مجموعه
نرگس- كه
آخرين
حضور پوپك
گلدره
مقابل
دوربين
فيلمبرداري
بود و
جايگزيني
ستاره
اسكندري
به جاي او
براي
ايفاي نقش
نرگس- از
موضوعات
مورد توجه
مردم و
هنرمندان
است. به
همين
بهانه با
پدر پوپك
گلدره گفتوگويي
انجام
داديم كه
در ادامه
بخشهايي
از آن را ميخوانيد.
محمدرضا
گلدره سال 1320
در تهران
متولد شده
و سالهاست
بهعنوان
كارشناس
آزمايشگاه
مشغول كار
است. او
دستي هم در
هنر دارد و
ويولن مينوازد
و در زمينه
نواختن
ويولن و
آواز
شاگرداني
هم دارد هر
چند كه به
گفته خودش
هيچگاه
از هنرش
استفاده
مادي
نكرده و
همه
شاگردانش
را رايگان
آموزش داده.
پدر پوپك
قبل از
شروع گفتوگو
از روزي
حرف زد كه
همكاران
گلآقا
براي
عيادت
دخترش به
بيمارستان
رفته
بودند و
سبد گلي را
همراه با
كارت
آبدارخانه
با آرزوي
سلامتي
پوپك
همراه
برده
بودند. او
دراينباره
ميگويد: «آن
لطف
خالصانه
شما براي
هميشه در
قلب ما
ماند و
كارتي را
كه شما آن
روز آورده
بوديد نگه
داشتم و
هنوز هم
گاهي به آن
نگاه ميكنم.
در مورد
خانم
اسكندري
كه جانشين
پوپك شد
چطور در
جريان
قرار
گرفتيد؟
نقش
جانشين هم
انتخاب
شده بود كه
به ما
گفتند. من
خانم
اسكندري
را ميشناختم
چون پوپك
قبلاً از
او زياد
برايم
تعريف
كرده بود.
در تآتر با
هم آشنا
شده بودند.
البته
خانم
اسكندري
در مصاحبههايش
گفته در چه
وضعي اين
نقش را
قبول كرده
و تقريباً
نقش را به
او تحميل
كردند. من
روز جمعه
بهشت زهرا
بودم. خدا
آقاي
صابري را
رحمت كند
قبرش
نزديك
مزار پوپك
است. مردم
آنجا
تظاهرات
كرده
بودند. روز
شلوغ و
عجيبي بود.
در فضاي
باز بهشت
زهرا
داشتم خفه
ميشدم.
آنجا مردم
ميگفتند
نرگس با
رفتن پوپك
براي ما
تمام شده و
ديگر اين
مجموعه را
نميبينيم.
اما من
گفتم اين
دختر كه
جاي دختر
من آمده
هنرمند
است، براي
كارش زحمت
كشيده،
فشار رويش
بوده، ميگفت
مرا نميپذيرند.
حتي
بازيگر
نقش نسرين
ميگفت
روزي كه
خانم
اسكندري
جاي پوپك
آمد من
قالب تهي
كردم. اما
هر كسي جاي
خودش را
دارد و كار
شايد براي
اين خانم
سختتر هم
باشد چون
كار را
نصفه نيمه
شروع كرده...
در هر حال
آرزو ميكنم
ايشان در
كارش موفق
شود.
شخصاً
چقدر با
بازيگر
شدن پوپك
موافق
بوديد؟
من با كارش
مخالف
بودم. پوپك
بسيار
باهوش بود
و رتبهاش
در كنكور 54
شده بود.
سال 1372 كه از
دانشگاه
تهران
فارغالتحصيل
شد با وجود
امكانات
مالي كمي
كه داشتيم
به اصرار
او را براي
ادامه
تحصيل
فرستادم
خارج تا از
مسائل
بازيگري
دورش كنم.
به نظر من
ما در
جامعه به
چيزهايي
جلوتر از
هنر نياز
داريم و
بازيگري
هم بهعنوان
يك هنر جاي
بحث دارد.
هنر شامل
خلاقيت و
ابداع ميشود
و يك تخصص و
فن است اما
بازيگر
اداي
نوشته يا
فردي را كه
در سناريو
هست درميآورد
و چيزي خلق
نميكند.
البته در
همين كار
هم آدمها
با هم خيلي
فرق دارند.
