آندرانيك
تيموريان:
در انگليس
حتي غذا
خوردنت هم
بايد حرفهاي
باشد
«آندرانيك
تيموريان»
شايد تا سال
گذشته فكر
نميكرد
جزو مليپوشان
تيم ملي در
آلمان باشد
و فيكس شود،
اما بازيهاي
خوب او باعث
شد كه به اين
مهم دست
پيدا كند و
آنقدر خوب
بازي كند تا
سر از
بولتون
انگليسي
درآورد و
دومين
لژيونر
فوتبال ما
در انگليس
پس از كريم
باقري كه
زماني در
چارلتون
بازي ميكرد،
نام بگيرد،
ميخواهيم
با او بيشتر
آشنا شويم
خودش
برايمان ميگويد:
*
آندريانيك
در زبان
ارامنه
يعني بزرگ.
* اگه
راستش را
بخواهيد تو
شناسنامهام
نوشته
تيمازيان...
منتهي چون
تلفظش براي
اطرافيان
سخت بود
ترجيح
داديم كه ما
را با
فاميلي
تيموريان
بشناسند
اما خب در
بازي
تايوان
آقاي
خياباني
اين مسئله
را مطرح
ساخت و از
اون روز به
بعد همه
دوستانم در
اينباره
از من ميپرسند.
* اهل
تهران هستم
و در محله
مجيديه
بزرگ شدم.
* دوران
كودكي از
بهترين و
پاكترين
دوران
زندگي است
گاهي وقتها
دلم براي آن
همه انرژي و
پاكي لك ميزند.
* تو
خونه خيلي
شيطون بودم
و صداي همه
رو در ميآوردم،
اما برعكس
بيرون از
خونه خيلي
آروم بودم و
دايم اداي
بچه مودبها
را در ميآوردم
طوري كه همه
فكر ميكردند
من آروم و
مودبترين
بچه دنيام...!
* من تو
يك خانواده
متوسط به
دنيا آمدم،
دو برادر و
سه خواهر
دارم به
نوعي كوچكترين
عضو
خانواده
هستم البته
در اين
زمينه هنوز
با خواهرم
به تفاهم
كامل
نرسيدهام!
* آخه من
و او با هم
دوقلوييم و
هر كدوم
ادعا ميكنيم
كه ته تغاري
هستيم!
* به
خاطر بازي
برادر
بزرگم
سرژيك از
همون بچگي
با فوتبال و
توپ آشنا
شدم تا به
خودم
جنبيدم،
ديدم كه
فوتبال
تبديل به
عشقم شده.
* بعد از
سالها
عضويت تو
كوچه و
خيابانها
به آرارات
رفتم البته
اون موقع به
عنوان
دروازهبان
تست دادم
بعد هم به
عقاب رفتم
مدتي هم در
استقلال
بازي كردم
بعد هم به
ابومسلم
پيوستم.
* ميخواهم
تا اونجايي
كه در توانم
هست به
خانوادهام
كمك كنم،
چون از وقتي
پدرم فوت
كرده من
احساس
مسئوليت
بيشتري به
خانوادهام
دارم در ضمن
من دو تا
خواهر و يك
برادر بزرگتر
از خودم
دارم كه
همگي مجرد
هستند. الان
شرايط
ازدواج
ندارم.
* يه پسر
ساده و سر به
زيرم،
بدجوري هم
به
اعتقادات
اخلاقي
پايبندم.
حتي تو
كابوسهام
هم به
كارهاي
خلاف و بد
فكر نميكنم
در كل خيلي
مثبتم.
* دوست
ندارم براي
شهرت كاري
كنم، نه اينكه
مشهور بودن
خوب نباشد
نه! چون هر
كس بگويد از
شهرت بدش ميآيد
دروغ گفته،
چون هميشه
تو چشم بودن
لذتبخشه!
منتهي من
هميشه از
خدا جنبه آن
را هم ميخواهم.
چون در آن
صورت شهرت
باعث سقوط و
فراموشي
آدم ميشه.
* دوست
دارم به
زندگي نگاه
منطقي
داشته باشم
البته
احساسات هم
خوب است
منتهي به
وقت و
شرايطش!
* تعداد
دوستهاي
صميمي من
انگشت شمار
است كه آنها
هم از بچههاي
ارامنه
هستند و
بيشتر وقتم
را با آنها
ميگذرانم.
*
تنهايي اگر
هيچ حسني
نداشته
باشد
حداقلش اين
است كه قدر
خانوادهات
را بيشتر ميداني
و از پس
كارهايت
برميآيي
با اينكه
آنجا غريب
بودم و
تعداد
ارامنه هم
در آنجا كم
است ولي هيچوقت
فكر نكردم
كه در مشهد
تنها و
غريبم.
*
تقريبا يك
شب در ميان
با دوستانم
به بارگاه
ملكوتي
امام رضا (ع)مي
رفتم، حس
وصفناپذيري
به من ميداد.
جالب است
بدانيد
اولين باري
كه به آنجا
رفتم حاجت
هم گرفتم كه
براي من
بسيار لذتبخش
بود.
* حاجتم
اين بود كه
در فوتبالم
پيشرفت كنم
تا بتوانم
به خانوادهام
بيشتر كمك
كنم و در
نهايت اينكه
يكي از
مسافران
آلمان باشم.
* شرايط
زندگي در
انگليس سخت
است، بايد
همه كارها
را حرفهاي
انجام دهي،
حتي،
غذاخوردنت
بايد حرفهاي
باشد، در
انگليس اگر
تمرينات را
جدي نگيري
از كورس عقب
ميماني و
به نيمكت
بايد تبعيد
شوي.
* اوقات
فراغت را در
انگليس،
تنها به
كتاب
خواندن ميگذرانم.