رو در رو> شب يلدا در باغ مظفر

    
    
    
    سال‌ها چه زود مي‌‌گذرد، چشم كه به هم مي‌‌زني سال‌ها در پي هم مي‌‌آيند و مي‌‌روند و تا چشم بر هم مي‌‌زني، مي‌‌بيني عمري است كه مي‌گذرد. همين عمر كه براي تك‌تك انسانهاي روي زمين ارزش گرانبهايي دارد. انگار همين ديروز بود، اواخر آذرماه سال 84 برف شديدي در تهران مي‌‌باريد و ما مهمان برنامه (شب‌هاي برره)، (مهران مديري) بوديم. قرار شد روي جلد مجله هنرمندان گروه شب‌هاي برره باشند، امسال هم در همان زمان، يك‌بار ديگر مهمان برنامه او بوديم. اين بار با نام (باغ مظفر) و باز هم او ما را شرمنده خود كرد تا دوربين نشريه به باغ او برود... مديري به طور معمول اجازه نمي‌‌دهد كه دوربين‌هاي خبرنگاران به برنامه او بروند، گرچه هميشه خبرنگاران را با آغوش باز مي‌‌پذيرد، اما بدون دوربين... جا دارد يك بار ديگر از اين هنرمند خوب كشور تشكر ويژه‌اي به عمل آوريم كه باز هم به مانند سال‌هاي گذشته (خانواده سبز) را مورد لطف خود قرار داد. سال‌هاست كه مردم ايران با مهران خاطره دارند، بدون شك آنهايي كه سنشان مثل من از سي گذشته است، مجموعه (ساعت خوش) را به ياد دارند. بازيگراني چون مهران مديري، نصرا... رادش، نادر سليماني، رضا عطاران و... كه تقريبا بايد به آنان گفت نسل دومي‌هاي كاراكترهاي طنز ايران، پس از اساتيدي چون اكبر عبدي، عليرضا خمسه و...

    در اواخر سال 1373، برنامه (ساعت خوش) او ميليون‌‌ها نفر را پاي جعبه جادويي ميخكوب كرده بود و اين از ويژگي‌هاي بارز كارهاي اوست، هنرمندي خلاق كه نوآوري‌هايش هميشه كارهاي او را متفاوت‌تر از ديگر همكارانش كرده است، چرا؟
    چرايش را ما و شما مي‌‌دانيم، چون به طور دايم در حال خلق كاراكترهاي جديد در ساخت مجموعه‌هاي طنز است. (پاورچين) او را به ياد داريد. نقطه‌چين، جنگ 77، شب‌هاي برره و ديگر مجموعه‌هايي را كه تهيه كرده است. در شب‌هاي سرد اين فصل از سال، او اين‌بار با (باغ مظفر) مهمان خانه‌هاي ايراني‌‌هاست. او مي‌‌داند كه چگونه، لبخند برلب ايراني‌ها بياورد، كاري بس سخت كه او هميشه توانست از عهده آن برآيد و شايد راز ماندگاري او در ساخت اين نوع مجموعه‌ها، همين باشد. بازيگر و كارگرداني كه هيچ‌گاه (نامش) از ذهن ايراني‌‌ها بيرون نمي‌‌رود، گرچه درباره مهران مديري نوشتن كار آساني نيست و احتياج به نگارش‌هاي بيشتري دارد، اما اين چند خط را نوشتيم تا يك‌بار ديگر هنر او را براي ايراني‌هاي عزيز بازگو كنيم. اين چند خط مقدمه، بهانه‌اي شد تا سري به باغ او بزنيم.
    
