او
قلبها را
پيوند ميدهد
«براي كسي كه در حال مرگ است تصميمگيري براي پيوند قلب، تصميمگيري سختي نيست. اگر شيري به دنبال شما باشد و در حين فرار به يك رودخانه پر از تمساح برسيد و راه ديگري پيش روي خود نداشته باشيد، مطمئنا به درون آب ميپريد، شايد شانس بياوريد و زنده به آن طرف رودخانه برسيد. ولي اگر شيري در بين نباشد هرگز چنين كار عجيب و مخاطرهآميزي را انجام نميدهيد.» اين جملات بخشي از سخنان دكتر «كريستين بارنارد» اولين جراح پيوند قلب دنياست. زماني پيوند قلب صورت ميپذيرد كه فعاليت آن كاملا از حالت طبيعي خارج شده باشد و معمولا چنين فردي به زودي جان خود را از دست خواهد داد. پيوند قلب كاري پيچيده، زمانبر و مشكل است كه دسترسي به آن چندان آسان نيست و تنها در شرايط اضطراري انجام ميشود. دكتر كريستين بارنارد از اهالي كشور آفريقاي جنوبي نخستين كسي بود كه در روز سه دسامبر 1967 در شهر كيپ تاون پايتخت آفريقاي جنوبي اولين پيوند قلب دنيا را انجام داد. اين عمل در بيمارستان «گروتشور» و بر روي «لوييس واسكانسكي» يك خواربارفروش اهل آفريقاي جنوبي كه به خاطر بيماري قلبي آخرين ساعات و لحظات زندگي خود را ميگذراند، انجام شد. دكتر بارنارد در يكي از مهمترين نمايشهاي عالم پزشكي شركت و احساس حيرتانگيز پيوند قلب انسان را با تمام ترسها، اميدها، فشارها و شاديهايش تجربه كرد. اين كار مهم، شيوهاي جديد و باارزش را در راه طولانيتر ساختن عمر انسان به آفريقاي جنوبي و تمام دنيا شناساند. دكتر بارنارد همچنين مخترع طرح تازهاي از دريچه قلب مصنوعي، جراح پيوند قلب در حيوانات و پزشك معالج مشكل رسيدن خون به جنين در دوران بارداري نيز است. با تلاش بيوقفه دكتر بارنارد و تيم كاري او، ميانگين عمر پنجاه درصد از بيماران پس از انجام عمل پيوند قلب دستكم پنج سال افزايش مييابد. زندگينامه«كريستين نيتلينگ بارنارد» روز هشتم نوامبر 1922 در شهر كوچك و آرام «بيوفورت وست» در «وسترن كيپ» آفريقاي جنوبي و در خانوادهاي كه از لحاظ مالي در سطحي معمولي قرار داشت، ديده به جهان گشود. پدرش «آدام بارنارد» يك كشيش بود و در يك منطقه چند نژادي و روستايي كار ميكرد و بارنارد كه مردي محترم بود به جداسازي نژادها و وضع قوانين متفاوت براي نژادهاي مختلف اعتقادي نداشت. بارنارد جوان نيز از او ياد گرفت صبور باشد و به نژادها احترام بگذارد. او همچنين در پيادهرويهاي طولانياي كه با پدرش داشت، مطالب زيادي درباره دنياي واقعي آموخت. مادرش «ماريا» در كليسا ارگ مينواخت. او به بارنارد ياد داد كه بلندهمت باشد و به پيروزي بينديشد. او فروتني و تواضع را نيز آموخت و همواره به كريستين ميگفت: «وقتي درخت آلو پر از ميوه ميشود، شاخههايش سنگينتر ميگردند و سر به زير ميشوند.» كريستين يكي از پنج پسر خانواده بود. يكي از برادرانش كه آبراهام نام داشت، در پنج سالگي بر اثر بيماري قلبي از دنيا رفت. شايد همين مسئله موجب شد كه آينده كريستين اينگونه رقم بخورد و سالها بعد برادر كوچكتر او «ماريوس» نيز دستيار او در بخش جراحي قلب در دانشگاه «كيپتاون» شود. بارنارد حيوانات و ورزش را خيلي دوست داشت. او دانشآموز خوبي نيز بود و در سال 1940 از دبيرستان «بيوفورد وست» فارغالتحصيل شد و در سال 1946مدرك جراحي خود را از دانشگاه كيپتاون اخذ كرد. در سالهاي تحصيل بارنارد پيش