رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

داستان کوتاه پروانه ها

دورانی در زندگی من وجود داشت که تا حدودی، در آن زیبایی، برایم از مفهومی‌خاص برخوردار بود. حدسم اگر درست باشد، آن زمان، حدوداً هفت یا هشت ساله بودم. یکی دو هفته، یا شاید یک ماه، قبل از اینکه یتیم خانه، به یک پیرمرد تحویلم دهد. در یتیم خانه طبق معمول، صبحها بلند می‌شدم، تختم را، مثل یک سرباز کوچک، مرتب می‌کردم و مستقیما،ً با بیست سی تن از بچه‌های هم خوابگاهی، برای خوردن صبحانه، راهی می‌شدیم.

 یک روز شنبه، پس از صرف صبحانه،در حین برگشتن به خوابگاه، ناگهان، مشاهده کردم، سرپرست یتیم خانه، سر به دنبال پروانه یی که گِردِ بوته‌های آزالیای اطراف یتیم خانه، چرخ می‌خوردند، گذاشته است. با دقت به کارش خیره شده بودم. او این مخلوقات زیبا را، یکی پس از دیگری، با تور می‌گرفت و سپس سنجاقی را، از میان سر و بالشان عبور می‌داد و آنها را روی یک صفحه مقوایی بزرگ، سنجاق می‌کرد. چقدر کشتن این موجودات زیبا، بی رحمانه به نظر می‌رسید.

دورانی در زندگی من وجود داشت که تا حدودی، در آن زیبایی، برایم از مفهومی‌خاص برخوردار بود. حدسم اگر درست باشد، آن زمان، حدوداً هفت یا هشت ساله بودم. یکی دو هفته، یا شاید یک ماه، قبل از اینکه یتیم خانه، به یک پیرمرد تحویلم دهد. در یتیم خانه طبق معمول، صبحها بلند می‌شدم، تختم را، مثل یک سرباز کوچک، مرتب می‌کردم و مستقیما،ً با بیست سی تن از بچه‌های هم خوابگاهی، برای خوردن صبحانه، راهی می‌شدیم.

 یک روز شنبه، پس از صرف صبحانه،در حین برگشتن به خوابگاه، ناگهان، مشاهده کردم، سرپرست یتیم خانه، سر به دنبال پروانه یی که گِردِ بوته‌های آزالیای اطراف یتیم خانه، چرخ می‌خوردند، گذاشته است. با دقت به کارش خیره شده بودم. او این مخلوقات زیبا را، یکی پس از دیگری، با تور می‌گرفت و سپس سنجاقی را، از میان سر و بالشان عبور می‌داد و آنها را روی یک صفحه مقوایی بزرگ، سنجاق می‌کرد. چقدر کشتن این موجودات زیبا، بی رحمانه به نظر می‌رسید.

من چندین بار، بین بوته‌ها قدم زده بودم و پروانه بر سر و صورتم و دستانم نشسته بودند و من توانسته بودم از نزدیک به آنها خیره شوم.

تلفن به صدا درآمد. سرپرست خوابگاه، کاغذ مقوایی بزرگ را، پای پله‌های سیمانی گذاشت و برای پاسخ دادن، وارد یتیم خانه شد. به سمت صفحه مقوایی رفتم و به یکی از پروانه‌هایی که روی آن سطح کاغذی بزرگ، سنجاق شده بود، خیره شدم. هنوز داشت حرکت می‌کرد. نشستم. بالش را گرفتم و آن را از سنجاق جدا کردم. شروع به پرپر زدن کرد و سعی کرد فرار کند، اما هنوز بال دیگرش به سنجاق گیر داشت.

سرانجام بال کنده شد و پروانه روی زمین افتاد و شروع به لرزیدن کرد. بال کنده شده را برداشتم و با آب دهان، سعی کردم آن را روی پروانه بچسبانم، تا، قبل از اینکه سرپرست برگردد، موفق شوم، پروانه را به پرواز در آورم. اما هر چه کردم، بال پروانه، جفت و جور نشد. طولی نکشید که سرپرست، از پشت در اتاق زباله دانی، سر رسید و بر سرم، شروع به داد کشیدن کرد.

هر چه گفتم من کاری نکرده ام، حرفم را باور نکرد. مقوای بزرگ را برداشت و محکم، به فرق سرم کوبید. قطعات پروانه ‌ها به اطراف پراکنده شد. مقوا را روی زمین انداخت و حکم کرد، آن را بردارم و داخل زباله دانی پشت خوابگاه بیاندازم و سپس آنجا را ترک کرد. همانجا، کنار آن درخت پیر بزرگ، روی زمین نشستم و تا مدتی سعی کردم قطعات بدن پروانه‌ها را، با هم مرتب کنم، تا بدنشان را به صورت کامل، بتوانم دفن کنم، اما انجام آن، قدری برایم مشکل بود.

بنابراین برایشان دعا کردم و سپس در یک جعبه کفش کهنه پاره پاره، ریختمشان و با نی خیزرانی بزرگی، گودالی، نزدیک بوته‌های توت جنگلی کنده و دفنشان کردم. هر سال، وقتی پروانه‌ها، به یتیمخانه بر می‌گردند و در آن اطراف به تکاپو بر می‌خیزند، سعی می‌کنم فراریشان دهم، زیرا آنها نمی‌دانند که یتیم خانه، جای بدی برای زندگی و جای خیلی بدتری برای مردن بود.

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد