نيستند.
دايرة
امام
حسين(ع)،
از بعد
هدايت و
رحمت
بسيار
وسيع
است؛
بنده
كسان
زيادي را
ديدم كه
تغيير و
تحول
پيدا
كردند و
به خدا
رسيدند.
- رضا
هلالي
مخاطباني
را تربيت
كرده كه
بعضي از
آنها
فقط به
خاطر سبك
ميآيند.
ميآيند
موسيقي
گوش
بكنند.
احساس
گناه هم
نكنند..
من حداقل
كاري كه
كردهام
اين بوده
كه 2 هزار
تا جوان
هر جمعه
با
ديدگاههاي
مختلف ميآيند
در جلسة
ابيعبدالله
مينشينند.
همين كه
دو سه
ساعت
دنبال
خطا و
خلاف نميرود،
دنبال
اشتباه
نميرود،
براي من
افتخار
است.
- فرض
كنيد من
يك جوان
معمولي
هستم. مهم
اين است
كه هيجان
دارم.
وقتي شور
در مجلس
شما غالب
است، ميآيم
كه انرژيام
را تخليه
كنم. شما
حتي مثل
بعضي
پارتيها
بالا و
پايين ميپريد.
اختصاص
شور براي
جلسه فقط
يك ربع
است.
واقعا.
شايد
محرم
بشود نيم
ساعت. اما
چون
گلچين ميكنند
و ميگذارند،
فكر ميكنيد
كه همهاش
شور است.
مثلا در
هفتگيهايمان
واحد
نداريم و
از نوحه
ميرويم
توي شور.
چون
برنامهمان،
يك ساعت و
نيم
بيشتر
نيست. ما
بايد همة
اينها
را در يك
ساعت و
نيم
انجام
بدهيم.
نميشود
دوسه
ساعت
مردم را
بنشانيم
كه.
- از اين
يك ساعت و
نيم
چقدرش
شور است؟
يك ربع.
نهايتا
بيست
دقيقه.
شما فكر
كن همة
اينها
را
بخواهيم
ما در اين
زمان
بگنجانيم،
چقدر ميتوانيم
مردم را
بنشانيم
گريه
كنند و
سينه
بزنند؟
- يعني
روضه و
غزل و دعا
و نوحه و
زمينه و
واحد به
اضافة
زيارت
عاشورا
در يك
ساعت و
نيم
خوانده
ميشود و
يك پنجم
آن شور
است. يك
پنجم
زياد
نيست؟
نه. بعضي
موقعها
هم نشسته
سينه ميزنند.
مستمعين
هم مختلفاند.
خيليها
ميگويند
روضه كم
ميخواني.
يكي هم ميگويد
آقا شور
كم ميخواني.
اين
سليقهاي
است.
- ما ميتوانيم
جوان را
به هر
قيمتي به
مجلس
امام
حسين
بياوريم؟
با ترانههاي
عاشقانه
يا حركتهاي
صرفا
احساسي؟
نهخير.
- خب چرا
مثلا شور
آقاي [...] ميشود
دو دقيقه
و شور شما
اينقدر
طول ميكشد؟
چقدر
مستمع
دارند
ايشان؟
در هفته
شايد 60 نفر.
آن هم با
چه گروه
سني. اما
مستمع
هفتگي ما
حدودا دو
هزار نفر
است و
غالبا
جوان
هستند. از
هشت هزار
نفر هم
بيشتر ميشود.
- اين
چيزي را
اثبات
نميكند.
مگر
جمعيت
زياد
بيايد
مهم است؟
نحوه
عزاداري
مهم نيست؟
آقاي [...]
استاد
هستند و
خيلي هم
بزرگ
هستند.
اما
ايشان
اگر با آن
سبك
بخواهد
بخواند،
از 60 نفر
مستمعيناش
چند نفر
جوان
هستند؟ 20
نفر. حالا
اين 2 هزار
تا جواني
كه به
مجلس
هلالي ميآيند،
اگر مجلس
هلالي
نيايند و
مجلس او
هم نروند
كجا
خواهند
رفت؟
- ولي
نبايد كه
از يك
وسيلة
غلط براي
هدف
درستتان
استفاده
كنيد.
خب اين
وسيلة
غلط چيست؟
- مثلا
وقتي كه
شما با
آهنگ
شادمهر
نوحه ميخوانيد،
در ذهن من
همان
ترانة
عاشقانة
او تداعي
ميشود.
من نگفتم
كه
اشتباه
نكردم،
گفتم
خواندهام
ولي به
اندازة
اين
انگشتهاي
دست هم
نبوده.
