گفتگو با باران كوثري و حسين محجوب

حسين محجوب با گذراندن دوره‌هاي علمي و تجربي بازيگري زير نظر عباس جوانمرد، بهرام بيضايي و داريوش آشوري فعاليت هنري خود را آغاز كرد، نخستين كار سينمايي او بازي در فيلم (رگبار) به سال 1351 بود، او همچنين سه فيلم را كارگرداني كرده است، چوپانان كوير )1359(، در جستجوي تعادل )1372( و روياي سبز به سال ...1378 وي در مقام نويسندگي، فيلمنامه (در جستجوي تعادل) را به سال 1372 نوشت... وي در فيلم‌هاي زيادي ايفاي نقش كرد كه مي‌توان به رگبار، ماديان، كنار بركه‌ها، شايد وقتي ديگر، دوران سربي، برهوت، ريحانه، قفس عشق، پرده آخر، در جستجوي تعادل، ماه و خورشيد، براده‌هاي خورشيد، رنگ خدا، آينه‌ها، علي و دني، باران، من ترانه پانزده سال دارم، صنوبر، رسم عاشق‌كشي، خواب خاك، طبل بزرگ زير پاي چپ اشاره داشت.

 

زماني كه با بازيگران سينما و تلويزيون گفتگو مي‌كنيد، آنچه را كه در برخورد اول مي‌بينيد به اين شكل است كه اين بازيگر از لحاظ شخصيتي چقدر با نقش خود تفاوت دارد. به عنوان فردي كه حداقل 12 سال با اين اهالي گفتگو كردم هميشه با اين وضع مواجه مي‌شدم تا اين‌كه در روز عيد فطر روبه‌روي سيدخليل صحاف‌زاده مجموعه صاحبدلان، در منزلش واقع در شهرك غرب تهران نشستم برايم باوركردني نبود، چرا كه انگار به واقع روبه‌روي سيدخليل صاحبدلان نشسته‌ام، انگار نه انگار نام او (حسين محجوب) بازيگر تواناي هنر ايران است. در دل به (لطيفي) كارگردان تواناي ايران آفرين گفتم كه در انتخاب نقش چقدر دقت به خرج داد. حسين محجوب شخصيت وارسته‌اي دارد، مي‌گويد:
(به زندگي‌ام قانعم، از خداوند هرچيزي كه مي‌خواستم گرفتم و تنها عمري با عزت مي‌خواهم، دوست دارم در باقي مانده عمرم به انسان‌هاي محتاج كمك كنم.) او در زندگي روزمره‌اش هم به مانند سيدخليل صحاف‌زاده عمل مي‌كند، زماني كه لب مي‌گشايد، واژه‌ها را آرام و شمرده بر زبان مي‌آورد. از غرور بي‌زار است. زماني كه به چشمان او نگاه مي‌كنيد، معصوميت را به وضوح در چشمان او مي‌بينيد. ثمره زندگي‌اش دو پسر تحصيل‌كرده هستند. در كلامش از نام خدا غافل نيست. زماني كه مقابل دوربين عكاسي قرار مي‌گيرد، مي‌گويد تا حس نگيرم، نمي‌توانم ژستي كه شما مي‌خواهيد را بگيرم، متاسفم، اما سعي‌اش را مي‌كند. گفتگو با او درس‌هاي زيادي برايم دربرداشت، درس‌هايي كه توانستم از آن تجربه‌اندوزي كنم. گفتگو با اين انسان مهربان خداوند يكتا را بخوانيد و همچنين گفتگو با (باران) سينماي ايران را... اما جا دارد اشاره‌اي داشته باشيم به اين كه مجموعه عوامل (صاحبدلا‌ن)، افرادي هستند كه اين مجموعه را در فضاي ساده و صفاو صميميت دل ساختند، آنها طي مدت چهار ماه، با ساده‌دلي، صاحب‌دلي را ساختند...


_ به عنوان اولين پرسش، حسين محجوب در كجا به‌دنيا آمد
محجوب: در سال 1327 در شهرستان رشت به‌دنيا آمدم. چهار برادر بوديم، برادر بزرگم در نوجواني بر اثر تصادف درگذشت. پدرم در شمال به خاطر يك كار تجاري كه چيزي جز ضرر براي او نداشت، مالباخته شد.
من شش ماهم بود كه به تهران آمديم و در همين جا سكونت كرديم، تا به امروز... پدر ومادرم در قيد حيات نيستند. ثمره ازدواج من دو پسر است. يكي سي ساله كه ارتباطات خوانده و دومي راه‌اندازي شبكه كامپيوتر خوانده است كه 22 سال سن دارد.