    باغ مظفر در خيابان يخچال تهران، خياباني كه مانند نامش واقعا سرد است و اين باغ بزرگ در همين خيابان سرد واقع شده، از در بزرگ طوسي رنگ كه وارد مي‌‌شوي، يك باغ بزرگ با چند رديف درخت‌هاي كاج و يك استخر بزرگ، در مقابل ديدگان شما ظاهر مي‌‌شود، به اينجا مي‌‌گويند (باغ مظفر...) چيزي حدود صد متر پياده بروي، به پله‌هاي ورودي عمارت مي‌‌رسي. سپس يك (تراس) زيبا و پنجره‌هاي چوبي عمارت... دو سالن بزرگ محل تصويربرداري اين مجموعه است... وارد ساختمان كه مي‌‌شوي، دو سالن بزرگ كه در واقع محل زندگي دوخان بزرگ تهراني به نام‌هاي منصور و مظفر زرگنده است را مي‌‌بيني، با يك دكور زيبا، صندلي‌هاي لهستاني قديمي، اشياي قديمي از جمله فانوس‌هاي كلاسيك، تابلوهاي بي‌‌رنگ كه داخل آن، تصويرهاي از مردمان قديمي تهران، به چشم مي‌‌خورد. چراغ نفتي، زين اسب، كاسه و بشقاب‌هاي قديمي، ميز و صندلي‌هاي چوبي و يك تنور نان‌پزي ديده مي‌شود، همان‌طور كه تا حالا اين مجموعه را دنبال كرديد، متوجه شده‌ايد كه گرچه حكايت‌هاي (باغ مظفر)، در زمان حال مي‌‌گذرد، اما ارتباطي به حالا ندارد، چرا كه خان‌هاي تهراني دوست دارند به مانند سابق زندگي كنند. نشستن، برخاستن، نوع غذا خوردن، ظرف شستن، نوع صحبت كردن و ... آنها دوست دارند به مانند اجداد خود نشست و برخاست كنند و اين خصلت را به فرزندان خود هم انتقال داده‌اند. در اين باغ، منصور (محمدرضا هدايتي) و مظفر (مهران مديري) در مجاورت يكديگر زندگي ‌مي‌‌كنند، اما اختلافات حل نشدني آنها كه از سال‌هاي گذشته باقي است، باعث اتفاقاتي مي‌‌شود؛ گرچه در اين بين نقش فرزندان هم بسيار پررنگ خواهد شد. مظفر دو فرزند دارد، فروغ‌السلطنه (سحر جعفري‌جوزاني) و كامران (سيامك انصاري) كه اولي به مانند پدر رفتار مي‌‌كند و دومي به مانند مردمان امروزي... او عاشق دختري به نام نازي (شقايق دهقان) مي‌‌شود، ورود عروس به اين خانواده باعث چالش‌هايي در اين خانواده مي‌‌شود و اتفاقات زيبايي خلق مي‌‌گردد... بيننده با ديدن باغ مظفر، ناخودآگاه به ياد ساعت خوش مي‌‌افتد، چرا كه نادر سليماني و نصرا... رادش، زوج‌هاي طنز هم در اين مجموعه بازي مي‌‌كنند... با اين حال بيننده با ديدن دو خان در يك خانه و همچنين برخورد آنها، بسيار راضي است. مهران مديري نقش خان مظفر زرگنده را به خوبي هر چه تمام‌تر ايفا مي‌‌كند. او يك اشراف‌زاده با انضباط، با خلقيات و روحيات منحصر به فرد است و مشخص نيست كه چرا نتوانسته با وقايع امروزي كنار بيايد. پسر او، در يك اداره كار مي‌كند و فردي مقرراتي است كه دوست دارد شيك لباس بپوشد، اما خواهرش هميشه او را به تمسخر مي‌‌گيرد. او به مانند پدرش دوست ندارد، موقعيت سنتي تغيير كند.
پس سعي مي‌‌كند، هميشه رو‌به‌روي اين تغيير و تحول قرار بگيرد... در سوي ديگر محمدرضا هدايتي كه توانست در چند سال اخير در نقش‌هاي ژانر به خوبي ايفاي نقش كند، نقش خان منصور زرگنده را بازي مي‌‌كند. او هم آدم عجيب و غريبي است. با مظفر نسبت فاميلي دارد، اما هميشه با او درگير است. در سويي ديگر از اين قصه، در اتاقكي كه در بالاي اين عمارت قرار دارد، شركتي به چشم مي‌‌خورد كه نادر سليماني در آنجا نقش رييس آن را بازي مي‌‌كند. او دختري مجرد و از خود راضي به نام نازي دارد كه پس از چند قسمت از شخصيت‌هاي مهم داستان مي‌‌شود. نقش برادر او را (هادي كاظمي) بازي مي‌‌كند و او هم در شركت كار مي‌‌كند. همچنين اليكا عبدالرزاقي در نقش مادر اين دو بازي مي‌‌كند. اما نصرا... رادش، پس از سال‌ها دوباره به گروه مديري پيوست. او نقش (حيف نون) نوكر خان مظفر را ايفا و نقش همسر او را (پسته( )نگار پيل‌آرام) بازي مي‌‌كند. همچنين در قسمت‌هايي سعيد پيردوست و ساعد هدايتي در نقش دوستان دو خان ظاهر شده‌اند. (علي لك‌پوريان) هم در نقش مشاور خان مظفر بازي مي‌‌كند... گرچه او به عنوان دستيار اول و برنامه‌ريز اين مجموعه، (مهران مديري) را نيز همراهي مي‌‌كند.
    