اين را هم
اول يكي
ديگر
خواند،
من واقعا
لذت بردم.
نميدانستم.
گفتم اين
را بده من
بخوانم و
بعد
خواندم،
چون من
مشهور
بودم،
مشكل پيش
آمد.
آقا هم نه
دعوا
كردند با
كسي، نه
گفتند كه
اينهايي
كه تا
حالا
خواندهاند
اعدامياند.
خيلي
قشنگ
فرمودند
شما كه ميتوانيد
سبكهايي
ابداع
كنيد و
خودتان
بخوانيد،
بهتر است
از اين
استفاده
كنيد. و من
بعد از
اين
مسأله
فكر نكنم
چيزي
خوانده
باشم كه
يك درصد
مثلا آنور
آبي باشد.
در ضمن
مثلا
خيلي از
اين آهنگها،
آهنگهايي
بوده كه
از صدا و
سيما و
راديوي
جمهوري
اسلامي
پخش شده.
من بيش از
صدها سبك
و ملودي
خواندهام
تا الان.
از اين
تعداد
همه گير
دادهاند
به چي؟ به
هميني كه
اندازة
انگشتان
دست نيست
كه گاهي
ندانسته
هم بوده.
- به هر
حال اين
كه شما
شروع
كنندة
اين
جريان
بودهايد
و حالا
بعضيها
همان
روال را
ادامه ميدهند،
مسؤوليتي
را متوجه
شما نميكند؟
من به آنها
تذكر
دادهام
كه اين
كار را
نكنيد.
اگر هم من
كردم
اشتباه
كردم. اما
از من كه
حرف شنوي
ندارند.
- يعني
الان به
اين دقت
داريد كه
كار
خطايي
نكنيد كه
بعدا يكي
از شما
الگو
بگيرد؟
البته
اگر
خودشان
را رقيب
ندانند.
چون يكي
از اين
مداحها
ميگفت
كه ما
بالاخره
نفهميديم
كه ما
اداي رضا
هلالي را
در ميآوريم
يا رضا
هلالي
اداي ما
را(!) من
چطور ميتوانم
به اين
بگويم كه
فلان كار
را نكن؟
- آهنگهاي
بنيامين
چطور؟ به
نظر شما
آيا سبك و
مدل
بنياميني
شايستة
مجلس
امام
حسين(ع)
هست؟!
آن موقع
هنوز
نوارش
نيامده
بود. توي
موبايلها
بود. ما
فكر نميكرديم
كه اين
بخواهد
ترانة
بدي باشد.
آهنگ هم
مال مثلا
فلان
خوانندة
آنور
آبي نيست.
مال خود
ايران
است. هنوز
هم آقاي
بنيامين
در كار
نبود. اگر
هم بود
اسمش
وحيد
بهادري
بود كه در
مجلس
روضة
آقاي [...] ميآمد.
پس هم
موجه است
اين شخص،
هم آهنگش
آنور
آبي نيست،
ما هم
استفاده
كرديم و
خوانديم.
تا گل كرد،
نوار
آقاي
بنيامين
هم بعد از
آن آمد
بيرون.
تقصير ما
چيست آقا
اين وسط؟
- به
نظرتان
اين سبكي
كه ميخوانند،
يكي حسين
حسين ميگويد
و يكي
رويش
نوحه ميخواند
كار
درستي
است؟
همهاش
اتفاقي
بوده.
فــكر
نكن كه ما
نشســتيم
با
همديگر
هماهنگ
كــرديم
كه من اينجا
را ميخوانم
شما اينجا
را بخوان.
- باور
كردني
نيست.
دفعه اول
ممكن است
اتفاقي
باشد،
اما
تعداد
شورهايي
كه با اين
سبك
خوانده
شدهاند
كم نيست.
نتيجهاش
هم اين ميشود
كه
ماشيني
كه از
كنار من
رد ميشود،
من همان
دوپس
دوپس را
ميشنوم.
در حالي
كه حسين
حسين ميگويد.
خب اين هم
يك سبك
است آقا.
يك سبك
خواندن
است.
- البته
ما كه فقط
«سين»اش
را ميشنويم.
نه. من نام
حسين را
كامل ميگويم.
- اشعاري
را كه به
افراد
توهين ميشود
و به
حيوان
تشبيه ميشوند
ميپسنديد؟
من نميخوانم.
اما در
مجلس
خصوصي
خودمان
شايد. ميگويند
انسان
اشرف
مخلوقات
است چرا
بهاش ميگوييد
سگ؟ من ميگويم
شما
انسان
باش من
همان سگ
هستم.