شخصاً
آرزو
داشتم
پوپك
استاد
دانشگاه
شود. اغلب
دوستانش
از طبقات 5- 4
جامعه
بودند.
البته ما
خودمان
جزو طبقه
چهارم
هستيم اما
پوپك
دنبال
طبقه پنجيها
ميرفت و
هميشه در
برابر
پولدارها
جبههگيري
ميكرد. من
گاهي به
شوخي ميگفتم
اين
دوستان
اوراق چيه
كه تو داري؟
و او جواب
ميداد:
مگر خودت
نميگفتي
در محل
كارم با
سرايدارها
رفيق بودم
نه رئيس
رؤسا؟ ميگفتم:
بله، ولي
تو خطرناك
زندگي ميكني.
آنها را به
خودت عادت
ميدهي.
چون ميديدم
هر چي درميآورد
با اين
آدمها خرج
ميكند. در
همان
استوديو
كه پول ميگرفت
اول ميرفت
سراغ
آبدارچي و
به او پولي
ميداد
بعد ميآمد
بيرون. اگر
تآتري را
كار ميكرد
به كساني
كه ميرسيد
و محتاج
بودند كمك
ميكرد.
اما من
براي
آيندهاش
احساس خطر
ميكردم.
متأسفانه
محيطهاي
هنري ما و
بهخصوص
سينما
چندان
مناسب
نيست. من 6- 5
سال مسؤول
بخش مواد
مخدر
وزارت
بهداري
بودم و ميدانم
70- 60 درصد
بازيگران
معتاد
هستند. خوب
كار كردن
يك جوان در
اين محيط
خطرناك
است.
پوپك چقدر به شهرت اهميت ميداد؟
همه انسانها براي رسيدن به شهرت تلاش ميكنند اما خانمم تعريف ميكرد پوپك شبي كه جايزه بهترين بازيگر زن جشنواره فيلم فجر را براي فيلم موج مرده گرفت خبرنگارها آمده بودند براي گفتوگو با او ولي پوپك گفته بود اتفاق خاصي نيفتاده كه بخواهد گفتوگو كند.
شايد يكي- دو سال قبل از شبي كه اين جايزه را برد گفته بود بازيگري هنر نيست ولي فن مشكلي است. به او سفارش ميكردم كه هنر عشق انسان است و بايد از جاي ديگري پول درآوري و خرج اين كار كني... از روانشناسي كه خواندي پول دربياور و خرج بازيگري كن، چون به محض آنكه بازيگري شغل تو شد بايد به خواسته انسانهاي ديگر رفتار كني و نميتواني افكار خودت را دنبال كني. ميگفتم اگر الان من بخواهم از هنرم پول درآورم ميتوانم بروم توي اين كافههايي كه هنرمندهاي معروف هم الان ميروند آنجا براي مردم نوازندگي ميكنند كار كنم ولي اگر بروم بايد چيزي را كه مردم ميخواهند بنوازم. مثلاً الهه ناز استاد بنان 40 سال قبل به ثبت رسيد و حك شد. آقاي بنان نه كنسرت ميداد نه دنبال اين مسائل بود و حتي ريالي هم بابت كارهايش پول نميگرفت. خودش هم شازده بود ولي هر چه را كه داشت بخشيده بود و با حقوق بازنشستگياش زندگي ميكرد. با اين وجود هميشه با غرور و محكم قدم برميداشت و حتي كسي جرأت نداشت به او كادو بدهد. من افتخار داشتم يكي – دو روز در خدمت ايشان باشم. اما حالا اگر يك بازيگر بخواهد به اين ترتيب رفتار كند از كجا بياورد بخورد. دو- سه تا كار خوب انجام ميدهد اما بعد يك بازاري ميآيد سرمايهگذاري ميكند و ميخواهد فيلم بسازد... آن وقت چي؟ اينها را گفتم تا ببينيد پوپك در چه خانوادهاي بزرگ شده بود و چرا من مخالف اين كار بودم. شايد اگر بازيگر نبود وسط كارش مرخصي تشويقي نميگرفت و راه نميافتاد برود شمال و اين اتفاق هم برايش رخ نميداد. البته اين را بهعنوان مثال عرض كردم وگرنه اين حادثه مشيت خداوند بوده و لطف كرده صبرش را هم به ما داده.
