شراره رخام: استقلال باز هم قهرمان مي‌شود


    شراره رخام تفاوتي عمده با ديگران دارد بدون تعارف از كنار بعضي سوال‌هاي من به راحتي گذشت و جوابي به آنها نداد، دلايلش براي حذف سوال‌ها گاهي شخصي بودن موضوع و جواب‌ها و گاهي در ورطه كليشه افتادن بود.
    او روزهايش را با نوشتن و ورزش پر مي‌كند، گهگداري قطعه‌اي ادبي به شيوه نثر و گاهي هم ترانه.
    اگر روزي ترانه زيبايي را با صداي يكي از خواننده‌هاي محبوب پاپ (به طور مثال رضا صادقي) شنيديد كه نام شاعرش رخام بود چندان تعجب نكنيد چون خانم بازيگر فكرهاي جالبي براي خبرسازي در آينده‌اي نزديك در سر مي‌پروراند.
    شراره رخام يك فرق ديگر هم با خيلي از همكارانش دارد. او با كودك درونش به صلح رسيده و مي‌داند از اين دنيا چه مي‌خواهد.
    
    * * *
    
    * شايد بپرسيد مدتي است شراره رخام را كمتر مي‌بينيم، به اين دليل است كه من معمولا حضورم در ايران تابع زمان
مشخصي نيست، زماني كه در ايران هستم همه فكر مي‌كنن نيستم و زماني كه نيستم همه مي‌خواهند من را پيدا كنند البته براي حل اين مشكل فكر كرده‌ام كه در سفر اين دفعه كسي باشد تا اين سوءتفاهمات كمتر شود.
    * شايد به اين علت هم باشد كه علاوه بر دليل ذكر شده بازيگري بيزينس من نيست. به هيچ عنوان در پي اين موضوع نيستم كه از اين طريق كسب درآمد كنم، من عاشق بازيگري هستم و خواهم بود.
    * تصميم گرفتم در انتخاب‌هايم دقت و وسواس بيشتري به خرج دهم به خاطر همين در يك ماه و نيم اخير كه به ايران بازگشته‌ام حدود پنج، شش پيشنهاد را رد كرده‌ام، دلم مي‌خواهد گزيده كارتر باشم.
    * شما فكر مي‌كنيد اگر به طور مثال نيكول كيدمن با شرايط سينماي ايران مجبور به بازيگري مي‌شد مي‌توانست تمام حسش را به مخاطب منتقل كند يا اگر بازيگري در ايران اين شانس را داشت كه با كارگردان‌هاي مقتدر سينماي بين‌الملل همكاري كند و يا در نقشي ايفاي هنر كند كه سناريوي آن بارها و بارها توسط زبده‌ترين متخصصان سناريونويسي بازنويسي شده بود و يا شرايط غيرقابل مقايسه فيلمسازي در سينماي بين‌الملل شامل حالش مي‌شد، نمي‌توانست اسكار بگيرد؟
    * اصولا به شكل حرفه‌اي تدريس نمي‌كنم و كلاس‌هايي هم كه دارم رايگان است و در خدمت دوستانم كلاس‌هاي انگليسي و خودشناسي.
    * خودشناسي يعني خود را شناختن، خيلي اوقات ما به شكل ماشين‌هاي عكس‌العمل زندگي مي‌كنيم و خودمان هم نمي‌دانيم چرا فلان حرف را زديم، گاه پيش مي‌آيد كه در مواجهه با مسئله‌اي به خصوص به خيابان بن‌بستي مي‌رسيم كه راهي براي حل آن پيدا نمي‌كنيم، گاه مي‌بينيم علي‌رغم همه تلاش‌هايمان و امتحان راه‌حل‌هاي مختلف نتيجه ناراحت‌كننده‌اي برايمان تكرار مي‌شود، گاه گرفتار نفرتي دروني مي‌شويم كه دست از سرمان بر نمي‌دارد، گاه مي‌بينيم هر كار مي‌كنيم به آرزوهايمان نمي‌رسيم و خيلي گاههاي ديگر مثل اين‌ها.
    * خودشناسي به ما كمك مي‌كند نقشه‌اي هوايي از خيابان‌ها، كوچه‌ها و بن‌بست‌هاي زندگيمان پيدا كنيم و با نگاه به آن نقشه، حداقل ببينيم كجا قرار داريم و كجا گير كرده‌ايم، بعد با انواع ابزاري كه از طريق خودشناسي در اختيارمان هست به رتق و فتق مسائل بپردازيم.

    * ليسانس من كارگرداني و بازيگري تئاتر است منتها به دليل شرايط زماني تئاتر، به غير از كار بينوايان كه مربوط به چند سال پيش مي‌باشد ديگر در تئاتري ايفاي نقش نكردم.
    * براي بازيگر شدن پارتي يا آشنا نداشتم. من زماني كه اولين كارم يعني فيلم دختران انتظار را بازي كردم دانشجوي بازيگري بودم. به واسطه تحصيلاتم در اين رشته بازيگر شدم.
    * حتي سينماي هاليوود هم مافيا دارد، شما فكر مي‌كنيد چرا فيلم نه چندان خلاقانه «خانه‌اي بر روي مه و شن» تا مرحله اسكار پيش رفت؟ دليلش اين بود كه آن فيلم را كمپاني «استيون اسپيلبرگ» خريداري كرده بود، اصولا سينماي هاليوود در اختيار مافيايي است كه اسپيلبرگ هم يكي از آنهاست.
    * وجود مافيا در هر سيستمي به خصوص تجمع‌هاي هنري گريزناپذير است و از طرفي هم شايد كمك به كيفيتي برتر كند، بله مي‌تواند يك بازيگر را فيد كند، نه تنها بازيگر بلكه هر عضو ديگري از اعضاي سينما توسط مافياي موجود قابل فيد شدن هستند.
    * تا اندازه‌اي نويسندگي مي‌كنم، در زمينه موسيقي نيز گيتار مي‌زنم كمي هم سولفژ كار مي‌كنم، قرار است انشاا... در آينده نزديك كتابي از آثارم به چاپ برسد و شايد هم تعدادي از آنها را دكلمه كنم، كتابم شامل حدودا شصت قطعه ادبي و عاشقانه است.
    * چند فيلمنامه نوشتم. البته فقط براي خودم و هيچ كدام به فيلم تبديل نشده است، آموزش گريم را نزد استاد جلال‌الدين معيريان گذراندم آن هم به جهت اطلاع شخصي نه براي اين‌كه گريمور شوم.
    * بازيگري يعني مهارت متولد كردن انساني جديد به گونه‌اي كه مردم باور كنند.