- شما ميگوييد
نميخوانيد
ولي بعد
ميگوييد
اشكالي
هم ندارد.
اگر
اشكالي
ندارد پس
چرا نميخوانيد؟
چون عام
نميپسندد.
شايد آن
دركي كه
من داشته
باشم از
اين
مسأله،
عام
نداشته
باشد.
- فقط بحث
عام است؟
علما اين
كار را
تأييد ميكنند؟
اين كار،
با دين
تعقلي
منافات
ندارد؟
خيلي از
بزرگان
ما بودهاند
كه در
اشعارشان
كلب را
آوردهاند.
- شعرهايي
كه در
وصف خط و
خال و چشم
و ابروي
اهل بيت
گفته ميشود
چطور؟
آقا
فرمودند
از
شجاعت،
دلاوري،
عبادت،
ايثار و
اخلاص او
بگوييد.
حالا اگر
يك بند هم
از
زيبايي
او
بگوييد...
- و شما هم
اين كار
را كرديد؟
يعني
واقعا
اگر كسي
نوحههاي
شما را
گوش كند
وجوه
معنوي
امام
حسين(ع) را
ميشنود؟
بله آقا.
يك نمونة
اين نوحههاي
خوب اين
است. «استاد
نبرد و
ميدان/ بر
جسم همه
عالم جان/.../
بر تخت
دليري
سلطان.../ آن
موج
خروشان
عشق/ آن
صاحب
دستان
عشق/ روح و
سر و
سامان
عشق»
- با لطمه
زدن به
بدن
موافقايد،
حتي اگر
ادا
باشد؟
صورتهاي
بعضيها
كه از
روضة شما
و بعضي
مداحهاي
ديگر
بيرون ميآيند،
داغان
است.
من كه نميتوانم
جلوي شما
را بگيرم
بگويم كه
داري
لطمه ميزني
يا داري
ادا درميآوري.
ببين، در
مجلس
امام
حسين(ع)
ريايش
هم قبول
ميشود.
آنقدر
بزرگوار
هستند. ما
بر طبق
روايات
حرف ميزنيم،
من حرف
نميزنم.
ما اصلا
تباكي
كردن
داريم در
مجلس اهلبيت.
مثلا
دارند
روضه ميخوانند،
حالت
گريه را
بگيريم
ثواب
دارد. من
هم نميتوانم
بگويم
اين دارد
الكي ادا
درميآورد
يا اين كه
دارد
گريه ميكند.
من وظيفه
ندارم به
ديگران
نگاه كنم.
من وظيفهام
اين است
كه خودم
درك كنم
كه چهكار
دارم ميكنم.
آنهايي
هم كه به
سر و
صورتشان
لطمه ميزنند
خودشان
مسؤول
كار
خودشان
هستند.
- ببينيد،
مقدار
زيادي از
توجه
جوانها
در حوزة
دينداري
به جاي
تعقل،
دارد ميرود
به سمت
اين كه با
مداحي
حال كنند.
يعني
دنبال
حرف حساب
يك
روحاني
برجسته
نميروند.
خب، توي
اين برهه
چه چيزي
هست كه
اين جوان
اگر برود
به سمت آن
بهتر است
تا بيايد
اينجا؟
روحانيها
بايد
بيشتر
كار ميكردند.
اين ضعف
از منبر
بوده
شايد. اگر
آن منبري
به نحو
احسن
وظيفة
خودش را
انجام ميداد،
شايد
الان وضع
جامعه
اينطوري
نبود،
بعضيها
ميخواهند
تقصير
همه
مشكلات
اجتماعي
را به
گردن چند
تا مداح
بيندازند.
حالا كه
ما باز هم
در اين
برهه
توانستيم
عدهاي
از اينها
را حفظ
كنيم؛
الانش هم
كه داريم
ميگوييم
آقا
تشريف
بياوريد
منبر
برويد،
خيلي از
آقايان
نميآيند.
مثلا، به
خاطر اين
كه ميگويد
افتدارد.
براي
كساني
صحبت كنم
كه آمدهاند
براي رضا
هلالي.
مگر
هلالي چهاش
هست؟
- به هر
حال
مداحيهاي
امروز ميتواند
كمكي
بكند كه
بار تعقل
ديني
تقويت
بشود؟
به
اندازهاي
كه من
بتوانم
تأثيرگذاري
داشته
باشم روي
مستمع
خودم. اصل
كار دست
منبر است
آقا! دست
روحاني
است. من هم
در كنارش،
به
اندازة
سنم.