    به اين بازيگران، محمدجواد‌ عزتي، مهلقا باقري و شايان احدي‌فرد را هم اضافه كنيد. آنها خالق نقش‌هاي اين باغ بزرگ هستند...
    _ _ _
    از دور كه به لوكيشن‌هاي (باغ مظفر) نگاه مي‌‌كنيد، همه اعضاي گروه، در حال تكاپو هستند. صدابرداران، تصويربرداران و... در جنوب باغ، در كنار درب ورودي باغ مظفر، فضايي را اختصاص داده‌اند براي گريم، استراحت بازيگران و همچنين تدوين مجموعه كه در پايان هر شب، مهران مديري اين كار را به كمك همكارانش انجام مي‌‌دهد.
    به همين خاطر تا پاسي از شب در آن باغ بزرگ مي‌‌ماند... ساعت هشت صبح، در ورودي‌ باغ براي عوامل باز مي‌‌شود، چرا كه بازيگران بايد گريم شوند و خود را آماده مي‌‌كنند تا مديري آنان را صدا كند. در اين بين همان‌طور كه بازيگران، خالق شخصيت‌ها مي‌‌شوند، بايد اضافه كرد كه خلق‌كننده اين نقش‌ها دو برادر قلم به دست هستند، برادران قاسم‌خاني، پيمان و مهراب، با كمك حيدر برزگر، امير‌مهدي ژوله و خشايار الوند... آنها وظيفه مشكلي برعهده دارند، چرا كه پيمان قاسم‌خاني به عنوان سرپرست نويسندگان و اعضاي گروه، مدام بايد كتاب‌هاي قديمي را بخوانند و نكات را يادداشت كنند. ديالوگ‌ها بايد به مانند دوران قديم تهران باشد؛ از اين‌رو وظيفه آنان مشكل است، آنها بايد با همفكري يكديگر صحنه‌هاي جذابي را در اختيار (مديري) بگذارند... نوشته‌هاي آنان به هر مجموعه‌اي جذابيت مي‌‌دهد، شايد به همين خاطر مهران مديري سال‌هاست كه همكاري خود را با آنان حفظ كرده است.
    