    * فكر كنم فيلم معروف بر باد رفته را همه ديده باشند، شخصيت «ملاني» در آن فيلم به شدت برايم جذاب بود.
    * فيلم ميم مثل مادر به شدت تحسين‌برانگيز است به خصوص بازي فوق‌العاده گلشيفته فراهاني و حسين ياري، حتي بايد به حق به بازي نقش كودك فيلم هم اشاره كرد.
    * ساعتي كه خبر فوت پدرم را بر اثر سكته مغزي به من دادند. بدترين ساعت زندگي من بود.
    * كودكي بازيگوش، پرانرژي، احساساتي، عاشق‌پيشه كه دلش مي‌خواهد تا مي‌تواند انسان خوبي باشد و تا مي‌تواند از در و ديوار بالا برود اما مجبور است مثل آدم بزرگ‌ها رفتار كند. رخام چنين آدمي است.
    * از شيطنت هاي دوران كودكي ام مي توانم بگويم يك بار به تحريك دوستم مقنعه معلم رياضي را قيچي كردم، يك بار ديگر هم با استفاده از لوله خودكار دانه‌هاي ماش را شليك كردم پشت گردن معلم رياضي كه آقاي بسيار بداخلاقي بود و داشت روي تخته چيزهايي مي‌نوشت، يك بار بند مانتوي دو تا از دوستانم را سر كلاس به هم گره زدم، يك بار هم باد هر چهار تا لاستيك اتومبيل معلم را خالي كردم.
    * من ورزشكار هستم.
    * واليبال، پينگ‌پنگ، بدمينتون، تنيس، اسكواش، سواركاري، تيراندازي با اسلحه را تجربه كرده‌ام.
    * الان بيشتر به دويدن روي «تردميل»، ركاب زدن روي دوچرخه ثابت، كمي كار با وزنه، دستگاه بادي شيپر و گاهي دويدن در فضاي باز مي‌پردازم.
    * فوتبال را دوست دارم و تماشا هم مي‌كنم هم فوتبال خارجي و هم داخلي را تماشا مي‌كنم، بيشتر از ديدن باشگاه‌هاي آلمان و بازي بايرن مونيخ لذت مي‌برم. فوتبال برزيل هم كه جاي خود دارد با آن ستاره دندان خرگوشي‌اش.
    * رونالدينيو را در تيم بارسلونا خيلي دوستدارم. به نظرم او روي زمين پرواز مي‌كند، وقتي دوربين‌هاي تلويزيوني صورتش را از نزديك نشان مي‌دهد چشمانش برق مي‌زند مهارت او در هنگام بازي جاي تعريف ندارد فكر مي‌كنم رونالدينيو عاشق‌ترين بازيكن فوتبال باشد.
    * به طور كلي تيم ملي را دوست دارم ولي فكر مي‌كنم به خصوص در جام‌جهاني به شدت با آن شخصي برخورد شد.
    * هم اين روزها و هم به ويژه سال قبل استقلال بهتر از پرسپوليس بازي كرد.
    * موفقيت در ورزش كار يك روز و دو روز نيست و به كار درازمدت بستگي دارد. قلعه‌نوعي سه سال در استقلال همه چيز را به جان خريد و دست به جوانگرايي زد، او پايه موفقيتي را ريخت كه آبي‌ها امسال از آن بهره مي‌جويند، هر چند نمي‌خواهم آقاي مرفاوي و زحمات او را هم انكار كنم.
    * تيم ملي ايران را مي توان به يك دنياي پرهرج و مرج پر مشكل كه شرايط يك تيم حرفه‌اي در حداقل ممكن رعايت مي‌شود تشبيه كرد، گاهي اوقات دلم براي بازيكنان مي‌سوزد، طفلكي‌ها با شرايط عصر حجر قرار است قهرمان آسيا شوند، عصر حجري حتي نمي‌شود قهرمان محلات شد واي بر حال آسيا و بازي‌هاي آسيايي حالا جام‌جهاني پيشكش، واقعا امكانات فوتبال ايران شبيه عصر حجر است. در جايي خواندم يكي از بازيكنان با اين وضعيت چمن‌هاي ورزشگاه‌ها و نامرغوب بودن آنها چيزي از مچ پايش نمانده است. يادتان هست استقلال در چه وضعي و با باريدن باران جام قهرماني آسيا را در آزادي به خاطر آب گرفتگي زمين از دست داد، خنده‌دار نبود؟!
    
    
    پوريا تابان

 


 

 

 

جستجو
WWW Tafrihi

Copyright © 2005 Tafrihi.com  All rights reserved




 
 

ارسال اين صفحه براي دوستانتان

مشخصات شما :
اسم شما: *

ايميل شما: *

مشخصات دوستان شما :
ايميل دوستان شما: *

ايميل دوستان شما 2:

ايميل دوستان شما 3:

 پيغام: (optional)

Created by Tafrihi