وقتي دل
رقيق ميشود
و آمادة
پذيرفتن
معارف
دين ميشود،
اين
روحاني
كجاست كه
بيايد و
اين
معارف را
بگويد؟
يا هر كس
ديگري كه
قرار است
اين كار
را بكند.
وظيفة
رضا
هلالي
اين نيست
كه هم
احكام
بگويد،
هم منبر
باشد و هم
معلم و
مربي
تربيتي.
- حتي اگر
به گفته
خودتان 8
هزار نفر
مستمع
داشته
باشيد؟
شما و
بقيه
مداحها
به رسانه
تبديل
شدهايد.
وقتي اينقدر
برد
داريد،
بايد
مراقب
همه چيز
باشيد.
آقا من
قرار
نيست هم
بشوم شيخ
حسين
انصاريان
و هم بشوم
رضا
هلالي.
بچههايي
كه دارند
ميآيند
هيأت،
بايد
مقربتر
بشوند.
بايد به
سمت خدا
بروند.
بايد
بندگيشان
با وضوحتر
بشود. من
همة اينها
را قبول
دارم. ولي
اگر نشود
قرار
نيست من
اعدام
بشوم. چرا
ما نبايد
حمايت
بشويم؟
بيايند
مشكلات
ما را
بگويند،
راهكارها
را هم
بگويند،
كمك كنند.
بعد از من
هم
بخواهند.
بگويند
اين كار
را بكن،
آن كار را
بكن. من هم
روي چشمم.
شما بگو
تو اين
زمانه بد
با چه
بهانهاي
ميتوانيد
8 ، 10 هزار تا
جوان را
جمع كنيد
يكجا؟
- حالا
برويم
سراغ
شايعاتي
كه اطراف
اسم
شماست.
جايي
گفته
بوديد
قضية
پرادوي
شما
شايعه
است. از
اول
شايعه
بوده يا
الان
شايعه
شده؟!
نه. چون تو
روزنامه
يك شخصي
آمد نوشت
پابرهنه
ميرويم
كربلا با
پرادوي
هفتاد
ميليون
توماني
برميگرديم،
شايعه شد.
بعدش هم
معذرت
خواستند.
اما چيزي
عوض نشد،
حرف ديگر
افتاد تو
دهنها،
بعضيها
هم دامن
زدند...
نه. يك بار
در
پرادوي
كس ديگري
و بغل
دستش
سوار شده
بودم.
زانتيا
چرا،
سوار ميشدم.
براي كسي
بود،
امانت
مدتي دست
من بود 1 يا 2
ماه، اما
به نام ما
تمام شد.
من 15 شب روي
رفاقت
رفتم
خواندم.
آمدند
گفتند تو
نوكر
مادرمان
هستي،
بايد يك
وسيله
زير پايت
باشد.
خودشان
آمدند يك
ماشين
براي ما
گرفتند،
سندي هم
به نام ما
نزدند.
اما به
نام ما
تمام شد
كه اين
ماشين
مال من
است. در
صورتي كه
صاحب اين
ماشين من
نبودم.
- اصـلا
چرا
قـبول
كـرديد؟
اينجور
كارها
آدم را كمكم
بــه
مســائل
حـاشيهاي
نميكشاند؟
من كه توي
مجلس ميروم
پول نميگيرم.
هر جا كه
بخواهيم
برويم
كار كنيم،
هم كه شأن
ما نيست.
چلوكبابي
بزنيم،
ميگويند
رضا
هلالي
رفته
چلوكبابي
زده. بروم
ساندويچي
بزنم يك
چيز ميگويند.
بروم كار
آزاد
پوشاك
بكنم، ميگويند
هلالي
فلان.
چه كار
بكنم؟
بايد
بروم تو
يك دفتري
بايستم
مثلا 120
تومان 150
تومان،
با يك
ديپلم.
بعد من
چطوري ميتوانم
پاسخگوي
اين همه
چيز باشم.
از رضا
هلالي
انتظار
دارند كه
تو خانهاش
پر از
گوني
برنج
باشد. كه
يك نفر
اگر آمد
گفت آقاي
هلالي من
مستضعفام،
من
گرفتارم،
كمكش كند.
همينطور
خانوادة
من. چرا
پدر و
مادر من
هنوز
بايد
مستأجر
باشند؟
مجموعة
فرهنگي
ما بايد
يك فكري
به حال
رضا
هلاليها
بكنند،
يك
برنامهاي
براي رضا
هلالي
بريزند
كه مجبور
نباشد به
خاطر
گذشتن
اموراتش
هر چيزي
را قبول
كند.