    ضبط مجموعه

    شايد بپرسيد كه اين مجموعه چگونه تصويربرداري مي‌‌شود؟ همان‌طور كه گفته شد بازيگران صبح زود به محل تصوير‌برداري مي‌‌آيند، البته آنهايي كه آن روز بايد بازي كنند. سپس مهرداد شكرآبي و همكارانش شروع به گريم كردن بازيگران مي‌‌كنند. مديري از آنجا كه تا پاسي از شب در اتاق تدوين است، صبح كمي ديرتر مي‌‌آيد. گريم او با توجه به اين كه گرد سفيدي برروي موهايش نشسته كمي آسان‌تر است، فقط كمي سفيد‌تر مي‌‌شود. سپس نويسنده‌ها با كارگردان به صحبت مي‌‌نشينند. مديري بازيگران را جمع مي‌‌كند و كمي در مورد كاراكتر‌هاي شخصيتي و نوع نقششان با آنها صحبت مي‌‌كند، سپس همان زمان با يكديگر تمرين مي‌‌كنند. از آنجا كه گروه حرفه‌اي مي‌‌باشند، پس از چند تمرين ضبط شروع مي‌‌شود. ضبط‌ها به طور معمول بين پنج تا ده دقيقه است و بازيگران همان زمان متن‌ها را حفظ مي‌‌كنند... پس از ضبط، مهران مديري از گروه مي‌‌خواهد كه از طريق مونيتور، يك‌بار ديگر براي او تصاوير ضبط شده را پخش كنند، او مي‌‌بيند اگر اشكالي در كار بود، دوباره ضبط مي‌‌شود وگرنه به سراغ متن و صحنه ديگري مي‌‌روند. در اين بين اگر چيز خاصي به ذهن نويسندگان آمد، آن را در اختيار مديري مي‌‌گذارند.
    _ _ _
    اين روزها لوكيشن تصويربرداري كار جديد مديري مثل ديگر كارهاي او شلوغ است. افراد زيادي براي ديدن بازيگران محبوبشان به آنجا مي‌‌آيند و سعي مي‌‌كنند كه هر‌طور شده آنان را ببينند... اما اين‌بار آنها نوادگان خان‌هاي تهراني را بايد در باغ مظفر ببينند، سر و صدا هميشه جزيي از كارهاي مديري بوده و است، شب‌هاي برره را كه به ياد داريد، ابتدا خيلي انتقاد به او شد، اما وي با درايت خاص خودش، مسير مجموعه را عوض كرد... پس از شب‌هاي برره، مديري تقريبا يك سال در سكوت به سر برد و كار جديدي مقابل دوربين نبرد، زماني كه خبر در شهر پيچيد كه او مي‌‌خواهد مجموعه بسازد، همه فكر مي‌‌كردند، اين‌بار هم مجموعه‌ او نود قسمتي است، اما وي تصميم گرفت اين‌بار يك مجموعه 45 قسمتي را مقابل دوربين ببرد... آقاگليان تهيه كننده هميشگي كارهاي وي به همراه برادرش، كه طي سال‌هاي اخير هميشه برنامه‌هاي مديري را تهيه كرده، مي‌‌گويد: از آنجا كه ماه محرم در پيش بود، دوست نداشتيم كه مجموعه يك وقفه يك ماه را تقبل كند، از اين رو تصميم گرفتيم كه اين مجموعه را در 45 قسمت بسازيم. آقاگليان به ما گفت: نظرم اين است كه كار جديد مهران، با ديگر كارهاي او به كلي متفاوت است و او يك بار ديگر در امر مجموعه‌هاي طنز نوآوري‌ و خلاقيت از خود نشان داده است.
    