_ چه شد كه رو به كار هنري آورديد؟
محجوب: من د ر موقع ديپلم گرفتن در كنار تحصيل، يك سري دوره‌هاي تئاتر ديدم، اگر درست به ياد داشته باشم سال 1352 بود كه اين دوره‌ها پايان يافت، سپس در چند فيلم بازي كردم.
قبل از انقلاب در فيلم رگبار بازي كردم، در سريال دليران تنگستان و سمعك عيار بازي كردم؛ همچنين در زمينه تئاتر با بهرام بيضايي همكاري داشتم و پس از انقلاب، مجموعه‌هاي سربداران و سلطان و شبان از شاخص‌ترين‌ آنها بود. در سينما هم در ماديان، نقش عشق‌، پرده آخر، كنار بركه‌ها، برهوت، دوران مربي، صنوبر، رسم عاشق‌كشي، من ترانه 15 سال دارم، علي و دني، آب و خاك كه اصلا پخش نشد... گرچه در زمينه مستندسازي و چند مجموعه كوتاه تلويزيون هم كارگرداني كردم.

_ فرزندانتان علاقه‌اي به هنر ندارند؟
محجوب: هيچ كدامشان علاقه‌اي به هنر، آن هم از نوع بازيگري ندارند. برادرانم هم همين‌طور. يكي‌شان مهندس است و كارش مربوط به دكل‌هاي فشار قوي برق و ديگري حسابدار...

_ پس از ديدن اين مجموعه كه از كارهاي شاخصتان بود، درباره نقشتان چه مي‌گفتند؟
محجوب: پسر كوچكم نقدهايي بركارهاي من مي‌كند، اما نه به آن شكل ...

_ چرا حسين محجوب كم كار است؟
محجوب: من در يك‌سال اخير، 18 كار را رد كردم. شايد كار درستي نباشد، با هر نقشي نمي‌توانم خود را وفق دهم، نمي‌دانم چرا چنين احساسي نسبت به كارهاي پيشنهادي دارم، صاحبدلان را هم به اين خاطر پذيرفتم كه احساس كردم، براي حقانيت خداوندكاري كردم.

_ و شما كاري جز هنر نداريد، منظورم كار دومي غير از بازيگري ...
محجوب: سال‌هاست كه كارم همين است، بازيگري، مستندسازي و كارگرداني كه البته در آينده بيشتر در اين زمينه فعاليت مي‌‌كنم و از تجربياتم بيشتر استفاده خواهم كرد.

_ حسين محجوب در زندگي شخصي‌اش هم مثل سيدخليل، مهربان است؟
محجوب: اين را بايد از كساني كه با من برخورد دارند بپرسيد، اما سعي كردم در طول زندگي دل كسي را به‌ درد نياورم.

_ برخورد مردم طي اين مدت با شما چگونه بود؟
محجوب: عجيب بود، مردم به من حاجي مي‌گويند و در ارتباط با من فكر مي‌كردند كه من خود سيدخليل فيلم هستم و از اين بابت خوشحالم؛ به يك جواني برخورد كردم كه به من گفت: زماني كه داشتم صحنه معجزه را مي‌ديدم در دل گفتم اگر اين زن شفا پيدا كند من خواندن نماز را آغاز مي‌كنم كه از اين بابت بسيار خوشحالم كه اين كار توانست بر مردم تاثيرگذار باشد. افراد به طور معمول به دو شكل با موضوعات برخورد مي‌كنند، يكي منطقي و معقول و ديگري احساسي و دلي ... آنهايي كه از (صاحبدلان) تاثير گرفتند به شكل دلي با اين موضوع برخورد كردند.