الان
هيچي. به
من ميگويند
خانهات
پاسداران
است. وضع
مالي
شما توپ
است يا
ثانيهاي
پول ميگيري،
خدا شاهد
است اصلا
اينطوري
نيست.
الان
تهرانپارس
مينشينم.
قبلا هم
مجيديه
بودم.
- رابطهتان
با مداحهاي
ديگر
چطور
است؟
من با هيچكدام
از مداحها
الان
رابطه
ندارم.
الان هيچكدام
از
مداحان
تحويلمان
نميگيرند...
به خاطر
آن فيلمي
كه از من
پخش شد.
كسي هم
زنگ نزد
از من
بپرسد كه
چي شده. چي
هست چي
نيست.
انگار
منتظر
بودند.
- ميشود
راجع به
ماجراي
سيدي
صحبت
كنيم؟
آن فيلم
كه از من
پخش شد
فيلم
همسر
شرعي و
قانوني و
دائم من
بود كه
ناجوانمردانه
آن را دست
عموم پخش
كردند.
- چه كسي
فيلمبرداري
كرده
بود؟
خواهر
خانمم.
- چطور
خواهر زن
شما فيلم
را بيرون
داد؟
خواهر زن
من نداد
بيرون.
تلفن را
برده
بودند
براي
تعمير. از
توي كارت
حافظه
كپي شده
بود روي
گوشي.
بردند
تعمير
بكنند كه
به بيرون
درز كرد. و
پاساژ[...] كه
پخش سيديهاي
ما را ميكردند،
متأسفانه
يكي دو تا
از اين
مغازههايشان
آمدند سيدي
را چاپ
كردند به
صورت
وسيع و
پنج هزار
تا پنج
هزار تا
در
ميادين
شهر پخش
كردند.
كسي هم
نيامد
پيگيري
بكند. ما
كه نبايد
ميگذاشتيم
از
خانوادهمان
فيلم
بگيرند.
ولي
معلوم
نشد اين
حريم
خصوصي
فقط
مخصوص
بازيگرهاست
يا شامل
بقيه هم
ميشود!
- فرض
كنيم شما
در اين
ماجرا
كاملا
مظلوم
واقع شدهايد.
آن موقع
كه خواهر
خانمتان
داشت
فيلم ميگرفت
نبايد
بيشتر
حواستان
را جمع ميكرديد؟
من نگفتم
خطا
نكردم.
اما ديگر
اين را
فكر نميكردم
كه توي
آشپزخانة
خانة
مادر
خانمم كه
نشستهام،
آنجا هم
قرار است
يك فيلمي
در بيايد
كه در كل
ايران
پخش بشود.
خودم هم
ديدم
فيلم را
داشت ميگرفت،
گفتم چه
كار داري
ميكني،
گفت دارم
عكسهام
را چك ميكنم.
يعني
دروغ به
من گفت.
حالا
اشتباهي
است كه
كرده.
فيلمي
است كه
پخش شده و
همه هم
ديدهاند
و هر كسي
هم يك
اظهارنظري
كرده. اما
الان بعد
از گذشت
اين همه
مدت، چرا
من را منعام
ميكنند
از
منبرها؟
چرا منعام
ميكنند
از صدا و
سيما كه
نبايد
پخش
بشود؟
- شما به
عنوان يك
مداح نميتوانيد
بگوييد
من هم
اشتباه
دارم مثل
آدمهاي
ديگر. وضع
شما فرق
ميكند.
بله
حسنات
الابرار
سيئات
المقربين.
اما
انسان
ممكنالخطاست،
براي يك
دانشآموز
كه تجديد
ميگيرد،
گوشش را
ميكشند.
نه سرش را
ببرند.
الان
دارند سر
من را ميبرند.
- شده تا
حالا
بگوييد
كه من
امسال
مثلا يك
چيز جديد
جور كنم
كه كف همه
ببرد.
نه اصلا،
ما براي
رقابت يا
پوززني
نيامديم.
اما
امسال ميخواهم
سبك را
كمي عوض
كنم.
برنامه
را آرامتر
ميكنم؛
كه هم
مستمعين
و هم خودم
كمتر
اذيت
بشويم.
نه آقا
صله ميگيرم.
تعيين
نميكنم.
صله يعني
هديه،
هديه را
كه تعيين
نميكنند.
نه آقا تو
رو خدا.
استغفرالله.
- در مورد
مريد و
مراد
بازي
نظري
نداريد؟
خوشم نميآيد.
اصلا. جدا
ميگويم.
- لابد بهاش
دامن هم
نميزنيد؟
اصلا. سعي
ميكنم
تا آنجايي
كه
بتوانم
مريد و
مرادبازي
راه
نيندازم.