    جرقه باغ مظفر از كجا آمد؟

    (شب‌هاي برره) آن‌قدر پر سر و صدا شد كه مديري تصميم گرفت، چند وقتي كاري به سريال‌سازي نداشته و تنها استراحت كند. البته او تا حدودي هم اين تصميم خود را به اجرا گذاشت، اما پيشنهاد (باغ مظفر) باعث شد تا او يك بار ديگر برگردد، چرا كه مردم او را مي‌‌خواهند، از اين‌رو دوباره دست به كار شد و عواملش را صدا زد. هنوز خبر خاصي از چيزي نبود، تنها يك پيشنهاد مطرح شد، كارگردان هم كه طي سال‌هاي اخير بدون مشورت با پيمان قاسم‌خاني كاري نمي‌كند، با او جلسه‌اي گذاشت تا چيزي به ذهنشان خطور كند... از اين رو تصميم گرفتند يك مجموعه تاريخي مقابل دوربين ببرند. ابتدا طرح به اين‌گونه بود كه داستان خانواده‌اي را به تصوير بكشند كه از زمان قجر تا به حال به همان شكل و شمايل باقي مانده‌اند و به روز نشده‌اند. اما پس از چند روز جلسه و مشورت، سرانجام تصميم گرفتند كه بي‌‌خيال قجر شوند و به سراغ نوادگان پايتخت و خان‌هاي تهران بروند تا فردا حرف و حديثي پيش نيايد.
    طرح به سرعت پذيرفته و استارت پيش توليد زده مي‌‌شود. خط مسير اصلي اين حكايت مشخص و سپس در آن فضا، ديگر قسمت‌ها نوشته مي‌‌شود، اما مديري اعتقاد دارد بايد حداقل 15 قسمت نگارشش آماده شده باشد، تا كار كليد بخورد و همين‌طور هم مي‌‌شود. قاسم‌خاني‌ها، حالا ديگر شب و روز ندارند، مدام بايد كتاب‌هاي قديمي را ورق بزنند، از مظفر‌الدين شاه تا ناصرالدين شاه... احوالاتشان را بايد مرور كرد، نوع بيانشان را بايد پيدا كرد و... پس تيم نويسندگي سخت به كار نگارش مشغول مي‌‌شود... پس از اين‌كه فضاي كلي (باغ مظفر) شكل مي‌‌گيرد شخصيت‌ها بايد مشخص شوند. سيامك انصاري، سعيد پيردوست، شقايق دهقاني، هادي كاظمي، نادر سليماني، نصرا... رادش، سحر جعفرجوزاني و... دعوت مي‌‌شوند.

    
    جلسه‌هاي پشت سر هم با بازيگران صورت مي‌‌گيرد. آنها بايد به خوبي خود را در آن فضاي قديمي احساس كنند، اين كار مديري هم مثل ديگر كارهاي او ابتدا با سكوت خبري آغاز شد. عوامل در باغ بزرگ خيابان يخچال جمع مي‌‌شوند و مراحل پيش توليد و تصويربرداري‌هاي اوليه انجام پذيرفت، اما از آنجا كه خبرنگاران يد طولايي در كشف موضوعات مخفي و سري دارند، نيروهاي نفوذي نشريات اين سكوت را شكستند و خبر در شهر پيچيد، كه مهران مديري دوباره در حال ساخت يك مجموعه طنز است.
    سير داستان تا آنجا پيش مي‌‌رود كه مديري (مظفر زرگنده) ابتدا با ازدواج پسرش كامران (سيامك انصاري) مخالفت مي‌‌كند، اما سرانجام او با شقايق دهقان ازدواج مي‌‌كند و اين عروس امروزي پايش به اين باغ باز مي‌‌شود. از طرفي فروغ‌السلطنه دختر دردونه پدر، به‌طور دايم در اين فكر است كه پدرشوهر زياد با عروس خود انس نگيرد، اما نازي كه يك دختر امروزي است كاملا مي‌‌داند كه چه‌طور در دل پدر شوهرش بنشيند، او با تعريف‌هاي دايمي و به ظاهر از پدرشوهرش (مهران مديري)، سرانجام جاي خود را درون دل او باز مي‌‌كند و همين امر باعث مي‌‌شود كه اتفاقات جالبي را در آينده شاهد باشيم.
    