_ برگرديم به مجموعه صاحبدلان كه در ايام ماه مبارك رمضان هر شب از شبكه اول سيما پخش مي‌شد، لطيفي ارگردان اين مجموعه در گفتگويي گفته بود كه به اين خاطر از حضور حسين محجوب استفاده كردم كه چهره او براي بينندگان تكراري نبود، شما هم چنين عقيده‌اي داريد؟
محجوب: ابتدا قرار بود، اشخاص ديگري براي اين نقش انتخاب شوند كه هر كدام بنا به دلايلي از آن سرباز زدند، زماني كه به من اين نقش پيشنهاد شد، پس از خواندن سناريو، احساس كردم كه اين نقش جذابيت‌هايي دارد كه مرا به سوي آن كشاند و در نهايت قبول كردم.

_ زماني كه اين نقش را بازي كرديد، بيننده كاملا متوجه مي‌شد كه اين نقش را پيش از اين تجربه كرده‌ايد، همين طور بود؟
محجوب: چيزي كه به هر حال من در اين كار انجام دادم، چيزي است كه طي اين سال‌ها، اساسا مقوله فكر من بود؛ در واقع صاحبدلان آن را به صحنه ظهور رساند، يعني مي‌خواهم بگويم كه پس از بيست و اندي سال، اين حس را نمايان كردم، يك حس باطني و خواستگاه‌هاي شخصي‌ام كه به آن دسترسي تام پيدا كرده بودم. به عبارتي بهتر طي سال‌ها عمري كه از خداوند گرفتم، تجربيات فراواني در اين مقوله به همراه داشتم كه البته به آن بايد مطالعه را هم اضافه كرد، اما تجربيات از مطالعه بيشتر بود.

_ آن چيزي كه در اين مجموعه‌ ما به عينه ديديم، يك نوع توهم در افراد جامعه است، اين كه افراد، معجزات با خرافات را يكي مي‌دانند، چه كار بايد كرد كه اين معجزات با خرافات تفاوت پيدا كند و اين ناهنجاري‌هاي انساني اتفاق نيفتد؟
محجوب: ببينيد، آنچه كه مشخص است، اين كه هميشه در تمام اعصار از آغاز زندگي بشر برروي اين كره خاكي ما با چنين مواردي روبه‌رو بوديم؛ اجازه بدهيد پاسختان را اين گونه بدهم كه در تمامي مقوله‌هاي زندگي بشر، هم كارهاي درست بوده و هم نادرست، در هنر سينما، تلويزيون، پزشكي، ساختمان‌سازي و... هميشه عده‌اي هستند كه از راه‌هاي نادرست به فكر منفعت هستند، متاسفانه در تمامي دوران زندگي بشر اين گونه بوده. عده‌اي هستند كه از دين، سوء‌استفاده مي‌كنند و مي‌خواهند به منفعت برسند، در طول بيش از ده قرن، انسان‌ها منتظر ظهور امام زمان(عج) هستند، انسان‌هاي محرومي كه امام زمان را منجي خود مي‌دانند و در طول همين مدت، بودند و هستند افرادي كه به اين قضايا دامن مي‌زنند و از احساسات ديني مردم سوء استفاده مي‌كنند، شما ديده‌ايد كه عده‌اي استغفرا... خود را به امام زمان(عج) ربط مي‌دهند، به اين بهانه كه از احساسات ديني مردم سوء استفاده كنند، پس ما بايد راه راست خداوند يكتا را طي كنيم و هر چه كه او براي ما در نظر گرفت عمل كنيم.