چون نه به
سن من ميخورد
و نه جنبهاش
را دارم.
- اگر پيش
بيايد
جلويش را
ميگيريد؟
شما همين
ماجراي
لباس را
ببينيد،
تا ديدم
دارد مد
ميشود
عوضش
كردم. اما
من نميتوانم
دل كسي را
بشكنم.
يعني هيچوقت
به خودم
اين
اجازه را
ندادهام،
نميتوانم
طرف كه ميآيد
جلو
بگويم
بلند شو
برو. با
اين كه ميدانم
شايد به
من ضربه
بزند.
دوست
ندارم دل
كسي را
بشكنم. تا
حالا هم
نشكستهام.
هيچ وقت.
- خوشتان
ميآيد
كه جوانهاي
زيادي
مدل ريش و
لباس و
تسبيح
گرفتن
شما را
تقليد ميكنند؟
خوشحالام.
چون اين
مدل ريش
من و اين
لباسي كه
من ميپوشم
اشتباها
به اسم
لباس
شمشيري
عبدالرضا
هلالي
معروف
شده، مال
بچههاي
جبهه
بوده.
متأسفانه
به مرور
زمان از
يادها
رفت. يعني
تيپ
مداحي شد
كت و
شلوار كه
مال
انگليسيها
است. حالا
چرا
نبايد
اين تيپ
مال
خودمان
باشد؟
تيپ بچههايي
كه
فداكاري
كردند
براي دينمان،
براي
انقلابمان.
انگشتر
خاصي هم
نينداختهام.
محاسنم
هم... آزادي
است ديگر.
ما دوست
داريم كه
اينطور
باشد.
- از محضر
استادان
استفاده
ميكنيد؟
من از
محضر
تمام
مداحان
استفاده
ميكنم.
هر چيزي
كه زيبا
باشد من
استفاده
ميكنم.
- نه،
يعني اين
كه برويد
بگوييد
آقاي
فلاني من
آمدهام
تلمذ. من
مداح
هستم و
اين همه
به من
اقبال
شده،
آمدهام
از شما
اصول را
ياد
بگيرم.
اصلا
استاد
اخلاق
داريد؟
قرار
نيست
بگويم كه
آقا. بله.
اسمش را
نميتوانم
بگويم.
- اسمشان
را نميخواهيم،
فقط ميخواهيم
بدانيم
داريد يا
نه.
بله آقا،
هستند.
مگر ميشود
من بدون
اين كه
كسي را
داشته
باشم،
بخواهم
بروم
همينطوري.
آدم بايد
زانو
بزند.
بايد سر
سفره
بنشيند.
- قبول
داريد كه
سليقة
مردم را
ميتوانيد
عوض كنيد؟
بله.
- آيا غير
از اين كه
به اين
فكر كنيد
كه
برنامهام
چطور
پرمخاطبتر
باشد و حس
و حال
بيشتري
داشته
باشد، به
اين فكر
ميكنيد
كه هر بار
كاملش
كنيد و
چيزي به
آن تزريق
كنيد؟
همة سعي و
تلاشم بر
همين است
كه
بتوانم
جوانهاي
بيشتري
را
بياورم
پاي منبر
امام
حسين(ع). با
اين
دستگاه،
با اين
حركت، با
همين بحث
عاشورا
بيشتر
آشنا
بشوند.
فقط
محدود به
روزهاي
دهه
عاشورا
نكنند. در
كل
سالشان
بتوانند
با امام
حسين(ع)
آشنا
بشوند.
- اگر
روزي به
اين
نتيجه
رسيديد
كه اين
سبك و
سياق
درست
نيست و
ضربه ميزند،
يا
ماندگار
نيست و
چيز
مفيدي
نيست،
آيا
حاضريد
به همان
سبك و
سياق
قديميها
روضه
بخوانيد،
حتي اگر
تا مدتها
هيچ
مخاطبي
نداشته
باشيد؟
آدم
هميشه
بايد
اشتباهات
خودش را
قبول كند.
اگر
اشتباهي
ميكند
آنقدر
مرد باشد
و شجاعت
داشته
باشد كه
بگويد من
اشتباه
كردم. اما
تا آنجايي
كه فكر ميكنم،
راه و
هدفمان
انشاءالله
مسير
امام
حسين(ع)
است. در
مسيرمان
هم
اشتباهات
زيادي
داريم،
داشتيم و
خواهيم
داشت.
هميشه هم
سعي بر
تصحيح
كارهايمان
داشتيم.