    ويژگي‌هاي باغ مظفر
    اگر به ياد داشته باشيد، كارهاي مهران مديري به اين شكل بود كه هر قسمت يا دو قسمت آن به يك موضوع خاص مي‌پرداخت، اما (باغ مظفر) به صورت سلسله‌وار به تصوير درآمده است كه اين امر در آثار قبلي مديري كم‌تر ديده شده بود.
    پيمان قاسم‌خاني مي‌‌گويد: يكي از شاخصه‌هاي اصلي اين مجموعه جنس فاصله‌گذاري‌هاي آن است. باغ مظفر يك داستان خانوادگي و كمدي است كه حضور راوي داستان بزرگ‌ترين شاخصه آن به شمار مي‌‌رود، چرا كه اين فرد حتي در خط داستاني مجموعه نيز دخالت مي‌‌كند و در برخي از قسمت‌ها آن را تغيير مي‌‌دهد. قاسم‌خاني يادآور شد: جغرافيا، آداب و لهجه‌هاي حاكم بر مجموعه شب‌هاي برره مخاطب را وادار به خنديدن مي‌‌كرد، اما باغ مظفر از اين امتياز بزرگ برخوردار نيست به همين سبب سعي كرده‌ايم با داستان‌هاي غيرواقعي كه از تاريخ شهر تهران به وجود آورده‌ايم، اين موضوع را جبران كنيم.
    اما مهراب قاسم‌‌خاني مي‌‌گويد: باغ مظفر تقابل خان‌هاي تهراني با آدم‌هايي است كه از جنس آنها نيستند.
    (بهاره ذبيحي) صحنه‌آراي اين مجموعه در رابطه با دكوراسيون آن، كه اين هم از ويژگي‌هاي آن است، مي‌‌گويد: در ابتدا قرار بود كه باغ مظفر در دوران تهران قديم اتفاق بيفتد كه بنا بر ضرورياتي تغيير كرد، بنابراين نمي‌‌توان چندان بر فضاي حاكم بر مجموعه‌ و ارتباط آنها با تهران گذشته تاكيد كرد...

    او در ادامه مي‌‌گويد: بازسازي ساختمان مجموعه و اصلاح برخي از محيط‌هاي آن، عملكرد طراحان صحنه مجموعه باغ مظفر بود.
    از طرفي (آوا سلطاني عربشاهي) طراح لباس مجموعه مي‌‌گويد: لباس‌هاي شخصيت‌هاي حاضر در مجموعه باغ مظفر، تلفيقي از مستندات تاريخي تهران قديم و ايده‌هاي مجموعه بود كه به شكل فعلي آن درآمد.
    نادر سليماني بازيگر نقش (بردبار)، درباره اين مجموعه تلويزيوني مي‌‌گويد: نقشي كه من آن را ايفا مي‌‌كنم، فردي است كه از ريشه و نژاد خاصي برخوردار نيست و گويشي به اصطلاح من‌درآوردي دارد كه زماني شيرازي، زماني كرماني و در برخي اوقات خوزستاني صحبت مي‌‌كند و با ماجراهايي در تقابل با يك خانواده اصيل تهراني قرار مي‌‌گيرد.