_ و پيام داستان صاحبدلان چه بود؟
محجوب: حقانيت قرآن، اين كتابي است بي شك براي هدايت پرهيزكاران ... يعني يقين پيدا كنيم كه تمامي نيازمندي‌هاي انسان از دل قرآن، اين كتاب آسماني بيرون مي‌آيد، مشروط بر اين‌كه بپذيريم.
_ نمي‌دانيم با اين پرسش، ما موافق هستيد يا نه؟ يك چيزي كهاغلب در مجموعه‌هاي تلويزيوني به آن پرداخته شده
است، اين است كه انسان‌هاي ثروتمند و پولدار را انسان‌هايي نشان مي‌دهند كه از خداوند فاصله گرفته‌اند و انسان‌هاي فقير و محروم را انسان‌هاي با خدا نشان مي‌دهند.
سريال‌هاي ماه مبارك رمضان امسال را نگاه كنيد، صاحبدلان، آخرين گناه، زيرزمين و بوي خوش زندگي... چرا؟ آيا ملاك خوب و بد بودن انسان‌ها، به داشتن و نداشتن آنها برمي‌گردد يا دليل ديگري در بر دارد؟
محجوب: ببينيد، اين قضيه در عين حال كه درست است، نادرست هم مي‌باشد. آدم‌هاي ثروتمندي در گوشه و كنار اين كشور به چشم مي‌خورند كه خير هستند، شايد طي سال‌هاي اخير آن چيزهايي كه در تلويزيون نشان داده مي‌شود، برداشت‌هاي نويسنده‌ها و گروه مشاورين باشد، اما به طور كل همه چيز خوب و بد دارد.
يك روايت از رسول اعظم(ص) است كه مي‌فرمايند: (الفقر فخري...) تفكيك اين قضيه كه انسان بودن، در تصرف كدام دسته از انسان‌هاست، كار زمانبري است، نمي‌توانيم بگوييم كه در بين افراد محروم، انسان‌هاي بدي وجود ندارد و در بين افراد دارا، انسان خوبي به چشم نمي‌خوردند، به طور كلي ملاك خوب و بد بودن انسان‌ها در تقواي آنهاست، هر سكه‌اي دو رو دارد، ما ثروتمند خسيس داريم و برعكس، همچنين فقير سخي داريم و برعكس...
_ در صحنه‌هايي از اين مجموعه ديديم كه شما نقش خوابتان را به خوبي ايفا مي‌كنيد يا آن قسمت‌هايي كه قرآن تلاوت مي‌كنيد، به آن حس، كاملا نزديك شده بوديد، يعني به عبارتي قالب آن حس بوديد، آن زمان چه
اتفاقي براي شما افتاد؟
محجوب: از لحاظ هنري بايد بگويم طي سال‌هاي بازيگري كه از سال 1353 آغاز شد، يادگرفته‌ام كه چه طور مقابل دوربين حس بگيرم... به هر حال در موقعيت قرار گرفتن، هنر يك بازيگر است، اما همان‌طور كه گفتم طي سال‌ها عمري كه از خداوند گرفتم و پيش از بازي در اين مجموعه، تا حدي به نقش سيدخليل نزديك بودم در آن لحظات خودم را به خداوند كاملا نزديك ديدم.
_ در يك جمله سيدخليل صاحبدلان را برايمان تعريف كنيد؟
محجوب: سيدخليل فردي بود كه سعي مي‌كرد در مسيري كه خداوند براي او تعيين كرده، قدم بگذارد و تابع خواست خداوند عمل كرده باشد.
_ آن كتاب قرآن كه در فيلم ديده‌ايم، آيا قديمي بود، يا نه؟
محجوب: بله، به نيم قرن پيش تعلق داشت.

_ صداگذاري‌ها، به خصوص تلاوت قرآن سر صحنه بود؟
محجوب: بله، همه آنها سر صحنه بود.

_ تصويربرداري اين مجموعه چه مدت طول كشيد؟

محجوب: چهارماه طول كشيد و در تاريخ بيستم مهرماه به پايان رسيد.

_ از كليت صاحبدلان راضي هستيد؟
محجوب: اگر فرصت بيشتري داشتيم، بهتر مي‌شد؛ اين كار جوهره بسيار قوي و قدرتمندي درخود داشت، اما متاسفانه فرصت كم بود.

_ يكي از نعمت‌هاي خدادادي به انسان‌ها، صورت نوراني است كه به آنها اهدا كرده، صورت نوراني سيدخليل دليلش چه بود؟
محجوب: اگر تابع خواست خداوند عمل كنيم، پس از مدتي به پرهيزكاري مي‌رسيم. پرهيزكار كسي است كه از يك سري اعمال پرهيز مي‌كند، يعني يك سري از كارها را انجام مي‌دهد و يك سري از كارها را انجام نمي‌دهد، به عبارتي ديگر افرادي كه تابع خواست خداوند رفتار مي‌كنند، موجبات رستگاري خودشان را فراهم مي‌آورند و سيدخليل هم مرد خدا بود.

_ و درباره لطيفي هم كمي صحبت كنيد، كارهاي او هميشه ديدني از آب در ‌مي‌آيد، دليلش چيست؟
محجوب: لطيفي به نظر من صبوري خاصي دارد، او مادرزاد انسان صبوري است. من در كنار او احساس راحتي مي‌كنم، شايد غير از لطيفي كس ديگري كارگردان اين كار بود، (صاحبدلان) به اين شكل در دل‌ها نمي‌نشست...