- شما اين
همه
هوادار
داريد و
بعد ادعا
ميكنيد
از طرف
بزرگان
مهجورهستيد
و جرياني
كه شروعش
با
خودتان
بوده از
شما حرف
شنوي
ندارند.
از اين
وضعيت
راضي
هستيد؟
كسي كه ميخواهد
كربلايي
بشود،
زندگي در
دنيايش
بدون بلا
نيست.
- حاضريد
چه كاري
بكنيد كه
از اين
وضع در
بياييد؟
اين وضع
خوب است
آقا! بد
نيست. فقط
ناموسياش
يك خرده
ناراحت
كننده
است.
والّا تو
سر من زدن
و اين
كارها يك
چيزهاي
طبيعي
است.
بگذريم
كه يك عده
هم از روي
ناداني
حركاتي
ميكنند.
اين را
نبايد به
پاي همه
گذاشت.
همة مردم
اينطوري
نيستند.
خيلي هم
به ما
محبت
دارند.
- ببينيد،
با تمام
اتفاقاتي
كه تا به
حال
افتاده و
با آن چند
هزار
نفري كه
مستمع
داريد،
اگر همين
روال
ادامه
پيدا كند،
فكر نميكنيد
رضا
هلالي
باز ميشود
قهرمان و
ميرود
بالا؟
آخر ما
دنبال
قهرماني
نيستيم.
- شما كه
ميگوييد
اهل
مريدپروري
نيستم،
جلوي اين
موضوع را
ميگيريد؟
چهجوري
جلويش را
بگيرم. جز
سكوت و
صبر؟
- فكر نميكنيد
كه چند
سالي
برويد و
نباشيد
مثلا
برويد
خانه
براي دل
خودتان
بخوانيد.
نميشود.
دوست
ندارم.
اگر
وظيفه
گردنم
نبود اين
كار را ميكردم.
به چه
قيمتي من
بروم
كنار؟ به
اين قيمت
كه خيلي
از بچههايي
كه شايد
ما را
دوست
دارند و
ميخواهند
با اين
نواها به
يك جايي
برسند
نااميد
بشوند؟
شايد حس
كنم كه ميتوانم
تقدير آنها
را تغيير
بدهم.
- اين را
قبول
داريد كه
خيلي زود
به شهرتي
رسيديد
كه بعدا
پدرتان
را
درآورد؟
صد در صد.
همينطور
است. ما
غوره
نشده
مويز
شديم.
البته
خواست
خداست
هميشه.
حالا نميدانم
چه حكمتي
در كار
بوده اما
اينطوري
شد ديگر.
نميدانم.
- پيش
خودتان
نميگوييد
اي كاش به
اين شهرت
نميرسيدم؟
اي كاش كه
خالص
بوديم در
راه امام
حسين(ع).
اين بهتر
است.
نظر
مراجع و
علما
مقام
معظم
رهبري
بنا ميكنند
از چشم و
ابروي آن
بزرگوار
تعريف
كردن.
مثلا
قربون
چشمت بشم!
مگر چشم
قشنگ در
دنيا كم
است؟ مگر
ارزش
اباالفضل
به چشمهاي
قشنگش
بوده؟
اصلا شما
مگر
اباالفضل
را ديدهايد
و ميدانيد
چشمش
چگونه
بوده؟ قد
رشيد كه
خيلي در
دنيا هست.
ورزشكارهاي
زيبايي
اندام كه
خيلي
هستند.
يكي از
برادران
مداح گفت
ما اگر از
شعرهاي
خوب و
شعراي
بزرگ،
شعر
انتخاب
كنيم،
مردم نميفهمند؛
بنابراين
مجبوريم
از اين
شعرها
استفاده
كنيم. اينطوري
نيست. من
اين را
قبول
ندارم.
وقتي با
زبان شعر
با مردم
حرف
بزنيد،
هر چه شعر
پيچيده
هم باشد،
وقتي
مداح با
هنر
مداحي
خود
توانست
اين را
كلمه به
كلمه به
مردم
القا و
مخاطبه
كند، در
دل مردم
اثر ميگذارد.
من
شنيدهام
در
مواردي
از آهنگهاي
نامناسب
استفاده
ميشود.
مثلا
فلان
خوانندة
طاغوتي
يا
غيرطاغوتي،
شعر عشقي
چرندي را
با آهنگي
خوانده؛
حالا ما
بياييم
در مجلس
امام
حسين و
براي
عشاق
امام
حسين(ع)،
آيات
والاي
معرفت را
در اين
آهنگ
بريزيم و
بنا كنيم
آن را
خواندن.
اين خيلي
بد است.
خودتان
آهنگ
بسازيد.