برادر بزرگترش كه دانشجوي مهندسي بود، زندگي ميكرد. خانواده او به هيچ وجه ثروتمند نبود و به همين دليل كريستين بارنارد جوان مجبور بود هر روز براي رسيدن به دانشگاه پنج مايل پياده راه برود. او دانشجوي برجستهاي نبود ولي خيلي تلاش ميكرد و فعال بود. او در زمان تحصيل زبان انگليسي را نيز آموخت (خانواده او به زبان بومي صحبت ميكردند.) نخستين شغل«كريستين بارنارد» دوره انترني خود را در بيمارستان «گروتشور» در كيپتاون گذراند. او در سال 1948 با «آلتا لوو» ازدواج كرد و صاحب دو فرزند به نامهاي «آندره» و «ديدر» شد. بارنارد پس از ازدواج به شهري خوش آبوهوا به نام «كرس» نقل مكان كرد و تا سال 1951در آن شهر يك پزشك ساده خانوادگي بود. وقتي براي نخستين بار شاهد مرگ يكي از بيماران خردسال خود در اثر نارسايي قلبي بود بينهايت متاثر شد. اين موضوع سبب شد علاقه او به جراحي قلب افزايش يابد ولي مشكلات مالي جلوي پيشرفت كاري او را ميگرفت. در سال 1951 دوباره به كيپتاون بازگشت و در بيمارستان شهر، رزيدنت ارشد شد. او روزها كار ميكرد و شبها به تحصيل و مطالعه ادامه ميداد و با تلاش شبانهروزي توانست در سال 1953مدرك تخصصي خود را بگيرد و در همان سال با ارائه تزي به نام «درمان مننژيت توبرلولوس» توانست به مدرك دكتراي خود نيز در همان دانشگاه دست يابد. پس از كسب او با كمك مالي ايالات متحده به منظور انجام تحقيقات قلبي بيشتر، به آفريقاي جنوبي بازگشت. بازگشت بارنارد به كيپتاون برايش پيروزيآفرين بود و توانست پلههاي ترقي را پيدرپي طي كند. او به كار خود در بيمارستان گروتشور ادامه داد ولي اينبار به عنوان جراح متخصص قلب به كار پرداخت و در كنار آن استاد راهنماي تماموقت تحقيقات جراحي در دانشگاه كيپتاون شد. سه سال پس از بازگشت به آفريقاي جنوبي به مقام رياست بخش جراحي قلب بيمارستانهاي وابسته به دانشگاه كيپتاون منصوب و در سال 1962 پروفسور بخش جراحي دانشگاه كيپتاون شد. او در طول اين مدت بهطور مداوم و گسترده بر روي قلب و ريه سگها تحقيق ميكرد و در اين زمينه تحقيقات وسيعي به عمل آورد. سپس به مدت سه ماه در رشته «ايمنيشناسي بدن» در آمريكا تحصيل كرد و در اين دوران «ديويد هيوم» و «توماس استارزل» او را همراهي ميكردند. بعد دوباره به آفريقاي جنوبي بازگشت و اولين پيوند كليه را انجام داد. او بدين ترتيب ميخواست خود را براي پيوند قلب آماده سازد. زندگي تغيير ميكنددر سال 1967 كريستين بارنارد سرپرست يك تيم جراحي شد و با همراهي اين تيم پيوند قلب انسان به انسان را انجام داد. وقتي «لوييس واسكانسكي» 53 ساله موافقت خود را براي عمل آزمايشي پيوند قلب اعلام كرد، گويي همه چيز دست به دست هم داده بود تا نام او در جهان بر سر زبانها بيفتد. پدر جواني به نام «دنيس داوال» كه در تصادف اتومبيل دچار مرگ مغزي شده بود، موافقت كرد كه قلب دختر خود را اهدا كند. بارنارد از اين موقعيت ناب به دست آمده استفاده كرد و اولين پيوند قلب دنيا را در سوم دسامبر 1967 به انجام رساند. او به اعضاي تيم كارآزموده خود كه متشكل از چندين متخصص قلب، متخصص راديولوژي، متخصص بيهوشي، تكنسين اتاق عمل، پرستار و آسيبشناسي بود، اعتماد كامل داشت. وي بعدها در مورد آن روز ميگفت: «بلافاصله بعد از آن عمل پيوند موفقيتآميز، نيمه شب به رييس كاري خودم تلفن زدم. البته او از