    و اما (محمدرضا هدايتي)، بازيگر خوب اين مجموعه چه مي‌‌گويد: چه بخواهيم و چه نخواهيم بخش اعظمي از بينندگان ما را بچه‌‌ها تشكيل مي‌‌دهند، علت اين امر هم ساختن يكسري تيپ‌هاي فانتزي در كارهاي نود قسمتي است كه بچه‌ها آن را دوست دارند. وي درباره برخي الفاظي كه از طريق روتين در بين بچه‌ها و دانش‌آموزان رد و بدل مي‌‌شود، مي‌‌گويد: هر چند وقت يك‌بار، يك سري الفاظ در بين بچه‌ها در كوچه و خيابان جا مي‌افتد كه تمامي اين الفاظ برگرفته از برنامه‌هاي تلويزيوني نيست. كاري به خوب يا بد بودن اين قضيه ندارم، اما ثابت شده كه اين الفاظ به تدريج در بين بچه‌ها رنگ مي‌‌بازد. وي مي‌‌گويد: اگر از طريق برنامه‌هاي ما تكيه كلامي در بين بچه‌ها جا افتاده، حرف زشتي نبوده است، به ويژه كلماتي كه من به كار برده‌ام، هيچ‌گاه توهين نبوده است. اين بازيگر كه در اغلب كارهاي مديري در نقش مسن‌تر از سن واقعي خود ظاهر شده است، در اين‌باره مي‌‌گويد: برايم مهم نيست كه در سن واقعي خودم يا مسن‌تر مقابل دوربين ظاهر شوم. مهران مديري در اين چند كار نقش آدم مسن را براي من در نظر گرفته و من هم بايد حداكثر تلاش خودم را انجام دهم تا اين نقش را كامل انجام دهم، ضمن اين‌كه علاقه‌اي به ايفاي يك نوع نقش خاص ندارم. وي كه نقش منصورخان زرگنده را بازي مي‌‌كند، درباره تفاوت‌هاي اين نقش با طغرل مي‌‌گويد:
    منصورخان همانند طغرل شخصيتي خشن دارد، اما اين خشونت كاملا متفاوت است. وي كه در اين مجموعه از لهجه جديدي استفاده مي‌‌كند، مي‌‌گويد: اغلب كلمات در لهجه جديدم، من‌درآوردي است. من اغلب اين كلمات را از خودم درمي‌‌آورم و نويسندگان متن نمي‌‌نويسند، بنابراين سعي مي‌‌كنم چند كلمه را تركيب كرده و يك كلمه جديد درآوردم.
    شقايق دهقان هم مي‌‌گويد: وضعيت كار در سريال‌هاي روتين بسيار سخت است، اما از آنجا كه سال‌هاست در چنين سريال‌هايي بازي مي‌‌كنم، تقريبا عادت كرده‌ام. وي مي‌‌گويد: خيلي اهل تكه كلام نيستم و تا به حال هم چنين كاري نكرده‌ام تا به اين مسئله برسم، كه آن چه مردم خوششان مي‌‌آيد را انجام بدهم يا خير.
    وي اضافه مي‌‌كند كه اين اتفاقا براي من در شب‌هاي برره كاملا غير ارادي رخ داد و پس از اين‌كه ديدم مردم ادايم را در مي‌‌آورند، فهميدم كه برخي كلماتي كه به كار مي‌‌برم به عنوان تكه كلام در بين مردم جا افتاده است.
    