_ حسين محجوب، 58 سال از خداوند عمر گرفته است، از زندگي چه مي‌خواهيد؟
محجوب: انشاءا... آنچه كه خداوند بخواهد؛ من به همين چيزي كه دارم قانعم... لذت‌بخش‌ترين كار، كمك به خلق خداوند است.


شناسنامه صاحبدلان
(صاحبدلان) به تهيه‌كنندگي (رضا جودي) تهيه شده است و (محمدحسين لطيفي) كارگرداني آن را برعهده داشت. موسيقي زيباي اين مجموعه توسط (كارن همايونفر) ساخته شد و تدوين آن همزمان توسط (سيامك مهماندوست) انجام پذيرفت.
اين مجموعه تلويزيوني براساس متني از (عليرضا طالب‌زاده) ساخته شد. اين فيلم، داستان زندگي فردي به نام جليل است كه مديريت يك شركت بزرگ ساختماني را برعهده دارد و همراه پسر و دامادش اين شركت را اداره مي‌كند. او برادري به نام خليل داشت كه صحاف بود و به كار خريد و فروش كتب قديمي و خطي اشتغال دارد. جليل براي توسعه فعاليت‌هاي خود با يك سرمايه‌دار بزرگ، پروژه‌اي مشترك را آغاز مي‌‌كند، اما در ادامه فعاليت اتفاقاتي به وجود مي‌آيد كه موقعيت زندگي آنها را تغيير مي‌دهد، در اين مجموعه شاهد هنرنمايي حسين محجوب، محمد كاسبي، ثريا قاسمي، باران كوثري، مهرانه مهين‌ترابي، پوريا پورسرخ، سيروس گرجستاني، حميد ابراهيمي، برزو ارجمند، مهران رجبي، مجيد ياسر و... بوديم و تصويربرداري آن برعهده (ابراهيم غفوري) بود.
زماني كه پدرت جهانگير كوثري باشد و مادرت رخشان بني‌اعتماد، ديگر براي بازي در هنر ايران نبايد مشغله ذهني داشته باشي. اما اگر در هنر، بخواهي حرفي براي گفتن داشته باشي، بايد پتانسيل اين كار را از خود نشان بدهي، بايد استعداد در فن بازيگري داشته باشي، اگر مي‌خواهي منتقدان از تو بنويسند و تو را تحسين كنند بايد تلاش كني و استعدادهاي بالقوه‌ات را نشان همه دهي، آن‌گاه است كه همه روي تو حساب مي‌كنند و مي‌گويند، پدر و مادر، تنها مشوق او بودند، نه اين‌كه آنها تو را بازيگر كردند. داستان بازيگر شدن (باران كوثري)، فرزند دوم جهانگير كوثري و رخشان بني‌اعتماد هم بدين شكل است... زندگي او از كودكي با سينما در هم آميخته بود، او لحظات زندگي‌اش را در كنار مادر و پدر گذراند؛ مادري كه جزو بهترين كارگردان‌هاي سينماي ايران است و پدري كه از تهيه‌كننده‌هاي به نام سينما مي‌باشد شايد به همين خاطر تجربه‌هاي گرانبهايي دارد آنها كه سال‌ها قبل فوتبال را دنبال مي‌كردند، مي‌دانند كه پدر سال‌ها در استقلال تهران بازي مي‌‌كرد و پس از آويختن كفش‌ها، يكي از بهترين مفسران فوتبال شد. علاقه‌مندان به فوتبال، در جريان رقابت‌هاي جام‌جهاني 1994 با صداي گرم او آشنا بودند كه بازي‌ها را گزارش مي‌كرد. گرچه باران خود از طرفداران پر و پا قرص فوتبال است، اما به ما نمي‌گويد كه طرفدار چه تيمي است.