در اين
مدت
نشريات
زرد
درباره
پوپك
مطالبي
نوشتند و
مينويسند
كه به نظر
دور از
حقيقت ميرسد،
دراينباره
كار خاصي
انجام
داديد؟
دو- سه بار
اعتراض
كردم كه
همان اول
با ماجرا
برخورد
كردند،
مثلاً دو
تا نشريه
نوشته
بودند
مردم شمال
به پوپك
افتخار ميكنند
و در معرفياش
هم ذكر
كرده بود
كه پوپك
متولد رشت
است يا يك
نشريه
ديگر
نوشته بود
پليس به
دنبال
كساني است
كه پاترول
پوپك را به
دره
انداختند!
ميدانم
حرفهاي
نگفته
زيادي
براي گفتن
داريد كه
شايد الان
بخواهيد
بخشهايي
از آنها را
با ما در
ميان
بگذاريد...
من گلههاي
زيادي
دارم كه
شايد خيليها
آنها را
منعكس
نكنند. در
برنامه
تلويزيوني
شبي كه
قرار بود
آخرين شب
حضور پوپك
در مجموعه
نرگس باشد
يك ساعت
حرف زدم و
دو تا شعر
از سعدي و
مولانا
خواندم
ولي آنها
فقط سه
دقيقه از
حرفهاي
مرا كه از
صدا و سيما
به خاطر
تقبل خرج
پوپك تشكر
كرده
بودم، پخش
كردند.
بعضي
وقتها بعد
از نماز ميگويم
خدايا تو
در اين يك
ساله كه
رنجهاي
زيادي به
ما وارد شد
لطف كردي و
آنها را
جمع و جور
كردي. در
اين تصادف 7- 6
نفر مردند
ولي پوپك
نگه داشته
شد. دكتر
پوپك
شاگرد
موسيقي من
بود. وضع
مالياش
بسيار خوب
است ولي من
چهار سال
قبل كه ميخواستم
به ايشان
درس بدهم
گفتم يك
ريال از تو
پول نميگيرم
ولي اگر يك
روز براي
من يا
خانوادهام
اتفاقي
افتاد و
آمديم
بيمارستان
كارمان را
انجام بده.
وقتي اين
را گفتم
همين آقا
گفت اين
حرفها چيه؟
اينكه
اصلاً
وظيفه است
و... اما ده
روز كه از
بستري شدن
پوپك گذشت
همين مرد
آمد گفت كه
آقا خرج
پوپك دارد
زياد ميشود.
من هم گفتم
يا او را
بگذاريد
گوشه
خيابان يا
با پليس 110
تماس
بگيريد كه
اين مريض
پول ندارد
پدرش هم
دارد گردن
كلفتي ميكند.
ما قانوني
داريم كه
ميگويد
هر مصدومي
به
بيمارستان
ميرسد
بدون پيش
شرط بايد
تمام
كارهايش
انجام شود.
بودجه اين
كار هم از 10
درصد بيمههاي
شخص ثالث
تأمين ميشود.
در اين مدت
آقاي رسول
خادم
مسؤول
هنري
شوراي شهر
دنبال
كارهاي
پوپك بود
به خاطر
مسائل پيش
آمده در
بيمارستان.
هيچكس با
آنها
درنيفتاد
و سؤال
نكرد. 50 روز
از تصادف
پوپك
گذشته بود
و دستش
داشت
قانقاريا
ميگرفت
ولي عملش
نميكردند.
به محض
آنكه صدا و
سيما آمد و
گفت مخارج
بيمارستان
را ميپردازد
ديگر سر
اينكه چه
كسي او را
عمل كند
دعوا شد.
اجازه
بدهيد در
پايان
شعري را كه
هميشه
وقتي از
خودم ميپرسم
چرا اين
اتفاق
براي پوپك
افتاد با
خودم
تكرار ميكنم
برايتان
بخوانم:
رطب از
شاهدي و
شيريني
سنگها ميزنند
بر شجرش
بلبل اندر
قفس نميماند
سالها جز
به علت
هنرش
از لطافت
كه هست در
طاووس،
كودكان ميكنند
بال و پرش
كه بديدي ز
دوستان
خدا كه
نيامد
مصيبتي به
سرش
منبع : گل آقا