    شب يلدا در باغ مظفر
    از آنجا كه شب يلدا، يك آيين سنتي براي مردمان ايران است و فضاي اين مجموعه هم بسيار سنتي، بايد ديد كه اين هنرمندان براي شب يلدا چه برنامه‌اي را تدارك ديده‌اند و بلندترين شب سال را چگونه صبح خواهند كرد، آيا در شب يلدا، مهران مديري و گروهش، مردم ايران را راضي نگه مي‌‌دارند؛ به‌طور حتم همين طور است، چرا كه مديري هميشه در كارهايش، به چنين ايام مناسبتي نگاه ويژه‌اي داشت و براي اين شب، برنامه خاصي تدارك ديده است. زماني كه به او گفتيم، عكسي براي روي جلد نشريه از شب يلدا مي‌‌خواهيم داشته باشيم، دكوري زيبا خلق كرد. ظرف ميوه و انار و هندوانه برايمان تدارك ديد و گفت: (عكس بگيريد باباجان)، به طور دقيق با همان لحن كه در مجموعه از او مي‌‌شنويم... به نظر شما شب يلدا در باغ مظفر چگونه خواهد بود؟ و چه اتفاقاتي در اين باغ بزرگ و سرد خواهد افتاد...
    
    
    
    
    
    براي مردي كه او را دوست داريم
    براي مردي مي‌‌نويسم كه او را دوست داريم. مردي كه بدون حضور او، هويداست كه طنز تلويزيوني، چيزي كم دارد...
    اين مرد خنده رو كه سعي مي‌‌كند هر سال خنده و لبخند را بر لبان ايرانيان بنشاند، كيست؟
    (مهران مديري) در سال 1346 در تهران ديده به جهان گشود. آن‌طور كه مي‌‌گويند، پدرش اصليتي اراكي دارد، وي در خانواده‌اي هنردوست به دنيا آمده و فعاليت‌هاي خودش را از زمان نوجواني در تئاتر آغاز كرد و تا قبل از ورود به رشته تئاتر در دانشگاه در چندين اثر نمايشي به عنوان بازيگر شركت كرد. وي در حال تحصيل بود كه جنگ آغاز شد، پس به جبهه‌هاي جنگ رفت و به همين‌خاطر تحصيلش ناتمام ماند. پس از جنگ عشق او به هنر باعث شد كه به عرصه فعاليت در راديو كشيده شود. وي تا سال 72، نمايش‌هاي شوخي، تلگراف، پانسيون، سيمرغ، مهلت، كيسه بوكس و آرسنال را در كارنامه هنري خود داشت و با افراد بزرگي در عرصه تئاتر كشور، چون قطب‌الدين صادقي و ميكائيل شهرستاني، همكار شد.
    وي همچنين طي اين مدت جذب راديو شد و به عنوان بازيگر در نمايش‌هاي راديويي (قصه‌هاي شب) حضور پيدا كرد. شايد آن روزها فكر نمي‌‌كرد كه روزي بهترين بازيگر و كارگردان در مجموعه‌هاي طنز ايران شود. وي در مجموعه تلويزيون (نوروز)72 خود را به هنر ايران معرفي كرد. يك سال بعد در مقام كارگرداني مجموعه طنز (ساعت خوش) كه يك اثر ماندگار است، را روي آنتن برد. طي اين مدت او در كنار (مينا لاكاني) در فيلم (ديدار) ايفاي نقش كرد، فيلمي كه در سال 77 اكران شد. پس از ساعت خوش در سال 73، او سه سال از تلويزيوني دور بود تا اين‌كه با مجموعه (نوروز)77 بار ديگر به تلويزيون بازگشت. سپس چند ماه بعد، جنگ 77 را روي آنتن برد. در سال 78، (ببخشيد شما) در سال 79، پلاك 14، همچنين نود شب؛ در سال 80، (نوروز)80 و يك سريال تلويزيوني به نام (دردسر والدين) را بازي كرد. در همان سال فيلم سينمايي (توكيو بدون توقف) را بازي كرد كه با فروش بسيار خوبي مواجه شد. در سال 81، با همكاري پيمان قاسم‌خاني، قومي به نام (برره) كه اهل ناكجا آباد بودند را خلق كرد... آنها پاورچين را ساختند و پس از آن نقطه‌چين را... اما در سال 84، يكبار ديگر به دنبال قوم برره رفتند و در ژانري خاص آن را به نمايش گذاشتند. همچنين در عيد سال 84، شاهد مجموعه (جايزه بزرگ) هم از وي بوديم. مهران مديري طي اين مدت، خوانندگي را هم تجربه كرد، آلبوم او در سال 79 روانه بازار شد و در بهمن 83 كنسرتي برگزار كرد كه با استقبال بسيار خوبي مواجه شد. او مردي از جنس هنر است، مردي كه مي‌‌داند چگونه ايرانيان را خوشحال كند، اما حال كه فكر مي‌‌كنيم، مي‌‌بينيم طي اين سال‌ها، زمان چه به سرعت گذشته است.
    انگار همين ديروز بود، مهران مديري 28 ساله، به عنوان كارگردان جوان مجموعه ساعت خوش را ساخت و پس از آن ديگر مجموعه‌ها را... ما با طنزهاي او زندگي كرديم و با نقش‌هايش خاطراتي زيبا در ذهنمان نقش بست و با همين خاطرات عمرمان گذشت، براي مهران مديري آرزوي سلامتي داريم...
    اميد داريم همچنان در اين عرصه باقي بماند و مثل هميشه ايرانيان را خندان نگه دارد. دل خوشي نعمتي است كه اين روزها...

 


 

 

 

جستجو
WWW Tafrihi

Copyright © 2005 Tafrihi.com  All rights reserved




 
 

ارسال اين صفحه براي دوستانتان

مشخصات شما :
اسم شما: *

ايميل شما: *

مشخصات دوستان شما :
ايميل دوستان شما: *

ايميل دوستان شما 2:

ايميل دوستان شما 3:

 پيغام: (optional)

Created by Tafrihi