(باران) سينماي ايران در 25 مهرماه سال 64 در تهران به دنيا آمد و ديپلم هنر گرفت. او فرزند دوم خانواده، پس از برادرش است كه ده سال از او بزرگ‌تر است. زندگي و رشد در خانواده‌اي هنرمند و تلاش و پشتكار او سبب شد كه وي در هنر بازيگري بسيار خوش بدرخشد و كارهاي موفقي را از خود به جاي گذارد.پنج سالش بود كه بر سر سكانس فيلم (بهترين باباي دنيا) ساخته (داريوش فرهنگ) ‌رفت... بزرگ‌تر كه شد دوره‌هاي آموزشي خود را ادامه داد، او همزمان با ديپلم كه در سال 82 آن را اخذ كرد، مدرك ديپلم نمايش در هنرستان سوره را اخذ كرد، اما شايد حضور جدي او مربوط به شش سالگي‌اش مي‌شود، يعني در شش سالگي كه در فيلم مادرش (رخشان بني‌اعتماد)، به نام (نرگس) بازي مي‌كند، پس از بازي در فيلم (بهترين باباي دنيا...) وي تا سال 81 در فيلم‌هاي مادرش بازي كرد. روسري آبي )73(، بانوي ارديبهشت )76(، زيرپوست شهر )78(، باران و بومي )78(، روزگار ما )80(، اما در سال 81 تجربه‌اي جديد در كار هنري او به چشم آمد، بازي در فيلم (اصغر فرهادي) به نام (رقص در غبار.) در سال 82 مقابل دوربين (سيروس الوند) در فيلم (برگ برنده) ظاهر شد، اما شايد بهترين بازي او در همين سال رقم خورد، زماني كه 18 سال بيشتر نداشت، بازي در فيلم (خوابگاه دختران) به كارگرداني (محمدحسين لطيفي...) همان فيلم باعث شد كه او خيلي زود از چهره‌هاي شناخته شده زن سينماي ايران نام بگيرد. او در سال 84 در فيلم (ابوالحسن داوودي) به نام (تقاطع) ايفاي نقش كرد. اما (خوابگاه دختران) باعث شد كه (باران) به اوج برسد. شايد به همين خاطر بود كه لطيفي از (باران) براي بازي در مجموعه پربيننده (صاحبدلان) دعوت به عمل آورد. باران مي‌گويد: (مهم‌ترين چيزي كه باعث مي‌شود، آدم دوست داشته باشد با وي كار كند، اين است كه او به شدت حرفه‌اي است، انسان مي‌تواند به او اعتماد كند، ضمن اين‌كه به لحاظ اخلاقي، آدم قابل احترامي هستند و اين اخلاق باعث مي‌شود كه صميميت عجيبي پشت صحنه به وجود بيايد، يعني مي‌خواهم بگويم به همان اندازه كه مقابل دوربين لطيفي فيلم خوبي ساخته مي‌شود، به همان اندازه هم فرد از پشت صحنه دوربين او خيلي چيزها را ياد مي‌گيرد.
او مي‌گويد: (كار كردن با مادرم خيلي راحت است، هر دو از كنار هم بودن و با هم كار كردن راضي هستيم و لذت مي‌بريم.)