آيتالله
العظمي
مكارم
شيرازي
گاهي از
گوشه و
كنار
زمزمههايي
ميشنويم
كه خيلي
زننده
است. «لااله
الا
فاطمه
الزهرا»
يا «لا اله
الا زينب»
كسي كه
اين سخن
را ميگويد،
اگر
بفهمد كه
چه ميگويد،
استكاني
كه از آن
چاي ميخورد
را بايد
آب كشيد.
من
خواهش ميكنم
كه در
مجالس
خود،
عزاداران
را به
درآوردن
پيراهن
تشويق
نكنيد.
چون اگر
ناظر
نامحرم
در مجلس
باشد،
اين كار
قطعا
گناه است
و اگر هم
اينطور
نباشد،
ميدانيد
كه ما در
زماني
زندگي ميكنيم
كه اين
صحنهها
به راحتي
فيلمبرداري
ميشود و
به سراسر
دنيا
فرستاده
ميشود.
با دست
خود به
بدن آسيب
رساندن
درست
نيست. ما
نبايد
مردم را
به اين
كارها
تشويق
كنيم.
واعظ
هنرمند و
مداح
هنرمند
كسي است
كه
بتواند
از كنار
مصيبت رد
شود و در
همان حال
مردم را
تحتتأثير
قرار دهد.
خواندن
روضههاي
سخت و
سنگين
براي
گريه
گرفتن از
مردم هنر
نيست،
هنر آن
است كه
بتوان در
حواشي
مصيبت،
مردم را
بگريانيد.
مرحوم
آيتالله
العظمي
تبريزي
مداحي و
خواندن
اشعار در
مجالس
اهل بيت(ع)
بايد
طوري
باشد كه
موجب وهن
شيعه
نباشد و
بهانه به
دست
دشمنان
شيعه
ندهد. در
مجالس
اهل بيت(ع)
بايد
اشعاري
خوانده
شود كه
فضايل آن
بزرگواران
بيان شود
و مصائب و
مظلوميت
آنها
براي
مردم
گفته شود.
ائمه از
ما
نخواستهاند
كه خود را
به صورت
حيوان
درآوريم.
آنچه از
ما
خواستهاند
اين است
كه مؤمن
صالح
باشيم و
اخلاق ما
اخلاقي
باشد كه
از آن
بزرگواران
رسيده
است.
آيتالله
العظمي
فاضل
لنكراني
اگر اين
آسيبهايي
كه در
برخي
مجالس
عزاداري
هست
ادامه
يابد، من
بر اصل
كيان
تشيع
احساس
خطر ميكنم.
[...] اگر اين
روند
ادامه
يابد،
بيم آن ميرود
كه روند
مجالس
عزاداري
به دست
كساني
بيفتد كه
اصلا
اهليت
ندارند.
مرحوم
حاج
اسماعيل
دولابي
«مداح
جوان! سعي
كن خود تو
خرج آقا
كني، نه
آقا را
خرج خودت.
براي دلت
بخون،
براي
مردم
نخون. به
خوندن
عادت نكن،
شيطون ميشه
برات. از
شهرت
فرار كن.»
آيتالله
محمود
امجد
من كوچك
همة مداحهاي
اهل بيت(ع)
هستم و
دست همهشان
را هم ميبوسم.
اما چيزي
كه مهم
است و عرض
من هم
همين
است، اين
كه ما
الان
نياز به
چه چيزي
داريم؟
ما امام
حسين(ع) ميخواهيم
و معرفت
امام
حسين(ع). ما
شعار نميخواهيم،
شعور ميخواهيم.
شور نميخواهيم،
شعور ميخواهيم.
حجتالاسلام
سيداحمد
خاتمي
آسيب
ديگر،
طرح
مسائل
غلوآميز
در
عزاداريهاست.
حسين
اللهي
شدن،
زينب
اللهي
شدن و از
اين
رهگذر
خود را
مقدس
جلوه
دادن.
جا دارد
كه از
حوزههاي
علميه
گله كنيم
كه آيا
اين همه
كه از
روضههاي
دروغ ميناليد،
آيا گامي
در جهت
تدوين
روضههاي
درست
برداشتهايد؟
سوگوارانه
بايد گفت
نه.
برخي
مداحان،
ترانههاي
طاغوتي
ديروز يا
ترانههاي
لسآنجلسي
امروز را
گوش ميدهند.
آهنگ
همان
آهنگ
است،
محتوا را
عوض ميكنند.
اين قطعا
حرام است.
نميتوان
به بهانة
انجام
مستحبي
مرتكب
حرام شد.