اينكه آن وقت شب بيدارش كرده بودم زياد تعجب نكرد.» گفتم: «من همين الان يك پيوند قلب انجام دادم.» او جواب داد: «خب، بعد؟» گفتم: «روي ميمون نه. روي انسان!» او فرياد زد: «تو اخراجي!» گفتم: «ولي بيمار زنده است.» و او جواب داد: «پس ما فردا يك مصاحبه مطبوعاتي داريم.» با اينكه كمي پس از عمل پيوند، بيمار از دنيا رفت، پروفسور كريستين بارنارد نامي سرشناس و جراحي ناشناس يك شبه تبديل به يك سوپراستار جهاني شد. بارنارد به اعمال جراحي خود ادامه داد و در كنار آن به تحقيقات و آزمايشات جديدي دست ميزد. او تكنيكهاي كاري جديدي براي پيوند قلب طرحريزي و دريچه مصنوعي قلب را نيز طراحي كرد. در سال 1969 از همسر اولش جدا شد و يك سال بعد با «باربارا زوئلنر» ازدواج كرد. آنها صاحب دو پسر شدند. باربارا زني زيبا بود و نشريات، زيبايي او را تحسين ميكردند و عكس او اغلب روي جلد مجلات مد ديده ميشد. آن سالها بارنارد وقتش را با سفر به شهرها و كشورهاي مختلف و ملاقات با افراد مشهور، از شاهزادهها گرفته تا رييسجمهورها و حتي پاپ سپري ميكرد. گفته ميشود اين دانشمند بزرگ با زنهاي بسياري رابطه داشت كه يكي از آنها هنرپيشه معروف هاليوود «جينالولو بريجيدا» بود. بارنارد به نام «جراح هنرپيشه» معروف شد. چهره جذاب او نيز به اين شهرت كمك ميكرد و هميشه عكاسها دور و بر او پرسه ميزدند. حقيقت اين است كه اين پزشك خوب گاهي اوقات بسيار سطحي و سبكسرانه رفتار ميكرد. سال 1982 دومين ازدواجش نيز به انتهاي راه رسيد. به نظر ميرسيد كه باربارا از اين نوع زندگي خسته شده بود. پس از طلاق، بارنارد مقالهاي براي بزرگترين روزنامه ملي كشور نوشت و در آن عشق خود را نسبت به باربارا اعلام كرد. ولي باربارا دوران سختي را پشت سر گذاشته بود و ديگر با وي زندگي نكرد. در سال 1983 كريستين بارنارد بازنشسته شد. علت اين بازنشستگي آرتروز روماتيسمي و تصميم شخصي او بود ولي پس از بازنشستگي نيز به تحقيقات خود ادامه داد و كتابهاي زيادي نوشت. او زميني در نزديكي زادگاه خود خريداري و آن را تبديل به يك شكارگاه كرد. او در سال 1988 مجددا ازدواج كرد. عروس جديد او «كارين ستسكرن» نام داشت كه يك مدل لباس بود. كارين آنقدر جوان بود (50 سال كوچكتر از بارنارد) كه به راحتي ميتوانست نوه او باشد. حاصل ازدواج آنها نيز يك فرزند بود ولي در سال 2000كارين از او جدا شد. كارين جوان احتمالا به اين دليل همسر او شده بود كه دوست داشت نامش به عنوان همسر پروفسوري برجسته در تاريخ جهان ثبت شود. پروفسور بارنارد ديگر خيلي پير شده بود و حوصله حضور در مجامع را نداشت. او ترجيح ميداد در خانه خود در مزرعهاي در «بيوفورت وست» بماند. برعكس كارين دوست داشت در ميان جامعه باشد و از جواني خود لذت ببرد. پس از جدايي، بارنارد تصميم گرفت به اتريش برود و روزهاي پاياني عمر را با آرامش سپري كند. دوم سپتامبر 2001 وقتي بارنارد تعطيلات خود را در قبرس ميگذراند، در كنار استخر هتل نقش بر زمين شد و در اثر حمله قلبي درگذشت. بارنارد در زمان مرگ 78 سال داشت. او پدر پنج فرزند بود: «ديدر، آندره، فردريك، كريستين، جونيور و آرمين» پسرش آندره در سال 1984 بر اثر مصرف بيش از حد مواد مخدر از دنيا رفت. بارنارد هميشه مخالف سرسخت سقط جنين و همچنين مخالف آپارتايد بود. فاطمه عبدوسي منبع: wikipedia
|
|||||||