باران كوثري، اعتقادي به سوپراستار شدن ندارد نمي‌خواهم شعار بدهم، اما واقعا دلم نمي‌خواهد، چون سينما براي من هدف نيست، بلكه وسيله است.او دختري بسيار مسئوليت‌پذير است، شايد اين را از خلق و خوي پدر و مادرش به ارث برده است. همچنين اعتماد به نفس عجيبي دارد او نظرش در رابطه با يك بازيگر خوب را اين‌گونه بيان مي‌كند: (به نظرم بازيگر خوب، بازيگري است كه هر وقت مقابل دوربين ظاهر مي‌شود، فكر كند اولين سكانس تصويربرداري است و دست و پايش بلرزد، كساني كه اعتماد به نفس بالايي در كار بازيگري دارند، موفق نمي‌شوند)!
او دوست دارد روزي مقابل استاد پرستويي بازي كند، اما از طرفي، بازي مقابل گلاب آدينه و حسين محجوب را نمي‌تواند فراموش كند، (من از آن دسته بازيگراني هستم كه نقش مقابل برايم مهم است، بازيگران سخاوتمند زيادي مثل آدينه و محجوب هستند كه به واقع، تجربه‌هايشان را در اختيار بي‌تجربه‌هايي مثل من مي‌گذارند و حرف‌هاي زيادي براي گفتن دارند.)
كوثري، فرزند رخشان بني‌اعتماد و جهانگير كوثري نظر جالبي در مورد بازيگراني كه به خاطر چهره‌شان وارد سينما مي‌شوند، دارد (اگر بازيگر باشي، مي‌ماني، مهم اين است، خيلي‌ها با پارتي آمدند و رفتند، اما پرويز پرستويي مي‌ماند، نه تنها در سينماي ايران، بلكه در هاليوود و باليوود هم همين طور است، البته هستند اشخاصي كه به خاطر چهره‌شان روي كار آمدند و سپس يك بازيگر جدي و عالي شدند، مهم اين است كه بايد واقعا بازي كنيد؛ چرا كه مردم اين را مي‌خواهند، حتي اگر چهره نباشي و پارتي نداشته باشي.)
او در ادامه مي‌گويد (بدون رو در بايستي مي‌گويم، پدر و مادرم نقش مهمي در ورود من به سينما داشتند، اما باران كوثري اگر لياقت داشته باشد مي‌ماند، اگر پتانسيل داشته باشد، بيننده را جذب مي‌كند.)
پيش از ساخت مجموعه صاحبدلان شنيده مي‌شد كه لطيفي روي نقش (دينا) بسيار حساس است، پس براي اين‌كه مقابل دوربين او خوب ظاهر شوي، بايد توانايي‌هاي بالايي از خود نشان دهي تا بتواني اين كارگردان چيره‌دست را راضي نگه داري. كوثري مي‌گويد: (كاملا درست است، لطيفي روي اين شخصيت حساس بود و تاكيد داشت كه نقش دينا رو خوب بازي كنم. من هم تمام تلاشم را به كار بردم تا حتي بهتر از چيزي كه مدنظر وي بود، كار كنم، چون مي‌دانستم انتظارات او از من زياد است.)
اما بد نيست نظر او را درباره شخصيت دينا هم جويا شويم، (دينا مثل نسل خودش حرف مي‌زند، دينا آدم تنهايي بود و هيچ‌كس را به جز پدربزرگش نداشت، پس لمس كردنش، خنديدنش، حاضرجواب بودن و كل كل كردنش هم براي پدربزرگش بود. حتي زماني كه مقابل عموجليل حاضرجوابي مي‌كرد هم به خاطر پدربزرگش بود، اما درست مثل نسل خودش برخورد مي‌كند، نه زياد مثبت و نه زياد منفي...) او در ادامه در رابطه با مقايسه شخصيت خود و دينا مي‌گويد: (باران و دينا تفاوت‌ها و تشابهات زيادي دارند، شباهت‌هاي من با دينا در اين است كه هر دو پرخاشگريم، خاكستري هستيم و نسلي طلبكاريم! اما تفاوت‌هايمان ريشه‌اي است.)
وي از برخورد مردم در قبال خود مي‌گويد: (خيلي‌ها در كوچه و خيابان مرا ديدند و گفتند كه نبايد نقش يك دانشجو را پرخاشگر نشان مي‌دادي، اما من پاسخ مي‌دادم، واقعيت دينا همين بود.) و در ادامه مي‌گويد: (روزي خانمي در خيابان جمله‌اي به من گفت كه خيلي به من چسبيد، او گفت: دستت درد نكند كه آنقدر هواي پدربزرگت را داشتي.)
باران در رابطه با معجزه مي‌گويد: (معجزه خيلي راحت اتفاق مي‌افتد، به نظر من ، ايمان انسان‌هاست كه معجزه را مي‌سازد.)
گفتني است وي پس از تجربه همكاري با لطيفي در خوابگاه دختران و صاحبدلان، در حال حاضر سومين همكاري خود را با او آغاز كرده است و هم اكنون در آبادان به سر مي‌برد؛ چرا كه فيلم جديد لطيفي به نام (روز سوم) كليد خورده و او در نقش يك دختر آباداني ظاهر شده است.

 


 

 

 

جستجو
WWW Tafrihi

Copyright © 2005 Tafrihi.com  All rights reserved




 
 

ارسال اين صفحه براي دوستانتان

مشخصات شما :
اسم شما: *

ايميل شما: *

مشخصات دوستان شما :
ايميل دوستان شما: *

ايميل دوستان شما 2:

ايميل دوستان شما 3:

 پيغام: (optional)

Created by Tafrihi